• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5300 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۹ شهريور

مسافر سنت در هزاره سوم!

سيد عطاءالله مهاجراني

عنواني كه خوانديد، عنوان كتاب تازه (۱) روحاني نام آشنا و دلپسند جوانان و مردمان، محمدرضا زائري است كه هم دكتر است و هم حجت‌الاسلام! تلفيق دكتر و حجت‌الاسلام هم خود نشاني از مدرنيته و سنت دارد، هر چند دكتراي ايشان به لحاظ موضوع و دانشگاه، ريشه‌اش در آب و خاك و حال و هواي سنت است. كتاب روزنوشت‌هاي يك‌سال نويسنده است. ديده‌ايد گاه از تصوير برشِ عرضي تنه درخت و تعداد حلقه‌ها و رنگ و نوع حلقه‌ها كه مانند بابوشكا، عروسك‌هاي مشهور روسي يكديگر را در آغوش گرفته‌اند، مي‌توان درخت را شناسايي كرد؟ يادداشت‌هاي روزانه، يك‌سال، برشي از زندگي معاصر است. نام و نشان راويان و نيز زمان و مكان دقيق روايت‌ها، مشخص نيست، همين نكته به روايت‌ها، ماهيتي فراشخصي، فرامكاني و فرازماني داده است، مي‌تواند هركسي، در هر جا و هر گاه، راوي چنين روايتي باشد. البته چنين تكنيك يا شيوه‌اي شناخته شده است. مثلا در «داستان پادشاه و كنيزك» در مثنوي كه سنگ بناي همه داستان‌هاي مثنوي است، نام و نشان، پادشاه و طبيبان درباري و كنيزك و زرگر سمرقندي و طبيب الهي را نمي‌دانيم. اما مي‌دانيم آنها از هر نام خاصي، واقعي‌ترند. به همين دليل روايت محمدرضا زائري، در حصار يك شخص يا حتي يك تيپ شخصيتي و شهر و زمان باقي نمي‌ماند. در هر روزنوشت، نكته‌اي وجود دارد كه شما را در انديشه فرو مي‌برد.

گاه از تلخي‌اش، اندوهگين مي‌شويد كه چرا؟‌ كاش مي‌شد كاري كرد و گاه از شيريني‌اش، با تمام وجود شادمان و خندان مي‌شويد كه خدا را شكر، هنوز محبت و وفا در جامعه و وطن ما معدوم نشده است، چنانكه عبدالواسع جبلي در شكايت روزگار و بي‌وفايي مردم، عصر خود را روايت كرده است: 
منسوخ شد مروّت و معدوم شد وفا
وز هر دو نام ماند چو سيمرغ و كيميا
البته در بيت آخر، اين شكواييه، عبدالواسع جبلي، با تابش آفتاب اميد و محبت، راه را نشان مي‌دهد كه مبادا تلخي‌هاي زمانه عسرت و قدرناشناسي و بي‌وفايي‌هاما را از دوستي خسته و بيزار كند. مي‌گويد: 
مرد آن بود كه روي نتابد ز دوستي
لو بُسّت الجبال او انشقّتِ السّماء
اگر كوه‌ها آوار و ريزريز شوند و سقف آسمان بشكافد و فرو ريزد؛ نبايد از دوستي دست برداشت! دوستي و دوست داشتن، گوهر دين و حقيقت ايمان و دينداري است. پيامبر عزيز ما كه هميشه در اندوهِ رنج مردمان بود، هدف بعثت خود را تماميت بخشيدن به مكارم اخلاق مي‌دانست. مكارم اخلاق جوهرش دوستي و دوست داشتن است و «هل الدّين الّا الحُبّ؟» اين دوستي، در سخن خلاصه نمي‌شود، وقتي نويسنده روايت مي‌كند كه در ايستگاه مترو، چمدان پيرزن ناتواني را برايش حمل مي‌كند، همين روايت از نگاه همان پيرزن، از نگاه مردمي كه شاهد اين صحنه بوده‌اند، از نگاه ما خوانندگان كتاب، روايت دوستي و محبت و كرامت است. بدون تعارف، بدون مجامله، بايد با حسرت پذيرفت و با صداي بلند گفت، اكثريت روحانيون ما كه راهي به قدرت و ثروت و شهرت پيدا كرده‌اند، از مردم فاصله گرفته‌اند. به همين دليل تا روحاني يا به ويژه امام جمعه‌اي، مثل امام جمعه تبريز يا اهواز، حال و هوايي مردمي پيدا مي‌كند، محبوب مردم مي‌شوند. كتاب آقاي زايري در بين سطورش، هشدار و زنگ بيدارباش هم هست. راه را گم نكنيم! از تعريض‌ها يا حتي ناسزا‌هاي مردمي كه دشواري‌ها، تاب‌شان را برده و خسته شده‌اند، خسته نشويم و چهره در هم نكشيم. زخم‌ها را نپوشانيم. معالجه كنيم. زخم‌هاي مردم را درست ببينيم. شفقت داشته باشيم: 
«صبح خبر بزرگ‌ترين و تازه‌ترين اختلاس را مي‌خوانم و عصر توي ترافيك پليس را مي‌بينم كه موتورها را نگه مي‌دارد، جواني كه موتورش را گرفته‌اند، التماس مي‌كند كه وسيله روزي زن و بچه‌ام را نبريد!» (ص/۳۱) 
از اين نكته‌ها، در كتاب فراوان مي‌بينيد و «نكته‌ها چون تيغ پولاد است تيز!» كتاب هم براي روحانيون مي‌تواند، عبرت‌آموز باشد و هم براي مسوولان، مسوولاني كه در كسوت روحانيتند، ديگر حساب‌شان ويژه است. در روزگار نوجواني و جواني نسل ما، روحانيون با مردم آميخته و از درد و زندگي مردم باخبر بودند. سينه‌اي گشاده و شكيبايي لازم را براي شنيدن سخنان مردم داشتند. اگر اين مرجعيت معنوي و اخلاقي آسيب ببيند، جامعه دچار ناهنجاري و تشويش و حتي گسيختگي خواهد شد. تحركي كه در بدن ماست، به اعتبار سيستم، عصب و گردش خون و اكسيژن در تن ماست. اگر سيستم عصبي ما آسيب ببيند و درد را درست منتقل نكند، ناگاه شاهد توقف زندگي خواهيم بود.
«مسافر سنت در هزاره سوم»، مصداق روشني است از همان باور كه «كوچك زيباست» و نيز« زيبايي، سادگي است». روزنوشت‌ها هم كوچكند و هم ساده. به همين اعتبار، در ذهن خواننده مي‌ماند. كتاب خوب، همان است كه شما را ترك نمي‌كند!
پي‌نوشت: 
محمدرضا زايري، مسافر سنت در هزاره سوم، اصفهان، نشر آرما، ۱۴۰۱

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون