رسانهزده، معادل با جنزده
تورم نيز به قول خودشان همچنان ۴۰ درصد است، در حالي كه قرار بود، ابتدا نصف و سپس تكرقمي شود. عينيت يعني اينكه قرار بود سالانه بيش از يك ميليون شغل ايجاد شود ولي وزير كاري آورديد كه مجبور شديد كنار بگذاريدش، چهار ماه هم نتوانستيد كسي را كه راي آورد به جاي او معرفي كنيد، بعد هم با يك جابهجايي ۴ پست و مقام ميان ۴ نفر، مساله را حل كرديد!! باز هم خواهيد ديد كه بحران اشتغال بيشتر خواهد شد و جوانان همچنان نااميد از كسب شغل و درآمد خواهند بود.
عينيت يعني اينكه حدود ۲۰ ماه است كه مردم را سرگرم مذاكرات بيپايان و بينتيجه هستهاي كرديد، حالا هم به ظاهر كل ماجراي برجام به هوا رفته و افقي روشن در انتظار جامعه نيست.
عينيت يعني اينكه از اول در خفا دنبال فيلترينگ بوديد و در علت و براي راي آوردن و غير صادقانه وعده خلاف آن يعني افزايش سرعت اينترنت را ميداديد، حالا هم اسناد اين سياست در آمده و هم در عمل مشاهده ميشود كه كسبوكارهاي مردم و دانشبنيان و ديجيتال به علت اين فيلترينگ، دچار بحران و تعطيلي شدهاند و جالب اينكه فيلترينگ شما حتي كمكي به كنترل اعتراضات كه هدف اصلي شماست نكرد، بهطوريكه ميزان بازديدها از مطالب فضاي مجازي به نحو چشمگيري بيشتر هم شده است.
عينيت يعني اينكه به جاي توسعه دايره نيروهاي مديريتي حكومت و تقويت حكمراني موثر، اين دايره كه بسيار محدود بود، محدودتر هم ميشود، تقريبا در اكثر نهادهاي حكومتي ميتوان چنين وضعي را در حوزه وظايف آنان ديد.
اينها همگي علامتهاي صريح به مردم و معترضين است. پيام اين است كه ما يا پيام شما را نميشنويم، يا اگر هم بشنويم، نميفهميم و اگر هم بفهميم لزومي ندارد كه پاسخ مثبتي به آن بدهيم. روشن است كه اين پيام را به صورت صريح نخواهند گفت، ولي شنونده و مخاطب آن را درك ميكند. اين پيام با جملاتي ديگر به اين صورت بيان ميشود كه تمامي اين وضع ناشي از توطئه دشمنان و خارج است ولي چون دستمان به آنها نميرسد، فعلا اين زنگوله را به گردن رسانههاي داخلي مياندازيم. اين جنزدگي جديد است.
ضرورت چرخش هوشيارانه
قيمتهاي گزافي، اعم از انساني و اقتصادي و مالي براي آنها پرداخته و حاليه نيز مطالبهگر و فريادگر آن هستند، تحقير و نفي كند. هر گونه تغيير و تبديل در سياستها و عملكردها هرگز نبايد به عمد يا سهو، به منافع و مصالح درازمدت ملي يا پايگاههاي قدرت آن (همچون مجلس شوراي اسلامي راستين ملت نه گزينشي يك گروه) را تضعيف كند يا تعهداتي سنگين براي آيندگان كشور باقي بگذارد يا بخشي از ذخاير و منابع طبيعي، آبي و ملي كشور را صرفا براي گذران امور جاري، واگذار كند. فرهنگ توليد و كار خلاق، تكريم و اعتبار و حمايت شود و در همه زمينهها بازار دلالي و واسطهگري، ويژهخواري و رانتخواري، مذموم و بساطش جمع شود. اقتصاد دولتي و شركتهاي خصولتي به فوريت جاي خود را به اقتصاد رقابتي ملي تحويل داده و عموم شركتهاي خصولتي به ملت و اهل كار واگذار شود. انتظار ملت ايران و اميد و آرزوي مردم اين بوده و هست كه در هر اصلاح و تغيير كه صورت ميگيرد، در عين پايبندي به اصول و ارزشهاي فوق نسبت به اصلاح دو عاملي كه تورم زيانبار و ركود اجتماعي و اقتصادي را باعث شده است، اقدامات جدي و عاجل به عمل آيد تا از اين طريق با اعطاي حقوق اساسي عموم هموطنان و شايستهسالاري راستين در مديريتها و مراكز تصميمگيري و فراهم آمدن اقتصاد مولد و قابل رقابت با اقتصاد ساير ملل و فراهم شدن توانايي و قدرت دروني، ملت و دولت متفقا در برابر تهاجم و سلطهطلبي و جنگ رواني دنياي معاصر مقاومت و همه خوبيها و عرق ملي دارا باشند.
آفات سياستورزي در ايران
آنها نيز مرزها را مزاحم كار خود ميبينند، چرا كه هدفشان اتحاد اعضاي يك طبقه يا گرايش فكري در سراسر جهان است. اينان به همان اندازه كه در پي اتحاد بينالمللي بين يك طبقه يا گروه همفكر هستند، در همان حال بر هويتهاي قومي و محلي درون مرزهاي ملي به اندازهاي تاكيد و افراط ميكنند كه جا براي حيات و بقاي ملت - دولتها تنگ ميشود و منازعات داخلي پرهزينه و خونين و بيحاصلي را به دنبال ميآورد. در نتيجه حضور اين دو نيرو در جامعه سياسي ايران، كار سياستورزي بينهايت مشكل و گيجكننده و فاقد جهتمندي درست شده است زيرا باورمندان به سرزمين ملي نيز قادر به تعيين مرزهاي خود با اين دو جريان نيستند و اغلب در جهت اهداف آنها حركت ميكنند. واقعيت اين است كه يك سرزمين ملي در خلأ زيست نميكند. ملت - دولتها در ظرفي منطقهاي و بينالمللي قرار دارند و تشخيص موقعيت و منافع آنان بدون شناخت آن دو ظرفِ همواره متغير، امكانپذير نيست. بزرگترين آفت سياستورزي باورمندان به مرزهاي ملي، بيتوجهي يا بياطلاعي آنها از محيط منطقهاي و بينالمللي است. آنان يا اين محيط را به كلي ناديده ميگيرند و صرفا بر منازعات داخلي تكيه ميكنند يا اينكه از محيط پيرامون شناخت قابل ملاحظهاي ندارند يا اينكه شناختشان مبتني بر پارهاي فرضهاي ترسآورِ توطئهآميزي است كه ذهن را فلج ميكند و مايه گمراهي ميشود. از همين رو، اين نوع سياستورزان معمولا از الگوي كليشهاي و واحدي در خط مشي خود در برابر دولتها پيروي ميكنند و چيزي به اسم تغيير و انعطاف و تطبيق با تحولات پيراموني كه عمدهترين مولفه سياستورزي در ملت - دولتهاي بلوغيافتهتر است، نه فقط نزد آنان ارزشي ندارد بلكه تحت عناوين نادرست، آن را محكوم و منكوب ميكنند. بدبختانه مشكلات شناختي ما ايرانيان از ابعاد مختلف سياستورزي به حد و اندازهاي است كه گويي از خير حل و رفع آنان گذشتهايم و حتي عمل سياسي موثر و مفيد را ناديده گرفتن و تحقير اين نوع مشكلات ميپنداريم.