سالمندي، فردايي نزديك
زهرا جنت
«اينجا خانه من است و تا وقتي كه زير اين سقف و با پول من زندگي ميكني بايد به قواعد آن احترام بگذاري.» حس ناشي از شنيدن چنين جملهاي از طرف والدين، ميتواند يكي از اولين و مهمترين دلايل تلاش نوجوانان و جوانان براي كسب استقلال مالي و به تبع آن استقلال فردي باشد.
تا قبل از اينكه زندگي اينقدر رنگ و روي پيشرفت به خود بگيرد و در دوراني حتي به اندازه چند دهه عقبتر، فرد سالمند دغدغه چنداني براي اين دوره از زندگي نداشت، زيرا زندگي با يكي از فرزندان يك عرف پذيرفته شده بود و همراهي فرزندان و نزديكان براي روزهاي سختي و بيماري، رفتار دور از انتظاري نبود. اما همراه با تغيير دهه، سده و قرن، عرف، سنت و فرهنگ نيز تغييراتي داشتهاند. گرچه سنتهاي گذشته هنوز مورد احترام هستند ولي با توجه به جابهجاييها و فاصلهها و الزامات نوين زندگي، چندان جوابگو نخواهد بود.
توصيه به فكر زمستان بودن، به وقت چهچهه بهار جواني، قسمت مهمي از آموزههاي عرفي و فرهنگي جامعه ماست. در واقع از شروع كسب درآمد، يك فرد نرمال در اجتماع ما، هميشه نيمنگاهي به آينده و دوران سالمندي و احتمالا بيماري و كمتواني دارد و گاهي از خوشيهاي روزهاي جواني و ميانسالي ميگذريم كه سالمندي ضمانتشدهاي داشته باشيم و حتي به فرزندان و اطرافيان دلسوز خود هم نيازي نداشته باشيم.
فارغ از اينكه چه سياست كاري و پساندازي در زندگي در پيش گرفته باشيم و چقدر از نظر روحي و خصوصا مادي براي سالمندي آماده باشيم، روزي به خودمان ميآييم و ميبينيم كولهبار جواني را زمين گذاشته و در سراي سالمندي اقامت گزيدهايم.
به جرات ميتوان ادعا كرد كه با آنكه جوانان بسياري مسير رو به استقلال و پيشرفت خود را با اختلاف و حتي حرفهاي سرد والدين شروع كردهاند و امكان دارد اين مسير بسيار هم سخت و دشوار بوده باشد ولي در سنيني كه والدين به مرحله سالمندي و نياز به مراقبت ميرسند اصولا فرزندان به سني از نظر پختگي و تجربه رسيدهاند كه نياز به مراقبت يا كمتواني والدين را فرصتي براي جبران دلخوريهاي روزهاي گذشته نكنند ولي با اين وجود لازم است با توجه به افزايش جمعيت سالمند كشور، سازوكارهاي حمايتي بيشتري براي سالمندان در نظر گرفته شود.
در رسيدگي به بسياري از معضلات اجتماعي، صحبت از نياز به آموزش جامع و همهگير در آن زمينه ميشود. در زمينه سالمندي هم براي فرد سالمند و اطرافيان او نياز گستردهاي به آموزش احساس ميشود. همانگونه كه اشاره شد پسانداز و تامين مالي از معدود آموزشهاي ما براي زمان پيري است كه حتي آنهم گاهي با رفتار غلط فرزندان و اطرافيان همراه است. احتمالا همه ما حداقل يك بار شاهد بحث و اختلاف فرزندان با والدين بر سر درخواست ارث خود در زمان حيات آنها بودهايم. از نظر قانون، ارث و وارث بودن پديدههايي حقوقي هستند كه بعد از فوت يك نفر شكل ميگيرند و كساني كه بعد از مرگ فردي، در صف وراث او قرار ميگيرند تا قبل از آن، نه جايگاه حقوقياي در اين زمينه دارند و نه حقي براي مطالبه نسبت به اموالي كه فرد دارد.
از طرف ديگر لازم است كساني كه مسووليت نگهداري از سالمندان بيمار يا ناتوان خود را بر عهده گرفتهاند به اين مساله آگاه باشند كه سالمندي كه از نظر فيزيكي، كمتوان و حتي ناتوان است كودك مهجور نيست كه اطرافيان و نزديكان حق تصميمگيري در مورد احتياجات يا اداره امور شخصي و مالي او را داشته باشند.
با توجه به روند رو به رشد آمار تعداد سالمندان در سالها و دهههاي پيش رو، سلامت روحي اين قشر از جامعه به معني سلامتي و شادابي تعداد قابل توجهي از جمعيت كشور است. از آنجايي كه استقلال فردي در تصميمگيريهاي شخصي و مالي يكي از عوامل موثر در روحيه هر فردي و خصوصا فرد سالمند است لذا توجه ويژه فرزندان يا اطرافيان يك سالمند به اين مساله يك تكليف اخلاقي و حتي وظيفه شهروندي براي داشتن خانواده و جامعهاي شادابتر است. آموزههاي فرهنگي، اخلاقي و مذهبي ما در زمينه رفتار با افراد مسن و خصوصا والدين در زمان سالمندي ميتواند منبعي ارزشمند و مطابق با دريافت و پذيرش جامعه براي تدوين قواعد حمايتي و آموزشي در زمينه سالمندي باشد.