• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5315 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۰ مهر

يادي از عباس شيخ‌بابايي كارگردان تازه درگذشته همداني

به ياد آن صنوبرِ عاشق ناكام

اميد جوانبخت

چند روز قبل از طريق يكي از دوستان خبر درگذشت عباس شيخ بابايي كارگردان همداني را شنيدم. سال‌ها بود كه از او بي‌خبر بودم و عكس جديدي كه از او منتشر شده بود كمتر شباهتي به تصويري كه از او در ذهن داشتم، داشت. چندسالي مانده بود تا سنش به هفتاد برسد. اين خبر در كنار اندوه مرا به سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد و آشنايي با او برد. او كه تحصيلكرده دانشكده هنرهاي دراماتيك در دهه پنجاه بود، سال‌هاي پيش از انقلاب را بيشتر به تئاتر پرداخت و در سال 62 با حمايت اداره ارشاد همدان فيلم جنگي «ياد» را با كمك و بازي دو دوست قديمي‌اش مهدي چاياني و صادق عاشورپور ساخت كه همچون ديدبانِ حاتمي‌كيا (كه چند سال بعد ساخته شد) ماجراي همراه شدن يك ديدبان با دو سرباز ديگر به منظور شناسايي منطقه بود كه به آشنايي بيشتر آنها باهم منجر مي‌شد. فيلمي كه بيش از پرداختن به اكشن جنگ به روابط آدم‌ها در بطن جنگ مي‌پرداخت كه اين به بودجه محدود فيلم نيز مربوط مي‌شد. اين فيلم البته به واسطه خامدستي‌هاي فيلم اول آنچنان ديده و مطرح نشد و پوستر تبليغاتي آن بر پشت جلد مجله فيلم آن سال‌ها هنوز در ذهنم مانده. چندسال بعد او فيلم اجتماعي و پربازيگر «صنوبرهاي سوزان» را با بازي جميله شيخي، بيژن امكانيان، عبدالرضا اكبري و فريبا كوثري و فيلمبرداري حسين جعفريان ساخت كه در جشنواره هشتم فجر شركت كرد ولي در برابر فيلم‌هاي مطرحي چون دندان مار، مادر، هامون، كلوزآپ، مهاجر و... نتوانست توفيقي كسب كند و گيشه متوسطي را نيز در تابستان سال بعد ازسرگذراند. فيلم به ماجراهاي چند خانواده ساكن در يك خانه و اختلافاتي كه پس از گم شدن تنها تلويزيون آنجا بين آنها پيش مي‌آمد، مي‌پرداخت. در ابتداي دهه هفتاد شنيدم كه قرار است فيلم سومش را با گروهي حرفه‌اي در همدان بسازد. برايم جالب بود كه پس از دو فيلم هنوز جذب تهران نشده و با توجه به اينكه تهيه‌كننده فيلم شبكه دو آن سال‌ها بود با عِرقي كه به زادگاهش داشت اين شهر را به عنوان لوكيشن فيلمش انتخاب كرده بود. از آنجايي كه او در دوران متوسطه شاگرد پدرم بود، توانستم با او ارتباط بگيرم. نام فيلم «قطب مخوف» بود و قرار بود «ايرج راد» و زنده‌يادان «هادي اسلامي» و «رضا كرم‌رضايي» براي بازي به همدان بيايند. او اكيپ پشت و جلوي دوربين را عمدتا از هنرمندان مستعد همداني انتخاب كرده بود تا امكان بيشتري براي ديده شدن هنرشان فراهم شود. هنرمندان مستعدي چون بنيس سام، عبادي و بيگلري كه برگردن تئاتر همدان نيز حق مهمي داشتند و در نسل‌هاي بعد هنرمند توانمندي چون «هانيه توسلي» به اين پشتوانه توانست در سينما بدرخشد. در زمان فيلمبرداري فيلم با گروه و زنده‌ياد حاج بابايي در ارتباط بودم و چند باري عصرها و در زمان استراحت گروه با او و هادي اسلامي به گپ و گفت مي‌نشستم. «اسلامي» كه در آن سال‌ها بازيگر مطرحي بود و با فيلم‌هايي چون «اتوبوس» و «سرب» بسيار درخشيده بود گفتني‌هاي زيادي از سال‌هاي فعاليتش داشت خصوصا از سرب و جايزه‌اي كه مي‌توانست به عنوان درخشان‌ترين نقش‌آفريني‌اش بگيرد كه نشد. آمدن او اعتباري براي فيلم بود و در فيلم نقش منفي اصلي را داشت به عنوان پيرمردي كه در زندان توزيع مواد مخدر مي‌كند. آن زمان نمي‌دانستم كه اين فيلم آخرين نقش اصلي او در سينما خواهد شد. از آنجايي كه دوست داشتم كاري براي فيلم بكنم شيخ‌بابايي خواست كه پوستر فيلم را طراحي كنم كه طرح‌هايي را نيز آماده كردم. فيلم پس از آماده‌سازي در جشنواره همان سال با تغيير نامش به «سهراب تا سهراب» به نمايش درآمد و متاسفانه آنچنان مطرح نشد و از آنجايي كه تهيه‌كننده دغدغه چنداني به جهت برگشت سرمايه نداشت ظاهرا پيگير اكران فيلم نيز نشد و فيلم پس از نمايش در جشنواره به نمايش عمومي درنيامد و به جز چند اظهارنظر جشنواره‌اي بازخورد آنچناني هم نيافت. ناكامي اين فيلم و فيلم‌هاي قبلي و نيز برخي مشكلات شخصي باعث شد تا شيخ بابايي سرخورده از فضاي سينما، ديگر فيلم نسازد و از فعاليت حرفه‌اي فاصله بگيرد. دورادور شنيده بودم كه فعاليت‌هايي در تلويزيون يا تئاتر دارد ولي متاسفانه پرونده آثار سينمايي‌اش با همان سه فيلم بسته شد. فارغ از كيفيت توليدات متاسفانه كماكان آثاري كه در شهرستان‌ها توليد مي‌شوند خيلي در مناسبات تهران جدي گرفته نمي‌شوند و اغلب هنرمندان ناگزيرند جهت به چشم آمدن توانايي‌هاي‌شان به تهران آمده و ماندگار شوند. گذشته از هنرمندان و سينماگران همداني چون مسعود جعفري جوزاني، احمدرضا درويش، جمشيد الوندي، جلال معيريان، قباد شيوا، پرويز پرستويي و عبدالله باكيده كه فعاليت جدي‌شان را در پايتخت شروع كردند ساير هنرمندان نيز پس از قرار گرفتن در بطن فعاليت‌هاي پايتخت هنرشان به چشم آمدند از اميرشهاب رضويان (فيلمساز)، صادق عاشورپور (پژوهشگر ادبيات و تئاتر و دوست قديمي شيخ‌بابايي) و هانيه توسلي (بازيگر مستعد تئاتر و سينما) گرفته تا ايرج عاشوري (فيلمبردار باذوق سريال‌ها و مستندهايي چون «نقشينه» و «ايران») و عليرضا محمودي (منتقد) و... به هرتقدير درگذشت عباس شيخ بابايي نخستين فيلمساز پس از انقلاب همدان همچون آثارش بازتابي نيافت كه اين را نيز به ناكامي‌هايش بايد افزود. خبر رفتنش برايم همچون در‌گذشت ناباورانه «هادي اسلامي» يك سال پس از فيلمبرداري «قطب مخوف»، پايانِ بخشي از خاطرات خوش اين شهر كهن است. به اميد همكاري و كاميابي زنده‌يادان شيخ‌بابايي، اسلامي، كرم‌رضايي و بنيس سام در دنيايي ديگر كه قطعا آرامش و قراري بيش از اينجا براي‌شان به ارمغان خواهد داشت. 


اغلب هنرمندان شهرستاني ناگزيرند جهت به چشم آمدن توانايي‌هاي‌شان به تهران آمده و ماندگار شوند. گذشته از هنرمندان و سينماگران همداني چون مسعود جعفري جوزاني، احمدرضا درويش، جمشيد الوندي، جلال معيريان، قباد شيوا، پرويز پرستويي و عبدالله باكيده كه فعاليت جدي‌شان را در پايتخت شروع كردند، هنرمندان ساير نقاط ايران نيز پس از قرار گرفتن در بطن فعاليت‌هاي پايتخت هنرشان به چشم آمدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون