استاد شهريار، سنت گرايي نوپرداز
اين غزل برگرفته و راه را بر جهان باقي باز كرده اين بيت است:
برو اي گداي مسكين و دري دگر طلب كن
كه هزار بار گفتي و نيامدت جوابي
سعدي عليهالرحمه گداي در راه مانده را با نااميدي برميگرداند، اما شهريار بزرگ براي گداي پشت در مانده راهي ميگشايد كه به عقيده بنده راز ماندگاري شهريار است. شهريار گداي در راه مانده را به جايي حوالت ميدهد كه نه تنها پشت در نميماند بلكه مُهر پادشاهي و بزرگي را نثارش ميكند. شهريار به آن گدا ميگويد:
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را
ابوتراب نه تنها گداي مسكين را نااميد نميكند بلكه خانهاي را نشانش ميدهد كه او را به اوج عزت ميرساند و شهريار نه تنها اين در را تجربه كرده است، بلكه عزت خود را مرهون آن اعتقاد ميداند. در حقيقت عشق و دلدادگي شهريار نسبت به حضرت علي(ع) است كه او را ماندگار ميكند.
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه بقا را
از اين نوع مثالها در ديوان شهريار كه نشأت گرفته از عشق تمام ناشدنياش به پيشواي پرهيزكاران است، فراوان ميشود مثال آورد. توجه به شخصيتي تاثيرگذار بر اين حوزه همچون «سيدمحمدحسين بهجت تبريزي» متخلص به شهريار ميتواند جامعه را در مسير شناخت بهتر عرصه شعر و ادب ياري رساند.
شهريار در سال ۱۲۸۵ خورشيدي همزمان با انقلاب مشروطه در تبريز متولد شد و دوران كودكي خود را در روستاي خشكناب و در كنار كوه حيدربابا گذراند كه بعدها الهامبخش او در سرودن منظومه «حيدربابايه سلام» شد. او شاعري بلند پايه، زمانشناس، عاشق و خوش قريحه بود كه اشعار لطيفي را به زبانهاي فارسي و تركي سرود و كارنامهاي پربار را از خود به جاي گذاشت.
شهريار شاعر بلند نظر جاودانهاي است كه دلهاي مشتاقان را اسير كمند كلام خويش كرد و سخن سحرآميزش مرزها را درهم نورديد. سرودههاي اين شاعر هم از نظر مضامين شاعرانه و هم از جهت مردمي بودن در اوج شعر جاي دارد. همان طور كه اشاره شد وي همواره با پرداختن به امري جاودانه و قدسي يعني قران و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهمالسلام) كه هم جاودانه و آميخته با اعتقادها و علايق مردم است شعر را به وادي عشق و عرفان ميبرد و از قاف و قافيه فراتر ميرود كه اين موضوع نشان ميدهد بررسي آثار اين شاعر بزرگ در فراسوي مرزها نيز ديده ميشود. البته اشتهار اين شاعر در داخل و خارج از كشور افزون بر پاكي اعتقاد او مرهون چند عامل مهم ديگر نيز هست. در بررسي آفرينش ادبي و سرودههاي شهريار، گويي تنها يك شاعر شعر نسروده است بلكه گويي چند شاعر در كنار هم ديده ميشوند.
نخست اينكه او يكي از بزرگترين شاعراني به شمار ميرود كه پاسدار سنتهاي ادبي اين سرزمين بود. الفت وي به حافظ، سعدي و مولوي در تكوين شخصيت او بسيار نقش داشت و به اين دليل شهريار در قالبهاي شعر سنتي آثار بسيار بلندي دارد. از طرفي ديگر وي با استقبال از آثار حافظ، تبحر خود را در هماوردي با اركان شعر فارسي به نمايش گذاشت و تنها به انتقال آن تجارب اكتفا نكرد بلكه در جريان تداوم سنتهاي ادبي، نگرشهاي نويي هم دارد.
به عبارتي ديگر شهريار را بايد به عنوان مبدع غزل نو در شعر ايران شناخت. وي زماني با آفريدن غزليات مبتكرانه جايگاه ويژهاي را در شعر معاصر ايران به خود اختصاص داد كه به اعتقاد بسياري از شاعران و پژوهندگان، غزل از جهات محتوا و قالب به نوعي ايستايي رسيده بود، پس از دوره بازگشت و مشروطيت، شهريار احياگر غزلي شد كه در آن دوران در عصر فترتش به سر ميبرد. درباره اشتهار شهريار در خارج از كشور دو موضوع مهم را بايد عنوان كرد:
در حوزه كشورهاي تُرك زبان، سرودههاي اين شاعر هم از نظر فرم و هم از جهت محتوا بيمانند است. برخي آثار تركي وي در جايگاهي قرار گرفته كه صدها نظيره بر آنها از طرف شاعران نامدار كشورهاي ترك زبان سروده شده است.
«حيدربابايه سلام» از آغازين سالهاي سروده شدن تا به امروز به عنوان نمونهاي عالي و مثال زدني از شعر تركي شهريار به شمار ميرود كه باعث شد نام و آوازه شهريار فراتر از مرزها، هنگامهاي برپا كند. منظومهاي با مضامين بلند و قالبي دلنشين مملو از فرهنگ جاري در جامعه كه تا امروز هم هر خواننده و شنوندهاي آرزوهاي خود را در اين منظومه شگفت جستوجو ميكند.
دوم اينكه شهريار در جايگاه رفيعي قرار گرفته است كه با زباني فاخر و از سويي با تسلط مثال زدنياش بر نگاه و گفتار و زندگي اقوام و فرهنگهاي كشورهاي پيرامون، براي دفاع از وحدت ملي كشور عزيزمان و يكپارچگي ايران سربلند در مقابل شياطين بيگانه پرچم ايران دوستي و وطن پرستي بر دوش ميكشد و در جواب آن شاعر ترك زبان (بولود قراچورلو، شاعر نامدار آذربايجاني متخلص به سهند) كه ميگويد چرا به زبان مادريات شعر نميگويي و روغن چراغ بيگانگان ميشوي، چكامه اعجابآور سهنديه را ميسرايد كه در بخشي از آن ميگويد:
دئدين: آذر ائلينين بير يارالي نيسگيلي يم من، نيسگيل اولسامدا گولوم بير ابدي سئوگيلي يم من، ائل مني آتسادا اوز گوللريمين بولبولو يم من، ائليمين فارسيجادا درديني سويلر ديلي يم من،دينه دوغرو نه قارانليق ايسه ائل مشعلي يم من، ابديت گولو يم من
گفتي اندر ايل آذر كه گرفتار بلا هستم و حسرت؟
حسرتيگر بودم نيز تا ابد سوگلي ملت خويشم
طرد هرچند اگر هم كندم غير… بلبل گلشن خويشم
من به شعر دري و تركي استاد مسلّم، ز اقران همه بيشم
من سخنگوي زبان شكرين پارسيام
كه سخنگوي غم مردم اين بوم و بر استم
باز گوي غم و درد ايل خود با دو زبانم
حسرتاش باد كسي را كه بد از نيك نداند
هنرم را نشناسد
در ره حق چو يكي مشعل تاريكزدايم
چو يكي دسته گلي در ابديت سر پايم
حسرتش باد بدان پادوي نادان
گهر از سنگ نداند
۲۷ شهريور ماه نهتنها روز پاسداشت شعر و ادب پارسي است بلكه فرصتي است براي همبستگي فرهنگي و اعتقادي اقوام ايراني كه اميدوارم مديران فرهنگي كشور از اين مناسبت مهم براي طراحي و اجراي برنامههاي مفيد در راستاي قوام بخشي به همبستگي اقوام ايران زمين اقدام كنند.