حاشيههاي يك ثروت
هر چند در اين دولت هر كسي كه در مصدر امور قرار گيرد، بهطور قطع تفاوت زيادي با ملاكهاي مورد نظر امثال ما دارد. با اين حال اشاره به چند نكته درباره اين موضوع ميتواند جالب باشد.
اولين نكتهاي كه توجه هر فردي را به خود جلب ميكند، تركيب ثروت او است كه تماما شامل زمين و ساختمان ميشود. اين فرق ميكند با ثروتمنداني كه در توليد هستند و كارخانجات توليدي دارند يا كشاورزي وسيعي دارند يا به امور خدماتي مردم ميپردازند. اين سرمايهها فاقد توليد و ايجاد ارزش افزوده و اشتغال است. حداكثر افراد حقوقبگير و شاغل در اين حجم از ثروت، احتمالا بيش از ده نفر هم نباشد. اي كاش ده برابر اين ثروت را داشت ولي در توليد صنعتي و كشاورزي و خدماتي نقشي مهم ميداشت. اين نوع ثروت معمولا از توليد به دست نميآيد و اين مهمترين مشكلي است كه كمتر كسي به آن توجه كرد.
نكته دوم ارزيابي ريالي اين ثروت است. البته يك نفر گفته صد هزار ميليارد تومان كه قطعا بيربط گفته، ولي ارزيابي يك نماينده سه هزار ميليارد است كه آقاي نامزد وزارت گفته، هزار ميليارد تومان است. به نظرم اين بيصداقتي مهم است. كسي كه ثروت دارد بايد ارزيابي دقيقي از آن ارايه كند، قطعا اين رقم بيش از هزار ميليارد است. همچنين از داشتن ثروت شرمنده هم نباشد بلكه اگر آن را به دليل توليد و ايجاد ارزش افزوده به دست آورده، داشتن آن را با افتخار بگويد. همان باغ دزاشيب چند صد ميليارد ميارزد. ارزيابي اين نماينده احتمالا مقرون به واقعيت است. تعبير سرايداري از جايگاه خود كردن نيز نوعي فرار رو به جلو است كه مردم را ناراحت ميكند. اگر كسي ثروتي دارد ميتواند صريح و روشن از داشتن آن دفاع كند، تعبير سرايدار براي بياهميت دانستن مساله خلاف انتظار است.
اينها نكات مربوط به شخص ايشان بود كه اهميت درجه اول را ندارد، آنچه مهمتر است، بازي سياسي است كه نواصولگرايان درميآورند و تعدادي از جوانان سادهلوح نيز آن را باور ميكنند. اين همه شعار محرومان و سادهزيستي دادن و در كنارش حملات عجيب و غريب به ديگران كردن را بگذاريد در كنار ثروت يك نامزد پيشنهادي براي وزارت در دولت خودشان. آن هم ثروت غير مولد كه اگر توليد بود بايد دست او را هم بوسيد. فراموش نكنيد كه اينها ثروتهايي است كه سند رسمي دارد، بخشي از ثروت اين افراد نيز به صورت ثبت نشده، مثل ارز و طلا و... است، زيرا نوع ثروت وي غيرمولد است و مثل كارخانهداران نيستند كه كمبود نقدينگي داشته باشند. اين جوانان و افراد نواصولگرا تا كي ميخواهند فريب اين شعارهاي توخالي را بخورند؟ ثروتمندي كه ميتواند يك مجموعه توليدي را با چند هزار كارگر و مهندس اداره كند و آنان را مشغول به كار نمايد و توليد جامعه را بيشتر كند، حتي اگر ثروت او ده برابر اين آقا باشد، براي وزارت خيلي بهتر است از كسي كه ثروت راكد دارد و منتظر افزايش قيمت آن است. مهمتر اينكه ببينيد اين ثروتها از كجا آمده؟ چقدر ماليات داده؟ چقدر اشتغال و ارزش افزوده ايجاد كرده است.
نكته پاياني نيز ملاكهاي دولت محترم براي معرفي نامزد وزارت است؟ چگونه ميتوان از وزير قبلي به فرد فعلي رسيد؟ چه شباهتي ميان آنان است؟ جز اينكه هر دو در حلقه دوستان هستند؟ به علاوه اين چه يكدستي است كه ۴ ماه است هنوز نتوانسته وزيري مورد تاييد مجلس همسو پيشنهاد كند؟ به نظرم علتيابي اين مساله يادداشت مفصلي ميخواهد.