ادامه از صفحه اول
عدالت و احسان
به پيكر امكان حضور اجتماعي و عرفي قابل تحمل ميدهد. تصور كنيد اگر در جامعهاي زندگي ميكرديم كه انسانها همانند اسكلت متحرك در رفت و آمد بودند؟! عدالت مانند چارچوب ساختمان است و احسان همانند نازككاري ساختمان.» مرحوم فلسفي ناگاه گفت: «عدالت مانند اين اسكلتبندي سياه خان است كه در ورودي دانشكده پزشكي من ديدم، اگر اسكلت گوشت و پوست نداشته باشد، مردم از آن ميترسند. اگر حركت ميكرد كه همه مردم فرار ميكردند!» قد سياه خان 59/2 متر بود. به دليل رشد نامتعارف استخوانها، هيچ فاصلهاي بين مهرههاي ستون فقراتش وجود نداشته است. طول دست ۱۱۷ سانتيمتر و طول پاهاي وي ۱۲۵ سانتيمتر بود. در سال ۱۳۱۷ در جواني درگذشت. البته او از بيماري ذهني نيز رنج ميبرد. اندازه مغز سياه خان با حجم و وزن جمجمهاش نسبتي نداشت. در واقع مرحوم فلسفي از تمثيل سياه خان براي عدم تناسب استفاده بليغ كرد! به نظرم «دين وسط» يا «امت وسط» به همين تعادل ميان عدالت و احسان يا قانون و انعطاف توجه دارد. هم بايستي به قانون و مراعات عدالت توجه داشت و هم به انسانها كه قرار است، آن قوانين يا عدالت در مورد آنان و در ساماندهي زندگيشان اجرا شود.
ضرورت دارد به اين نكته بسيار مهم توجه داشته باشيم. جامعه سعادتمند جامعهاي نيست كه بيشتر قانون داشته باشد! مثلا براي تمام امور عرفي خط و نشان قانوني ترسيم كند. اتفاقا جامعه سعادتمند جامعهاي است كه عرف را محترم بشمارد و ساحت امور عرفي يا مشرب و سليقه مردم را با قانون محدود نكند، مگر به ضرورت. به عبارت ديگر وارد مصاديق نشود. مثال مُبتلا بِه اين روزها، حساسيت دانشجويان درباره سلف سرويس است. آيا مديريت دانشگاه بايد بدون توجه به خواست دانشجويان در اين باره با تحكم تصميم بگيرد يا اجازه دهد خود دانشجويان با همفكري در اين باره تصميم بگيرند؟ من سابقه تقريبا ده ساله دوران دانشجويي در دانشگاه اصفهان و شيراز و تربيت مدرس دارم. هيچگاه در سلف سرويس مختلط در دانشگاه اصفهان و شيراز در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي با صحنهاي كه آشكارا خلاف شرع و عرف و عقلانيت باشد، روبهرو نشدم. دانشجويان معمولا حلقههايي تشكيل ميدهند، در روزگار دانشجويي ما غالبا دختران با هم و پسران با هم به شكل تيمي به سلف سرويس ميآمدند. حال اگر چند دانشجوي پسر و دختر خواستند در سلف سرويس دور يك ميز غذا بخورند، كجايش خلاف شرع و عرف و عقلانيت است؟ اگر تصميم بگيرند و به اولين رستوران نزديك دانشگاه بروند و در آنجا دور يك ميز جمع شوند، حكومت جلوي آنها را ميگيرد؟ اگر ما در امور عرفي، انعطاف لازم را نداشته باشيم. با تحكم رفتار كنيم. اسكلت قانون و عدالت، عاري از احسان و گوشت و پوست باشد؟ و جوانان هم روي دنده لجاجت افتادند يا انداختيم؛ اگر توي خيابان دانشگاه دور هم سفره انداختند و غذا خوردند، چگونه جلوگيري ميكنيم؟! اين دانشجويان براي تشكيل زندگي و ازدواج جايي براي شناخت يكديگر و انتخاب همسر، بهتر از دانشگاه و زماني بهتر و مناسبتر از دوره جوانيشان سراغ داريد؟ به جوانان و دانشجويانمان اعتماد كنيم!
حكمراني مطلوب جوانان
حق انتقاد و حق اعتراض قانوني آنان پاس داشته شود. امروز براي جوانان، حكمراني مطلوب است كه براي احياي تمدن بزرگ ايران و پيشرفت خردمندانه و موفقيتآميز، خواست و مطالبات ملت و برنامههاي آرماني آنان و اقتدار و امنيت كشور، اجرايي شدن اصول قانون اساسي در مورد اقوام و ساير حقوق اساسي شهروندي عموم هموطنان، پاياندهي به تخاصم تبليغاتي در عرصه بينالمللي به ايران و ارتقاي كيفيت زندگي ايرانيان و جايگاه كشور عزيزمان ايران، برنامه داشته باشد و براي تغيير اساسي مورد نظر جوانان، راهي جز شكستن مرزهاي خودي و غيرخودي و اعمال قدرت اقتصادي، سياسي و اداري بر اساس قانون، اثربخشي و پاسخگويي باقي نمانده است. نبود فساد، استيفاي حقوق سياسي و آزاديهاي مدني، شايستهسالاري، پاسخگويي و شفافيت ساختار قدرت و اعطاي نقش بيشتر به تمامي شهروندان، متقدر و متمكن ساختن عموم ملت و گسترش دايره نهادهاي انتخاباتي و خود انتخابات، خواست ملي به طور عام و مطالبه جوانان به طور خاص است. جوانان انتظار دارند جامعه ايراني، بايستي با بهرهگيري از علوم و تجارب ملل پيشرفته و غناي پيشينه باشكوه فرهنگي خود، بيش از پيش ساختار دموكراتيك به خود بگيرد و انرژي و سرمايه اجتماعي آن، در اثر توجه فراوان و چشمگير به حقوق اساسي سياسي و آزاديهاي مدني و توزيع بهتر و عادلانه همه امكانات اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي و امنيتي در بين همه آحاد و اقوام ايرانيان قرار گرفته، تا عدالت اجتماعي راستين رعايت و عموم هموطنان نازنين رنج ديده، توانمند گردند. دين وادي محبت و افق رهايي است، از مقدسات مردم سوءاستفاده نكنند، طبيعي است آنان كه از دين به آساني به عنوان ابزاري تعيينكننده براي تصاحب قدرت دولتي يا تقنيني بهره گرفتهاند، امروز نيز براي استمرار قدرتطلبي و حب رياست، نه تنها حق قانوني نقد و اعتراض دانشجويان، دانشآموزان، جوانان، بانوان، ساير صنوف و آحاد جامعه را پاس نميدارند بلكه با برچسب و انگ سست شدن پايههاي ايمان يا عرق ملي آنان، حركتشان را تسهيل ميكنند. همه اذعان دارند حاكميت يكدست، نتوانست و قادر نيست مشكلات و مسايل مملكتي را حل و بر كشور هزينههاي جبرانناپذيري تحميل كرد. با اصرار و ابرام بر سياستهاي افراطيگرايانه و ماجراجويانه و خود حقپنداري صرف، خشك و صلب و نزديكي زيانبار به روسيه متجاوز غيرقابل اعتماد، دنيا را عليه ايران تهييج كردند وبه فرجام نرساندن برجام و عدم افزايش ثروت ملي ناشي از استمرار تحريم ظالمانه امريكا و تشديد فشار اقتصادي، نارضايتي عمومي را در داخل كشور فراهم آوردند. تورم و فقر و بيكاري براي ملت يأس و افسردگي و دلزدگي و نارضايتي را بيشتر كرد. به نام مهر و محبت، قهر و خصم قسمت بانوان، دانشجويان و دانشآموزان گرديد. سرمايههاي انساني توانمند كشور را به طرز گستردهاي فراري و يا خانهنشين كردند. امروز آنچه كه در ايران نقش كليدي را بازي ميكند تورم است كه پاياندهي به آن با متحول شدن اذهان حكمرانان و فقط و فقط در اولويت قرار دادن اقتصاد ايران و ايراني و اعطاي حقوق اساسي عموم آحاد ملت خواست جوانان رشيد ايرانزمين است.