زنان و كالاي احترام
در عرصه شهر
در واقع امر سياسي فرصت تسلط بر امر اجتماعي پيدا كرده است؛ اگر چه دولت كه منزلگاه امر سياسي است و اگر توجهي به دغدغههاي راستين مردم نداشته باشد، نگرانيها و مطالبات فزونتر و فزونتر خواهد شد! اگر امور سياسي يكي پس از ديگري بر بيتوجهي به امور واقعي در عمق زندگي روزمره بنا شده باشند، آنگاه دور از انتظار نخواهد بود كه سياست، بياعتنا به مردم مسير خود را طي كند و مردم در چارچوب مطالبات انباشته شده گرفتار آيند! و شكافي عميق ميان احترام و واقعيت به وجود بياييد! لذا اگرچه احترام ارزش است و كالايي اجتماعي - فرهنگي است اما به دليل كمتوجهي به اين امر مبدل به كالايي سياسي شده كه بيتوجهي به آن منجر به كاهش گفتوگو، تعامل و ... ميان زنان و نهادهاي اجتماعي – سياسي شده است! و اين مهم در بلندمدت نگرانيها را بيشتر و ضرورت بازنگري بر شيوهها را بيشتر ميكند! باور داشتن حق احترام برآمده از عمق فرهنگي اين كشور است و انسان بما هو انسان شايسته احترام است اما در جامعه ما مقوله احترام به زنان به لفظ است نه به عمل! درواقع؛ عمل آنجا شكل ميگيرد كه لايحه امنيت زنان در مجلس شوراي اسلامي، خاك ميخورد؛ عمل آنجا شكل ميگيرد كه جو پليسي براي حضور زنان در خيابان به بهانه حجاب شكل ميگيرد، عمل آنجا تعريف ميشود كه فرصتهاي شغلي زنان محدود و محدودتر ميشود و سيل بيكاري بر زنان وارد ميشود؛ عمل آنجا شكل ميگيرد كه سر يك زن به بهانههاي گوناگون پس از قتل توسط قاتل در شهر چرخانده ميشود و سكوت معنادار بر نهادهاي مرتبط برپا ميشود، عمل آنجا است كه پدري سر دخترش را قطع ميكند ..... عمل آنجا است كه براي حضور در خيابان به دليل ناكافي بودن ظرفيتهاي شهري و جنسيتي شدن برخي معابر زمان تردد براي زنان، تابع روشنايي روز است و حضور دستهجمعي عمل آنجا شكل ميگيرد كه براي مديريت زنان بايد هزار توي قوانين و ضوابط را طي كني تا زني شايسته جستوجو كني اما بازهم ناكامي است! و مدير ارشدي در ميان جامعه مديريت سياسي اجتماعي وجود ندارد! بله عمل جاي ديگري شكل ميگيرد و زبان به احترام به زنان همچنان ساري و جاري است! عمل آنجا شكل ميگيرد و احترام پوسته خالي براي گفتن است! نه براي عمل كردن!