مشكلات همگرايي در سايه تضاد منافع كشورهاي خاورميانه
مضرات بلاتكليفي مذاكرات
نويسنده: جيمزام. دورسي
بلاتكليفي درباره توافق بينالمللي سال 2015 كه برنامه هستهاي ايران را محدود ميكند، چشمانداز امنيت و ثبات بيشتر در خاورميانه با يا بدون توافق را تار كرده است. بيشك، شرايط براي منطقه با احياي توافقي كه ايالات متحده در سال 2018 از آن خارج شد، خيلي بهتر از نبود توافق است. اگر جوزپ بورل، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا، درست گفته باشد، احتمال حصول دستيابي به توافق در آينده نزديك وجود دارد. جان كربي، سخنگوي شوراي امنيت ملي ايالات متحده، نيز از «خوشبيني محتاطانه» ايالات متحده سخن گفته است. با اين حال، از توافق هم نميشود انتظار معجزه داشت.
به گزارش ميدل ايستنيوز، با اطمينان ميتوان تصور كرد كه جنگ پنهان بين اسراييل كه به شدت مخالف احياي برجام است، با ايران، صرفنظر از اينكه ايران و ايالات متحده دوباره به توافق متعهد شوند، ادامه خواهد يافت. اين جنگ نه تنها در خاك و فضاي سايبري ايران و اسراييل، بلكه در ساير بخشهاي خاورميانه از جمله سوريه، عراق، لبنان، غزه و احتمالا يمن در جريان است.
اكثر رهبران و مقامات ارشد دولت كنوني اسراييل بر اين باورند كه اگرچه دستيابي ايران به تسليحات هستهاي چالشهاي امنيتي بسيار جدي ايجاد ميكند، اما اسراييل يك قدرت منطقهاي با طيف وسيعي از گزينهها از جمله گزينه هستهاي براي مقابله با چنين چالشهايي است. اسراييل هرگز به داشتن سلاح هستهاي اعتراف نكرده و عضوي از معاهده منع گسترش تسليحات هستهاي (ان.پي.تي) نيست.
كشورهاي حاشيه خليجفارس نيز مانند اسراييل نگران اين مساله هستند كه توافق در بهترين حالت، پيشرفت ايران را به سمت تبديل شدن به يك قدرت هستهاي كند ميكند و تاثيري بر فعاليتهاي منطقهاي ايران نخواهد داشت. ايران از پرداختن به ديگر موضوعات در مذاكرات هستهاي امتناع ميكند، اما رسيدگي به مسائل هستهاي در بحث گستردهتر درباره امنيت منطقه غيرممكن نيست. چنين مباحثاتي بايد همه طرفها از جمله اسراييل و تركيه را دربرگيرد و بهطور بالقوه با امنيت در شرق مديترانه، قفقاز و جنوب آسيا مرتبط باشد. آنچه سبب ميشود برجام تاثير چنداني بر شرايط منطقه نداشته باشد، همين عدم اطمينان درباره دوام كاهش تنشها در خاورميانه بين اسراييل، كشورهاي خليجفارس، مصر، تركيه و ايران است.
نشانههاي شكنندگي برخي از اين روابط را ميتوان در پيشرفت كند تلاشها براي تجديد روابط بين عربستان سعودي و ايران، تركيه و مصر، تفاوتها و رقابتهاي بين بازيگران مختلف خاورميانه از جمله تركيه، اسراييل و ايران، امارات متحده عربي و قطر و شرايط در افغانستان، سوريه، يمن، ليبي و كردستان عراق مشاهده كرد.
يافتن زمينههاي مستحكم براي كاهش تنشهاي منطقه نه تنها مبتني بر دلايل اقتصادي مانند گذار اقتصادي در خليجفارس و بحران اقتصادي در تركيه، ايران و مصر، بلكه مبتني بر مسائل ژئوپليتيك است. چين و روسيه گفتهاند تنها در صورتي مشاركت بيشتري در امنيت منطقه خواهند داشت كه بازيگران خاورميانه مسووليت بيشتري در مديريت درگيريهاي منطقهاي، كاهش تنشها و دفاع خود بر عهده بگيرند. ايالات متحده كه تامينكننده چتر امنيتي خاورميانه است نيز به دنبال تقويت تعهد كشورهاي منطقه به امنيت در خليجفارس است. مفهوم اين امر اين است كه حتي در صورت انتقال به ساختار امنيتي چندجانبه منطقهاي در درازمدت، احتمالا امريكا همچنان ستون فقرات نظامي اين ساختار خواهد ماند.
گرايش به سمت چندجانبهگرايي ناشي از تمركز استراتژيك ايالات متحده بر آسيا و همچنين تلاش براي كاهش اتكاي اروپا به انرژي روسيه در پي تهاجم آن به اوكراين و عدم تمايل چين به وابستگي به ايالات متحده متخاصم در تامين امنيت انرژي است.
با اين حال، براي تفاهم و توافق در منطقه، از جمله ميان آنهايي كه روابط ديپلماتيك ندارند مانند اسراييل، ايران و عربستان سعودي، به نوعي ترتيبات امنيتي چندجانبه، پارادايم تغيير و تكتونيكي نياز است. تغيير بايد بر اساس سه اصل حساسيت متقابل، احترام متقابل و منافع متقابل باشد. تفاهمها و توافقات بايد شامل كنار گذاشتن معتبر مفاهيم تغيير رژيم، به رسميت شناختن مرزهاي بينالمللي، پيمانهاي عدم تجاوز، سازوكارهاي مديريت و حل تعارض، كنترل تسليحات، حل و فصل مناقشه اسراييل و فلسطين و يك منطقه عاري از تسليحات هستهاي به معناي پيوستن همه طرفهاي منطقه به ان.پ.تي است.
اگرچه اين گامها غيرممكن به نظر ميرسند، بزرگترين مانع بر سر راه ساختار امنيت منطقهاي پايدار، خصومت و بياعتمادي عميق بين اسراييل و ايران در پس زمينه رقابت تسليحات هستهاي به ظاهر اجتنابناپذير عربستان سعودي و تركيه است. اگر تلاشها براي احياي توافق هستهاي ايران شكست بخورند، اين رقابت تسريع ميشود؛ با اين حال، اين رقابت با بازگشت ايران و ايالات متحده به تعهدات برجامي خنثي نميشود.
اين واقعيت كه سرنوشت برنامه هستهاي ايران ميتواند تغيير مسير در چهارراه خاورميانه باشد، بر لزوم رسيدگي به مسائل حساس به جاي رها كردن خوشبينانه آنها به دلايل سياسي داخلي تاكيد دارد و همچنين نياز به تلاش هماهنگ منطقهاي و بينالمللي و اقدامات اعتمادسازي را نشان ميدهد كه به نوبه خود، مستلزم اراده سياسي براي بازنگري مجدد مسائل فارغ از ايدئولوژي، پيشفرض و تعصب است.
به هر حال، واقعيت اين است كه ايران امروز به تبديل شدن به يك كشور در آستانه سلاح هستهاي نزديك شده، اما اين بدان معنا نيست كه توافقنامه ديگر اهميتي ندارد. برعكس، سرنوشت برجام به امنيت منطقه در آينده نزديك شكل ميدهد. محيط مناسب يا نامناسب براي اعتمادسازي را تعيين ميكند و بر احتمال دستيابي به تفاهم بر سر موضوعات حساس تاثير ميگذارد و ميتواند آغاز فرآيندي در ايجاد يك مبناي دوامآور براي كاهش تنشهاي منطقهاي باشد.
يوسي ملمان، خبرنگار امنيت ملي اسراييلي اخيرا اين بحث را مطرح كرده كه اسراييل فاقد توانايي نظامي لازم براي نابود كردن برنامه هستهاي ايران است و تنها ايالات متحده از چنين قدرتي برخوردار است كه تاكنون از پيشروي در اين مسير اجتناب كرده. ملمان همچنين به اين مساله اشاره كرده كه اسراييل، هند، پاكستان و كره شمالي كه به دستيابي به سلاح هستهاي مصمم بودند، اين كار را ظرف پنج تا هفت سال انجام دادند. او همچنين اين مساله را مطرح كرده كه ايران بيش از سه دهه است كه برنامه هستهاي خود را احيا كرده و هنوز بمبي در اختيار ندارد و حتي هنوز از آستانه دستيابي به تسليحات هستهاي هم عبور نكرده است.
منبع: ريسپانسيبل استيت كرفت
تحريريه ديپلماسي ايراني