ضرورت پذيرش رويکرد پژوهش تاريخی در حوزه مباحث نوانديشی دينی
توصيهای به نوانديشان دينی
حسن انصاری
اخيرا نزاع و مباحثهای قلمی ميان دو تن از نمايندگان نوانديشی دينی بر سر «تجديدنظرطلبی» و آثار مترتب بر آن درگرفت. بیآنکه بخواهم در زمينه اين نزاع قلمی و فکری داوری کنم به عنوان يک ناظر همچون گذشته تاکيد مجدد می کنم که مشکل اصلی جريانهای روشنفکری دينی با همه اطياف آن در ايران در حدود صد و اندی سال گذشته اين بوده که عموما خارج از نهاد دانشگاه شکل گرفته و به پژوهشهای متنی و تاريخی و تحقيقات فيلولوژيک و تاريخی در حوزه دينپژوهی بیاعتنا یا کم اعتناست و اين سنتهای علمی سهم مهم و قابل ذکری در سنت/ سنتهای نوانديشی دينی نداشته.
نزاعهای لفظی در میان روشنفکران دینی
نتيجه چنين رويکردی اين بوده که در بسياری مواقع بر سر چيزی که درک روشنی از آن از نظر تاريخ تحولات فکری دينی وجود ندارد، نزاعهایی گاه لفظی صورت می گيرد. امروزه در ايران و در جهان اسلام؛ همچون غرب پژوهش تاريخی در حوزه دين و متون دينی يک رشته بسيار مهم و تاثيرگذار و سرنوشتساز برای هرگونه بحثی فکری در حوزه دين است. جريان نوانديشی دينی نمیتواند نسبت به اين حوزه بیاعتنا يا کم اعتنا باشد. راهش هم صرفا مطالعه و آن هم محدود چنانکه عموما ديده می شود نيست؛ راه آن مساهمت و درگير شدن با بحث های تاريخی است و مشارکت در بحثهای آکادميک در اين حوزه.بسياری از بحثهایی که در اين دو، سه دهه اخير در ساحت آنچه درست يا غلط نوانديشی دينی خوانده می شود، مطرح شده و برای آن قلمفرسایی و سخنگویی شده. گفتوگوهایی بوده در موضوعاتی پيش از آنکه تکليف ريشهها و تحولات تاريخی آنها روشن شود و بحثها در قالب رويکردی تاريخی به موضوع و برای فهم تاريخی متن مقدس سامان گيرد.
فقدان نگاه تاریخی و انتقادی
در آرای نواندیشان دینی
در بحث «رویای رسولانه» يا «بحث دين و قدرت» چه از موضع موافق يا مخالف چطور میتوان از قرآن و تلقی وحی يا نسبت دين و قدرت در اسلام سخن گفت بیآنکه ريشهها و سياقهای تاريخی آن مورد بحث و گفتوگوی دقيق، انتقادی و آکادميک قرار گيرد.از آن غريبتر اين بود که ديدم يکی از دو طرف اين نزاع قلمی و فکری در تلاشی برای ارائه طيفبندی انواع جريانهای دينی/ اسلامی معاصر دو تن از نمايندگان محترم جريان آکادميک و پژوهش تاريخی در عرصه مطالعات دينی را در شمار دو طيف متفاوت از اين اطياف قرار داده: يکی را در طيف نوانديش دينی و ديگری را در طيف مسلمانان تجديدنظرطلب. اين نشان میدهد به تفاوت اساسی ميان محققان دانشگاهی که حوزه دين را ساحت پژوهش تاريخی و آکادميک خود قرار می دهند و ديگران که نمايندگانی خارج از اين سنت دانشگاهیاند، توجه نشده است. شايسته بود که نويسنده محترم طيف پژوهشگران و محققان آکادميک در حوزه دينپژوهی تاريخی را مستقل مورد بحث قرار میدادند. به نظر اين بنده خدا بسياری از مباحثهها و اختلافات در ميان نوانديشان دينی در صورتی که آنان به اهميت پژوهشهای تاريخی بيشتر واقف شوند و جايگاه اين نوع پژوهشها را در بحثهای خود معاينه دريابند از موضوعيت خواهد افتاد و مجال برای همدلی بيشتر ميان آنان باز می شود؛ ولله الحمد أولاً وآخرا.