دخيل نبنديم
به «شانگهاي»
محمد مهاجري
1- براي سفر آقاي رييسي به سمرقند و نهايي شدن عضويت ايران در سازمان شانگهاي، پروپاگاندا و سروصداي زيادي در يك سال گذشته ايجاد شد و رسانههاي دولتي از آن «فتح الفتوح» ساختند و مدتهاست دستاوردسازان با شعف شگفتانگيزي، مسحور آن شدهاند.
حال آنكه به قول ضربالمثل «خانه عروس بزن بكوب است، اما در خانه داماد خبري نيست» اتفاق خاصي نيفتاده كه درخور اين همه دستافشاني باشد.
2- دقيقا در همان روزهايي كه اجلاس سمرقند برقرار بود و اعضاي پيمان شانگهاي گرد آمده بودند ميان دو كشور قرقيزستان و تاجيكستان (كه روساي جمهورش در سمرقند حضور داشتند) جنگ
در گرفت و 24 نفر تلفات داد. اين جنگ هنوز هم ادامه دارد و قربانيان آن به حدود 60 نفر رسيده است.
وقتي در كشور همسايه عضو پيمان شانگهاي، با توپ و تفنگ به جان هم ميافتند، پيوستن به چنين سازماني جاي افتخار دارد؟
3- در جريان همين اجلاس، پوتين، قرارداد احداث خط لوله گاز 1.100 كيلومتري از روسيه به پاكستان را با نخستوزير اين كشور نهايي كرد. طبق اين قرارداد گاز روسيه از قزاقستان، ازبكستان و افغانستان عبور ميكند و به پاكستان ميرسد حال آنكه مسافت اين خط لوله از خاك ايران به مراتب كوتاهتر و هزينه آن كمتر است. با اين حال رييسجمهور كشور دوست و برادر روسيه، هيچ سهمي براي ايران قائل نشد! اين رخداد در دورهاي كه شعار توسعه روابط تهران- مسكو از سر و كول دولت سيزدهم بالا ميرود، از بركات پيوستن ايران به سازمان شانگهاي است!
4- پيمان شانگهاي با اينكه از افتخارات دولت كنوني قلمداد ميشود، در دولت آقاي احمدينژاد مطرح گرديد اما تاجيكستان، به خاطر حمايت ايران از يك نهضت ضددولتي آن كشور، با پيوستن كشورمان مخالف بود و به همين دليل عضويت ايران به تعويق افتاد. به نظر ميآيد دولت روحاني، به درستي براي اين پيمان ارزش سياسي و اقتصادي موثري قائل نبود و آن را جدي نگرفت. پس با همه تبليغات صورتگرفته بايد اين توفيق را با تاخير در كارنامه دولتهاي نهم و دهم نوشت.
5- روابط اقتصادي ايران با اعضاي پيمان شانگهاي به دليل تحريمها با سدهاي محكم روبهرو است. مثلا هنديها -به عنوان عضو پيمان شانگهاي- حاضر به خريد نفت ايران نيستند و انجام هر معاملهاي را در اين زمينه مشروط به لغو تحريم امريكا ميدانند. روابط اقتصادي ايران و چين نيز با همه تبليغاتي كه درباره آن ميشود عمدتا به صورت تهاتر است و نياز به مبادله پول ندارد تا مشكلاتش بيرون بزند. تركيه هم شرايطي همانند هند يا چين دارد. بقيه شركتها هم چندان محلي از اعراب ندارند.
6- دلخوش كردن به بعضي اعضاي شانگهاي، مانند افغانستان طالبان چنگي به دل نميزند. حتي اگر بپذيريم روابط اقتصادي با اين كشور، آورده قابلقبولي داشته باشد، براي گسترش آن هيچ نيازي به پيمان شانگهاي نيست و تهران و كابل بدون اينكه آن راه را طي كنند، خيلي سادهتر ميتوانند مشكلات خود را حل كنند.
7- علاوه بر اختلافات قرقيزستان و تاجيكستان كه به آن اشاره شد، پاكستان و هند نيز با يكديگر اختلافات استراتژيك و عميق دارند و حضور آنان در پيمان شانگهاي تاكنون، منازعات را حتي به ميزان خيلي اندك كاهش نداده است.
8- نان پيمان شانگهاي را چينيها ميخورند و روسها از نام آن براي پز دادن در برابر غربيها (مثلا به عنوان يك پيمان پرقدرت) استفاده ميكنند. بنابراين قربانصدقه رفتن براي سازماني كه نه نانش مال ماست نه نامش، اصلا حسادتبرانگيز نيست.
9- پيمان شانگهاي با اينكه منافع ناچيزي براي ما دارد اما وجودش بِه از عدم وجود است! اما با حجمي كه تبليغ كردهايم ممكن است انتظاراتي براي مردم ايجاد كند كه بعدا مانند وعدههاي بر زمين مانده براي دولت سيزدهم دردسرساز شود.
10- بايد اين واقعيت را پذيرفت كه تلاش ديپلماتيك دولت سيزدهم براي پيوستن ايران به پيمان شانگهاي نه مرغ و ماست و برنج را به قيمتهاي دولت روحاني ميرساند، نه درآمد 800 ميليارد مانند زمان احمدينژاد را نصيب ما ميكند (كه بالاخره معلوم نشد آن درآمد هنگفت كجا رفت) و نه رونق نسبي اقتصادي دولت سازندگي و دولت اصلاحات را به ارمغان ميآورد و نه حتي قيمت دلار را به 7 تومان ميرساند!
به اين ترتيب پيمان شانگهاي هر قدر هم خوب باشد، براي دخيل بستن مناسب نيست.