در گفتوگوي «اعتماد» با حميدرضا كفاش معاون اسبق پرورشي و فرهنگي وزارت آموزش وپرورش مطرح شد
ضرورت استمرار تربيت سياسي و اجتماعي دانشآموزان
تربيت سياسي به معناي تقويت روحيه مشاركتجويي و مشاركتپذيري و ايجاد روحيه پرسشگري است
گروه اجتماعي| امسال شروع سال تحصيلي به دليل متاثر بودن فضاي جامعه و به تبع آن فضاي مدارس و دانشگاهها حال و هواي متفاوتي داشت، جامعه معترض در آستانه سال تحصيلي تاثير رواني و اجتماعي و سياسي خود را نه تنها بر دانشجويان بلكه بر دانشآموزان نيز گذاشت تاحدي كه كنشهاي دانشآموزان براي والدين آنها نيز غيرمنتظره بود و مسوولان آموزش و پرورش را هم شوكه كرد و همه مانده بودند با دانشآموزان چه مواجههاي داشته باشند و هنوز هم كه يك ماه از سال تحصيلي گذشته است بحث بر سر واكنش به كنشگري دانشآموزان در جريان است.
اگر تحركات دانشآموزان را يك نوع كنشگري سياسي و اجتماعي بدانيم بيترديد بايد سراغ تربيت اجتماعي و سياسي برويم و هر كنشي كه كودكان و نوجوانان دارند از منظر تربيتي بايد تحليل و تفسير و راهكارهاي تربيتي ارايه شود. به همين منظور به سراغ يكي از مسوولان اسبق آموزش و پرورش رفتيم تا با فلسفه و پيشينه تربيت سياسي دانشآموزان آشنا شويم و ببينيم ميان كنشهاي فعلي دانشآموزان و برنامههاي آموزشي و پرورشي در حوزه تربيت سياسي چه نسبتي وجود دارد و در حال حاضر بهترين راهكارها براي مواجهه با دانشآموزان معترض و منتقد چيست؟ حميدرضا كفاش معاون پرورشي و فرهنگي اسبق وزارت آموزش و پرورش به پرسشهاي «اعتماد» در اين زمينه پاسخ داده است.
با سپاس از شما كه دعوت «اعتماد» را براي گفتوگو در اين شرايط پذيرفتيد. نخست بفرماييد تربيت سياسي در نظام آموزشي ما چه جايگاهي دارد؟
من هم از شما و همكارانتان سپاسگزارم كه در اين شرايط هيجاني به دور از احساسات مباحث را ريشهاي مورد توجه قرار ميدهيد. در پاسخ به پرسش شما بايد بگويم كه در بين ساحتهاي ششگانه تربيتي كه در سند تحول بنيادين وزارت آموزش و پرورش آمده است «ساحت اجتماعي و سياسي» ناظر برآمادهسازي فردي و جمعي متربيان در مسير تحقق شأن «زيست جمعي» است و فرصتي است كه به كسب شايستگيها در متربيان بينجامد تا شهرونداني فعال و آگاه تربيت شوند تا در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي مشاركت كنند و در تعامل شايسته با نهاد دولت و ساير نهادهاي مدني و سياسي به شكلي صحيح و فضيلتمدارانه عمل نمايند.
باتوجه به اهميت تربيت سياسي در اسناد بالادستي نظامآموزشي، چگونه ميشود بين نظام تعليم و تربيت و نظام سياسي حاكم ارتباط برقرار كرد تا اين هدف مهم در نظامآموزشي در عمل تحقق يابد؟
برقراري ارتباط دوسويه بين «نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي» و «نظام سياسي» از مقولههاي ارزشمند، حساس و قابل تامل در نظام اجتماعي است.نظام آموزشي ابزار رشدآگاهي، سواد، دانش و مهارت از سويي و تعليمدهنده مشاركت اجتماعي از سوي ديگر است و نظام سياسي نيز توقع دارد نظام آموزشي ارزشها، آرمانها و اعتبار و مشروعيت حاكميت را در شهروندان نهادينه ساخته و مشاركت و پيوستگي اجتماعي را تضمين كند.
با اين توصيف نهاد سياسي اهداف همسو با خود را در ذيل تربيت سياسي مدنظر دارد لذا بايد تعريف محدود و ويژهاي از تربيت سياسي داشته باشد با اين وجود در اسناد مربوطه چه تعريفي از تربيت سياسي ارايه شده است؟
تربيت سياسي طبق مشهورترين تعريف عبارت است از: «آموزش ارزشها و جهتگيريهاي سياسي به وسيله ابزارهاي تربيت نظير خانواده، مدرسه، گروهها، دوستان و وسايل ارتباط جمعي» و آن فرآيندي است كه در ضمن آن فرهنگ سياسي جامعه به نسل بعد منتقل ميشود. تربيت سياسي به عنوان يك مفهوم با مفاهيم ديگري نظير مشروعيت، هويت و وفاداري به نظام سياسي مرتبط است و هدف از آن ايجاد وضعيت آرامش و عدم بحران در رابطه ميان مردم و دولت است.
اين تعريف كه نميتواند شهروندي منتقد و پرسشگر و مطالبهگر و آزاديخواه كه از مفاهيم اصلي حوزه سياسي است تربيت كند پس حتما نقدهاي جدي بر آن وارد بوده و هست.
بله درست است. اين تعريف به دليل تاكيد بر حمايت و كمك به فرهنگ و نظام سياسي موجود مورد انتقاد برخي از محققان قرار گرفته است. منتقدان تعريف ديگري از تربيت سياسي مطرح كردند. طبق اين تعريف، تربيت سياسي عبارت است از: «فرآيند تحولآفريني كه افراد طي آن گرايش و رفتار سياسي خاصي را ميپذيرند.» در نظر ايشان فرد در مرحله پس از كودكي از بالاترين ميزان انتخاب و آزادي براي ارزشها و گرايشهاي سياسي برخوردار است.
تفاوت زيادي بين اين تعريف و تعريفي كه در اسناد نظامآموزشي ارايه شده است وجود دارد. به نظر شما دانشآموزان كه همگي در سن كودكي قرار دارند بايد تحت گرايش خاصي مورد تربيت قرار گيرند يا نه سياست به معناي عام آن در برنامهها و محتواهاي آموزشي و پرورشي مورد توجه قرار گيرد؟
بله درست هست و به همين دليل هميشه كارشناسان بر اين نكته تاكيد داشتهاند كه تربيت سياسي در آموزش وپرورش، به معناي سياسيكاري، سياستبازي و سياستزدگي نبايد
باشد و به معناي هيجانزدگي، آشوبطلبي و التهابآفريني نيست. به معناي گروهگرايي، حزبگرايي و تبديل مدارس به بنگاههاي سياسي براي يارگيري سياسي نيست. به معناي حاكميت يك حزب، گروه و تشكل و خارج كردن افكار و انديشه و سلايق ديگري كه همسو يا مخالف سليقه تشكل حاكم است، نيست. به معناي القاي نظر و تفكر خاص به ذهن و انديشه كودكان معصومي كه توانايي تجزيه و تحليل و نقد و پاسخگويي را ندارند، نيست. به معناي عزل و بركناري افراد و مديران داراي سلايق ديگر و انتصاب افراد وابسته به يك تشكل نيست.
جناب آقاي كفاش! باتوجه به تجربه شما در بالاترين سطح مديريتي كه اتفاقا تربيت سياسي هم در معاونت پرورشي تعريف شده بود اگر تربيت سياسي دانشآموزان به اين منظور نبايد باشد پس با چه رويكردي تربيت سياسي دانشآموزان موجه است؟
تربيت سياسي در آموزش و پرورش، به معناي ايجاد زمينههاي رشد و آگاهي و دانايي و ارتقاي قدرت تشخيص و تقويت اراده و اعتمادبهنفس، رشد احساس مسووليت، تقويت روحيه مشاركتجويي و مشاركتپذيري و ايجاد روحيه سوال و پرسشگري و پژوهش است؛ به گونهاي كه دانشآموز بداند كه چگونه با همنوعان خود تعامل و گفتوگو كند، مداراي انساني و اخلاقي كند، تحمل و سعهصدر داشته باشد، آفتشناسي كند، چگونه اولويت و مصلحت را تشخيص دهد، چگونه برخورد خصمانه را به مشفقانه مبدل كند، چگونه با حقايق و واقعيات برخورد كند نه بزرگنمايي كند و نه كوچكنمايي، نه پردهدري كند و نه فحاشي.
اين موارد به نظر ميرسد بيشتر مرتبط با تربيت اجتماعي است يا وجه اجتماعي تربيت سياسي است، بهطور مشخصتر در وجه سياسي بايد چه اهدافي و با چه رويكردي مدنظر قرار گيرد؟
تربيت سياسي در آموزش وپرورش، سياسي كردن فرهنگ و تبديل عرصه فرهنگ و تربيت به ابزار سياست نيست. در آموزش و پرورش بايد به سياست از منظر فرهنگ، اخلاق و عقلانيت نگريسته شود، سياستبازي و سياستگريزي دو آفت بزرگ توسعه سياسي است؛ چون اولي مصالح كشور را در اردوگاه منافع حزبي خود ذبح ميكند و ديگري مردم را به انزوا ميكشاند و از عرصه حيات اجتماعي و سرنوشت خويش محروم ميكند.
ولي براي تربيت سياسي از همان ابتدا با نامگذاري يكي از سياسيترين روزهاي تاريخ انقلاب آن هم در حوزه معطوف به سياست خارجي يكي از اهداف تربيتي در حوزه سياست خارجي عملا انتظار ميرفت و ميرود كه دانشآموزان در جديترين حوزههاي سياسي ورود پيدا كنند به همين منظور تشكلهاي دانشآموزي شكل گرفت و دانشآموزان تشويق و ترغيب ميشدند تا در اين تشكلها عضو شوند و فعاليت كنند كه در دهه شصت بسيار مورد توجه مسوولان قرار داشت، از منظر تجربي چگونه ميشود فراز و فرودها در تربيت سياسي دانشآموزان را مورد توجه قرار داد؟
در زمينه تربيت سياسي و تشكلهاي دانشآموزي لازم است به شوراهاي دانشآموزي، تشكلهاي دانشآموزي و مجلس دانشآموزي اشاره كرد كه با رويكرد دانشآموزمحوري بستر بسيار خوب و مناسبي براي فعاليت دانشآموزان است. اين مجموعه بايد به عنوان عاليترين بستر مشاركت سياسي و اجتماعي در حوزه دانشآموزي به رسميت شناخته شود زيرا براي ارتقاي دانشآموزان بسيار با اهميت است. در شوراها، تشكلها و مجلس دانشآموزي تربيت اجتماعي و سياسي جايگاه خاصي بايد داشته باشد. نمايندگان تشكلها و مجلس دانشآموزي بايد براي تضمين موفقيت دانشآموزان و آموختن راهكارهاي ارتباطي با مسوولان سطح آگاهي خود را بالا ببرند و اجازه ندهند اين نهادهاي مدني دانشآموزي صوري تلقي شوند بلكه نهايت بهرهمندي را براي ارتقاي سياسي و اجتماعي دانشآموزان داشته باشند.
ولي به نظر ميرسد متاسفانه نگرشهاي صوري اين نهادها را از مسير واقعي خود خارج نموده است آيا تصور شما نيز همين است؟
بله درست است و به همين دليل لازم است دستاندركاران تربيتي مدارس بايد به عنوان پدر و مادر اين مجموعهها نقش عادلانه خود را ايفا كنند و با تشكيل شوراي هماهنگي، تناسب و اعتدال آنها را مراقبت نمايند و از طرفي با اجازه مشاركت دادن به طيفهاي مختلف تنوع و نشاط و پويايي مدارس را فراهم كنند.
با توجه به آنچه در يك ماه اخير به عنوان كنشگري دانشآموزان ميبينيم به نظر شما آيا اين نشانهاي از همان كژكاركردهاي مدرسه نيست كه دانشآموزان عليه آنچه نظامآموزشي خواسته است در ذيل تربيت سياسي بر آنها تحميل كند واكنش نشان داده اند؟
تا حد زيادي ميشود گفت اينگونه است اما همانطوركه در بخش قبلي سخنانم اشاره كردم هدف از تربيت سياسي كنشهاي هيجاني واحساسي نيست و به نظرم به دليل نگرش غلط به فلسفه تربيت سياسي و غلبه يك رويكرد سياسي خاص در مدارس و نظامآموزشي نسل جديد با نوعي رفتار هيجاني در واقع اعتراض خود را به خلأ موجود در مدارس كه يكي از ضرورتهاي دوره نوجواني است يعني گفتوگو اعلام كرده است و به عبارتي فريادي است براي مطالبه ديده و شنيده شدن.
اين فرياد از چه جنسي است. اخبار و گزارشها بيشتر نشان از اين دارد كه دانشآموزان دختر بيشتر آنهم با برداشتن حجاب اعتراض خود را نشان ميدهند آيا ميتوان اين رفتارهاي آنها را از جنس تربيت سياسي و اجتماعي دانست و در مدرسه راهكاري براي آن يافت؟
بله شكي نيست كه در هر كنش سياسي و اجتماعي يكسري رفتارها جنبه نمادين و سمبليك پيدا ميكنند و دانشآموزان در اين يك ماه اخير كه مصادف شد با شروع سال تحصيلي متاثر از فضاي جامعه با مقوله حجاب به كنش اعتراضي دست زدهاند به همين دليل دختران بيشتر از پسران حضور داشتهاند و در مورد اينكه اين رفتار به تربيت سياسي و اجتماعي مرتبط است ترديدي نيست كه اين ارتباط وجود دارد و هم نمادها و هم شعارها رنگ و بوي سياسي دارد لذا بايد با رويكرد تربيت سياسي به آن پاسخ داد و در قالب همان ساختارهاي موجود شوراي دانشآموزي و تشكلهاي دانشآموزي ميشود كمي جو مدارس را به سمت آزادي عمل و گفتوگو پيش برد تا دانشآموزان محيط مدرسه را بر خيابان ترجيح بدهند.
با توجه به واكنشهايي كه اين روزها از مسوولان مختلف حتي شخص وزير آموزش و پرورش ديديم و شنيديم آيا شما اميدي به چنين رويكردي داريد؟
به نظرم در حوزه دانشآموزان و حتي دانشجويان چارهاي جز اين وجود ندارد به همين دليل هم ديديم كه شخص وزير از حرف قبلي خود كه گفته بود بايد دانشآموزان معترض را به كانونهاي اصلاح و تربيت بفرستيم عقبنشيني كرد و گفت روشهاي امنيتي و محدودكننده، سخت پاسخگو نيست و بايد با دانشآموزان گفتوگو كرد و به پرسشهاي آنها پاسخ داد. اين عقبنشيني نشان ميدهد كه متوجه شدند كه در صورت ادامه برخوردهاي خشن و امنيتي و قضايي با دانشآموزان جو ملتهبتر ميشود و خانوادهها و فرهنگيان هم وارد ماجرا ميشوند و نميشود مدارس را با شيوه پادگاني مديريت كرد.
به عنوان پرسش پاياني بفرماييد بهطور كلي پس از تجربههاي مختلف در دولتهاي گوناگون آيا تربيت سياسي براي دانشآموزان ضرورت دارد يا نه؟
به نظر ميرسد با توجه به رشد و بلوغ دانشآموزان كه بيشتر متاثر از فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي است تربيت سياسي البته با رويكرد درست و فراگير و غيرجناحي آن به ويژه براي دانشآموزان متوسطه اول و دوم بسيار حياتي است و نميشود انتظار داشت دانشآموز پس از رسيدن به سن 18سالگي كه مصادف است با گرفتن ديپلم در انتخابات شركت كند اما پيش از آن در مورد سياست، دانش و مهارتي كسب نكرده باشد لذا ضرورت تربيت سياسي در شرايط فعلي بيش از گذشته خود را نمايان ميسازد و اگر به آن توجه نشود گروههاي مرجع خارج از مدرسه و نظام آموزشي تاثير سياسي خود را بر نسل جديد خواهد گذاشت، همانگونه كه ميبينيم گذاشته است.
سپاس از حضور شما در اين گفتوگو
این رفتار به تربیت سیاسی و اجتماعی مرتبط است، تردیدی نیست که این ارتباط وجود دارد و هم نمادها و هم شعارها رنگ وبوی سیاسی دارد، لذا باید با رویکرد تربیت سیاسی به آن پاسخ داد و در قالب همان ساختارهای موجود شورای دانشآموزی و تشکلهای دانشآموزی می شود کمی جو مدارس را به سمت آزادی عمل و گفت و گو پیش برد تا دانشآموزان محیط مدرسه را بر خیابان ترجیح بدهند.