ادامه از صفحه اول
حادثه شاهچراغ، ضامن وحدت ملي و مذهبي
در يك ساختمان قرار دارد كه در اوقات فراغت با هم چاي و قهوه مينوشند! برخي رسانههاي فارسيزبان كه اين روزها دايه دلسوزتر از مادر شدند روي ديگر همين سكه سياه هستند. اميدوارم دستهاي آلوده به خون و تزوير بيگانه را ببينيم و حادثه تلخ هتك حرمت به حرم شاهچراغ به آگاهي و هوشياري بيشتر همگان و «وحدت ملي» كمك كند.
نهادهاي حكومتي به قانون اساسي به عنوان تنها ميثاق ملي و عهد بين ملت و حاكميت احترام بگذارند، نگذارند صداي واقعي مردم حقطلب در شلوغي صفير گلولهها و هتك حرمتها گم شود. صدا و سيما صداي مردم و به واقع رسانه ملي باشد، از همه شخصيتهاي سياسي، اجتماعي براي انعكاس همه ديدگاهها دعوت كند و دانشگاهيان در هدايت جنبش دانشجويي به سمت اهداف متعالي از طريق گفتوگوي موثر همت كنند. نيروهاي امنيتي، انتظامي و نظامي به صيانت از امنيت و ثبات كشور و حفظ تماميت ارضي ايران عزيز بپردازند و مانع تكرار حوادث تلخي چون فجايع شيراز، زاهدان و كردستان شوند. دولت و مجلس موانع داخلي و خارجي تامين معيشت عزتمندانه مردم ايران را از سر راه بردارند و روحانيون محترم در هر جايگاهي كه هستند در قامت ترويج دين رحماني، صيانت از دستاوردهاي اسلام و انقلاب اسلامي و ممانعت از انحراف آن ظاهر شوند و براي وحدت و يكپارچگي ملت در برابر دسيسههاي بدخواهان بيش از ديگران بكوشند و بالاخره حاكميت براي حل همه مشكلات و نابسامانيها از هر گونه دوقطبيسازي جلوگيري كند و عموم مردم به ويژه جوانان را با هر گرايشي چون فرزندان خويش بداند و صداي همگان را بشنود. باشد كه خون پاك شهداي حرم مطهر شاهچراغ ضامن اين همه باشد.
كار دير اما درست در سيستان و بلوچستان
در صورت به رسميت شناخته نشدن توسط حكومت ميتوانند، چشماندازي وخيم و تيره براي كشور رقم بزنند، بيش از هر زمان ديگري نيازمند اقدامات وفاقآفريني چون روند آغاز شده در سيستان و بلوچستان هستيم. اساسا يكي از ريشههاي مهم وضع فعلي كشور از مدار خارج كردن «قانون» به عنوان محور وفاق عمومي و جايگزين كردن آن با مصلحتانديشيهاي فردي، گروهي و سازماني بوده است. همين مصلحتانديشيهاي فراقانوني است كه تخم قطبي شدن جامعه را در زمين ايران كاشته است. اقدامات اخير صورت گرفته در سيستان و بلوچستان قدري دير، اما صحيح است و بايد حمايت شود. نكته مهمتر اينكه ضرورت دارد تا نمونه همين اقدامات قانوني حداقل درباره بخش عمدهاي از وقايع 40 روز خير ايران تكرار شود. درست يا غلط بخش عمدهاي از افكار عمومي نسبت به بسياري از اتفاقات رخ داده در اين مدت با روايت رسمي همدلي نداشته و در انتظار دادرسي عادلانه و شفاف براي آن است. در واقع دواي بسياري از دردهايي كه كار جامعه و اوضاع كشور را به اينجا رسانده، فراموش كردن و به حاشيه راندن همان نقطه تاكيدي است كه در بيانيه شوراي تامين استان سيستان و بلوچستان آمده است؛ «مر قانون». يعني چيزي كه در آن ارزش اصلي «نفع، خير و عدالت عمومي» است نه «مصلحت»هاي فردي، جناحي و سازماني. جامعه ايران بيش از هر زمان ديگري تشنه و مشتاق پذيرش چنين رويكردي از سوي حاكميت است، آن هم در شرايطي كه به وضوح خير و صلاح و اقتدار حاكميت نيز از اين پس در گرو چيزي جز همين نخواهد بود. رسيدگي عادلانه و شفاف بر اساس «مر قانون» به حوادث جمعه خونين زاهدان اگر از مسير خود منحرف نشود، به خوبي نشان خواهد داد كه اكسير قانونمندي چگونه ميتواند در نابسامانيها دست به معجزهاي بزند كه همه اطراف يك قضيه در سود و منفعت آن شريك باشند. اميد اينكه رسيدگي قانوني به اين ماجرا، آنطور كه اخيرا وعده داده شده از مسير خود منحرف نشده و تحت تاثير مصلحتها و منافع جزيي قرار نگيرد.
پاسداري يعني «هميشه سرباز» بودن!
قدردان همه هدايتها و حمايتها هستم و به صراحتي كه از اصحاب قلم آموختهام، عهد ميبندم كه در سنگر جديد نيز همچنان به صراط مستقيم شهدا التزام عملي داشته باشم. از خدا ميخواهم به توشه و بضاعت مضجات اين كوچكترين سرباز جبهه انقلاب، كه به «بسمالله الرحمن الرحيم» آغاز ماموريت ميكند، بركتي بدهد كه بتواند در خدمت اصحاب فرهنگ، گرهي بگشايد و قدمي بردارد. قطعا در اين برهه و در اين جايگاه همچنان به عنوان يك پاسدار در كنار قلمداران جبهه انقلاب خواهم بود و آخر «دعوانا أنِ الْحمْدُ لِلّهِ ربِّ الْعالمِين» و پايان گفتار ما اين است كه: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.
يا علي! ايران غمگين
گفتوگو و آسيبشناسي نيازمند ديدن و شنيدن ابعاد و روايتهاي موجود در جامعه است كه گويا ارادهاي براي آن نيست حتي براي شنيدن صداي خوديها. نمونه آن اخراج استاد دانشگاه با رويكرد اصولگرايانه از برنامه زنده تلويزيوني است. در ميانه شرايط ناخوش جامعه؛ دسيسههاي برخي كشورهاي همسايه براي تغيير مرزها، به حاشيه بردن ايران و گسترش سيطره خود و نداشتن رويكرد سازنده در كشور براي رويارويي با تحولات منطقه در كنار مصيبتها و ترورها، غم و اندوه هر ايراني را بيشتر ميسازد. راستي جا دارد از خود بپرسيم، چرا به اينجا رسيديم؟ آيا سرزمين ايران، نميتوانست در جايگاه بهتري قرار داشته باشد؟