ادامه از صفحه اول
جهان نو و باورهاي قديم!
جامعه و كشور و ملت انگلستان به لحاظ سياسي- اجتماعي و فرهنگي چه ظرفيتي يافته است كه اين اتفاق كه در ديگر جاهاي جهان به ويژه در همه كشورهاي اسلامي تصورناپذير و تابو به نظر ميرسد، رخ ميدهد. مردم لندن براي دوره دوم هم به صديق خان به عنوان شهردار راي دادند. البته وقتي باراك حسين اوباما، رييسجمهور امريكا شد و در مراسم تحليف گفت: «من باراك حسين اوباما…» و طنين كلمه حسين در فضاي كاخ سفيد و ميدان سخنراني پيچيد، پيدا بود ما با جهان جديدي روبرو هستيم. شش سال پيش وقتي صديقخان جوان مسلمان پاكستانيالاصل، شهردار لندن شد. ميتوان گفت مهمترين پست اجتماعي - سياسي پس از نخستوزير، شهرداري لندن، جشن عيد فطر را در ميدان ترافالگار برگزار كرد! ميدان ترافالگار مهمترين و مشهورترين ميدان لندن است. مسلمانان مقيم لندن با هر رنگ و نشان و جلوه، در ميدان جمع شده بودند. گروههاي مختلف با موسيقي و آواز جشن عيد فطر را عزيز ميداشتند. شهردار لندن روي سن رفت و سخنراني كرد و جمعيت براي او كف زد. دوستي ايراني به من گفت: «عجب اتفاقي!؟» گفتم: «بله اگر بخواهيم عمق اين اتفاق را درست دريابيم، تصور كن، مردم تهران كه اكثريت قريب به اتفاقشان مسلمان هستند، در تهران جواني مسيحي را به عنوان شهردار خود انتخاب كنند و آن جوان مسيحي، در ميدان آزادي جشن كريسمس برگزار كندو مسيحيان اعمّ از ارامنه شمال و جنوب و كلداني و آشوري در ميدان جمع شوند و كريسمس را جشن بگيرند!»
اكنون نخستوزير انگلستان جوان چهل و دوسالهاي است كه تبار هندي دارد و دين و ايمانش هم آيين هندوست. از نام فرزندانش هم پيداست كه به آيين هندو توجه و دلبستگي دارد. ما در چنين دنيايي زندگي ميكنيم. جوانان ما هم، به دليل اينكه با جهان آزاد اطلاعات و خبر آشنا هستند، به تعبير توماس فريدمن، جهان هموار و مسطح شده است. (۱) فاصلههاي خبرگيري و كسب اطلاعات برداشته شده است. ديگر نميشود به تعبير امام جمعه موقت تهران كه بيش از بيست سال پيش در نماز جمعه گفت: «اينترنت حرام است!» ديگر نميشود جلو اذهان و چشمان پرده كشيد. چنان كه نميتوانيم جلو پرواز پرندگان را با كشيدن تور و ديوار بگيريم. ارتفاع ميگيرند و از فراز تورها و ديوارها ميگذرند. و به ما لبخند ميزنند! از اين رو بايد در ديدگاهها، تجديد نظر كنيم. تجديد نظر مبتني بر حكمت و شناخت دقيق جامعه، به ويژه جوانان.
بديهي است كه برخي موانع جدي در قانون اساسي وجود دارد كه به مقتضاي همان سال تنظيم و تصويب قانون اساسي در سال ۱۳۵۸ نوشته شده است. حتي شاهد بودهايم كه برخي نويسندگان و طراحان قانون اساسي، ديدگاهشان تحول يافته بود. ديدگاه مبتني بر ترجيح فرد مسلمان بر غير مسلمان و نيز ترجيح شيعه بر اهل سنت كه در برخي از اصول قانون اساسي ديده ميشود، به ضرورت ميبايست اصلاح شود. هر جوان ايراني اعم از مسلمان شيعه يا سني، مسيحي يا يهودي و زرتشتي ميبايست احساس كند كه در فضاي بسته و محدود زندگي نميكند. اگر توانست ظرفيت علمي و دانايي و مهارت فنّي و تخصصي و تجربي خود را به حدي بالا ببرد، كه مورد تاييد اكثريت جامعه قرار گيرد. چرا يك جوان سنّي نتواند رييسجمهور شود؟! يا چرا مسلمانان اهل سنت نتوانند مراسم عيد فطر و قربان و نماز جمعه خود را در تهران در مسجدي كه از خودشان بدانند و خودشان اداره كنند، برگزار كنند؟ بديهي است كه چون امامت جمعه شأن حكومتي نيز داراست، چنان امام جمعهاي ميتواند مستقيما از طرف ولي فقيه و رهبر انقلاب منصوب شود. چرا ما راههاي خردمندانهاي كه موجب پيوستگي بيشتر و انسجام افزونتر جامعه ميشود و بهانهها را از دست دشمنان ملت ايران و نظام ميگيرد؛ تبديل به تابو كردهايم؟ فضاي بسته، پايدار نميماند.
پي نوشت:
(1)Thomas Friedman, The World is Flat, a brief history of the Globalized World in thev21st Century, USA, Pa
صداي خيابان ترسناك نيست صداگذاريها ترسناكند!
دستيابي به اميال خود را دنبال كردهاند (از شرق تا غرب، از كشورهاي همسايه تا قدرتهاي ديگر نظير روسيه تا ترامپيستهاي امريكايي و صهيونيستها) بخشي از مصائب تاريخ ايران را رقم زدهاند. به خوبي احساس ميكنم اين حركات چگونه صداي تحولخواهان - به ويژه نسلي را - چگونه حذف و تحريف و در حال مصادره كردن هستند. من صداگذاري روي صداهاي ايران را ميبينم؛ بازنمايي خشونت، انحراف صدا و تحريك براي جاري شدن خون ميان ايراني - ايراني كاملا مشهود است. دلارهاي نظام سياسي نظير عربستان سعودي كه پر از نفرت و كينه عليه ايران و تمدن ايراني بودهاند و همچنين بازيهاي اسراييل براي تشديد ايرانهراسي اين بار براي پيش بردن اهداف سياسي خود در منطقه و نيز تلاشهاي پسپرده گروههايي كه جز تفنگ و اسلحه زبان ديگري نميشناسند را به خوبي ميبينم. من اينها را ميشناسم؛ سالهاست به قيمت ايران غلتيده در خون، به قدرت نشستن خود را دنبال كردهاند. تاكنون براي شنيدن صداي معترضان، بسيار نوشته شده و اكنون ميخواهم با هموطنانم كه در خيابان ندا سر دادهاند، بگويم اجازه ندهيد صداي شما صداگذاري شود و به قول خودشان سوار موج داخل شده و به وسيله يك رسانه با پولهاي يك كشور ناسالم براي ايران جريانسازي شود. با نفي خشونت و پشتوانه ساختن اين روزها براي گفتوگوي بزرگ، ميتوانيم آيندهاي بهتر را در اين مقطع، تاريخسازي كنيم. برخي مفاهيم مثل آزادي و عدالت هرگز كهنه نميشوند. اصلاحات نيز چنين مفهومي است. جامعهاي كه از يك انقلاب بزرگ سربرآورده، ميتواند با در پيش گرفتن مسير گفتوگو و تن دادن به اصلاحات، تاريخ رو به آينده را بسازد. ساختن تاريخ در هر جامعه و از سوي هر نسلي به ياد خواهد ماند اما ايستادن در سمت درست تاريخ رمز و راز ماندگاري و سعادت بخشي براي يك ملت خواهد بود.