خاطرات سفر و حضر ( 282 )
اسماعيل كهرم
علم بيولوژي من را به تعجب انداخته و به آن به شكل يك معجزه نگاه ميكنم. از ابتدا با عشق اين رشته را انتخاب كردم. در كودكي كبوتر، قناري، گربه و گاهي گوسفند نگه ميداشتم و يادم ميآيد كه ساعتها به رفتار حيوانات خيره ميشدم و براي بقيه تعريف ميكردم. يادداشتهايي هم برميداشتم كه هنوز دارم. نشان ميدهند كه با علاقه اين يادداشتها را مينوشتم. خيلي خوشحالم كه به دنبال جانورشناسي رفتم. ابتدا فكر ميكردم كه در مدت كمي به ته علم زيستشناسي بروم ولي هيهات! اكنون بعد از 50 سال كه به مطالعه نشستهام و هفت دانشگاه و موسسه علمي بينالمللي را ديدهام ميفهمم كه:
تا بدانجا رسيد دانش من/ تا بدانم همي كه نادانم
علم زيستشناسي ميليونها سال روي كره زمين فرصت داشته تا جانوران بينظير در خشكي، دريا و هوا ايجاد كند كه هر كدام با شرايط محيط زيست خود خويش را وفق دادهاند. به فرموده سعدي: اينهمه نقش عجب بر در و ديوار وجود/ هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
معجزه حيات را در جانوران عظيمالجثه و نيز حياتداران ريز ميتوان يافت. نهنگ آبي داراي قلبي به اندازه يك تاكسي است و زبان كوچكترين پستاندار عالم كه در دشت تركمنصحرا ديدم فكر كردم يك سوسك پشمالو است، كمتر از 2 سانتيمتر ولي هر دوي اينها 7 مهره در گردن دارند! يكي با 32 متر طول و ديگري 2 سانتيمتر. ولي هر دو قلب چهار حفره دارند و هر دو پستاندار خونگرم هستند! من و شما هم 7 مهره در گردن داريم! افتاد؟ ولي آنچه خيلي جالب است آن است كه همه موجودات شباهتهايي كه دارند بيش از تفاوتهاست؛ مثلا ما انسانها و ماهي، اسب، كرگدنها، قورباغه و... تفاوتهايمان چند نكته ظاهري و شكلي است ولي هرچه از پوست و ظاهر بگذريم و به عمق برويم، رگها، خون، عضلات، استخوانها و... شباهتها بيشتر ميشوند.