ادامه از صفحه اول
گفتوگوي سياسي چرا نميشود؟
هنگامي كه رسانه از انجام اين وظيفه غافل يا ناتوان شود، مثل آينهاي ميشود كه واقعيت را كج و معوج نمايش ميدهد. آينههاي محدب و مقعر و موجدار را ببينيد كه شما را چگونه به تصوير ميكشند. رسانه غير مستقل و محدود نيز همين كار را ميكند. پس مجراي اصلي گفتوگو كه شناخت واقعيت است، از ميان ميرود. در همين اتفاقات پس از فوت خانم مهسا اميني آشكارا ديده ميشود كه آنچه در ميدان است نه كسب حقيقت كه جنگ روايت و ضدحقيقت است.
عامل بعدي كه نه فقط تصوير، بلكه خود واقعيت را دستكاري ميكند، درآمدهاي نفتي است. اگر رسانه تصويري مخدوش از واقعيت ارايه ميدهد، نفت، واقعيت را بزك ميكند كه اين خود يك واقعيت جعلي است، حتي اگر رسانه آن را به تصوير بكشد. نفت مثل مواد مخدر، احساس بيدردي و سرخوشي ميآورد در حالي كه اين احساس طبيعي نيست، بلكه ساختگي است. نفت چهره و واقعيت جامعه را گريم ميكند و يك موجود ۷۰ ساله را با گريم تبديل به جوان ۳۰ ساله ميكند. مديريت ناتوان را باد كرده و مثل يك قهرمان زيبايي اندام نمايش ميدهد. فقط كافيه سوراخ شده تا بادش خالي شود. اينجا هم نميتوانيد براساس سطح آشكار واقعيت گفتوگو كنيد.
علت مهم ديگري كه قدرت را بينياز از گفتوگو ميكرده اينرسي اسلام و انقلاب است كه با جدا شدن بسياري از مومنين و انقلابيون از اين قافله اين اينرسي نيز از ميان رفته است.
علت مهم ديگر ماهيت قدرت در گفتوگوي سياسي است. گفتوگو در عرصه سياسي بيش از آنكه متاثر از منطق و علم باشد، تحتتاثير قدرت است. همانگونه كه رفتار اقتصادي در ميدان عمل نيز تحتتاثير پول است، گفتوگو در بازار و نه در كلاس درس اقتصاد، تابع قدرت خريد است، گفتوگوي سياسي در ميدان سياست نيز تابع قدرت طرفين است. اگر گفتوگوكننده يا متقاضي آن قدرت كافي نداشته باشد، حرفش شنيده نميشود. افراد صاحب قدرت سخن ديگران را ابتدا از فيلترهاي قدرت خود رد ميكنند و بعد ميشنوند. به ويژه اينكه مساله منافع هم مهم است. خيليها هستند كه بدون اشاره به هدف اصليشان كه حفظ منافع است وارد گفتوگو ميشوند، ولي روشن است كه مقيد شدن گفتوگوي سياسي به تامين منافع اقتصادي و شخصي، مُخِلِّ گفتوگو است و آن را تبديل به جدل ميكند. پس براي گفتوگوي موثر بايد به اين موانع توجه كرد و در رفع آن كوشيد، يا با توجه به الزامات آنها، خود را براي گفتوگو آماده كرد.
رسانههاي نوين و سبك زندگي تصويري كه ما ميسازيم
ساختار ويژه آنها در انتخاب سبك زندگي متفاوتتر عمل ميكند!
لذا از آنجا كه رسانه در تغيير ذائقه موثر است، اما سبك زندگي تصميم منحصربهفردي است كه فرد ميگيرد! با گسترش استفاده از رسانههاي اجتماعي، ويژگيهاي فرهنگي از مكان و زمان خود جدا شده و در اختيار همگان قرار گرفته است. بهطوري كه در جوامع فعلي رسانههاي اجتماعي توانستهاند مفاهيمي چون دوستي، ارتباط، خانواده، هويت و حتي مسائلي جزيي مانند نحوه احوالپرسي كردن را بازتعريف كنند.
به عبارت ديگر رسانههاي اجتماعي عاملي تاثيرگذار در گرايش جوانان ايراني به سبك زندگي نوين است و اين رسانهها با توجه به افزايش و گرايش روزافزون كاربران خود منجر به تغييراتي در شيوه زندگي جوانان در زمينههايي همچون اوقات فراغت، توجه و نگرش به بدن، نحوه پوشش و گرايش به مد يا مدگراي شدهاند. در واقع رسانههاي اجتماعي با ويژگيهايي چون فراگيري، قابليت دسترسي مداوم، فرامكاني، فرازماني، جهاني بودن، سيال بودن، تشديد شدن واقعيت، چندرسانهاي بودن، تعاملي بودن، امكان تعامل و ارتباط با فاصله و تعامل همزمان و غيره زندگي كاربران خود به ويژه جوانان را تحت تاثير قرار داده و آنها را با موج گستردهاي از ارتباطات و اطلاعات در مورد سبكهاي زندگي نوين مواجه ساختهاند. در تحليل نقش رسانههاي اجتماعي در گرايش جوانان به سبك زندگي نوين اين تحولات تكنولوژيك علاوه بر تاثيرگذاري بر ذوق، سليقه و نياز ارتباطي آنها گذران اوقات فراغت آنها را نيز تحت تاثير قرار داده است. به نظر ميرسد دو فرآيند رسانهاي شدن و خانگي شدن وضعيت امروز مصرفكنندگان رسانهها در امروز است .جوانان فراغت خود را بيش از پيش در خلوت سپري ميكنند و براي سرگرم شدن بهطور فزايندهاي به رسانههاي اجتماعي متكي هستند. همچنين رسانههاي جديد توانستهاند همه ابعاد زندگي بشري از جمله تصور ذهني او نسبت به بدن خود را تغيير دهند.
با توجه به اين مهم بر اساس نظريه بورديو افراد به واسطه برخورداري از انواع سرمايه (فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي) دست به مصرف فرهنگي مادي ميزنند . اغلب افراد تلاش ميكنند با مصرف نوعي خاص از كالاها يا نوعي خاص از پوشاك، تغيير طبقاتي خود را اعلام كنند و يك هويت طبقاتي و سبك زندگي جديدي را به دست آورند.
عادتواره و ميدان كه از مباني نظري او در خصوص سبك زندگي است، دو بخش بيرون و درون انسان را به هم پيوند ميدهد و ما را به عرصهاي سوق ميدهد كه سبك زندگي خود را تعريف كنيم .رسانههاي نوين در اين امر دو مفهوم را با هم انتقال ميدهند، نخست آنكه فرصت ديده شدن را فراهم ميكنند و دوم آنكه عادتها را به چالش ميبرند طبقه گروه و ... .