مروري بر فعاليتهاي سينمايي آيدين آغداشلو به مناسبت زادروزش
دنياي رنگارنگ هنرمند پاييزي
اميد جوانبخت
دراوايل دهه شصت و ايام نوجوانيام كه خوره كتاب و نقاشي بودم، روزي پدر كتابي آورد با عنوان «معرفي و نقد آثار مسعود كيميايي» كه روي جلد آن نقاشي چهره فيلمساز بود با نگاهي نافذ و برايم چنان مسحوركننده بود كه بارها و بارها نگاهش ميكردم و مجذوب مهارت نقاش كه با نام آيدين در زير آن امضا كرده بود، شده بودم. با پيگيري از پدر فهميدم نامخانوادگياش آغداشلو و نقاش معتبري است. مدتي بعد ويژهنامه ششمين جشنواره فيلم فجر مجله فيلم در زمستان 66 منتشر شد با روي جلدي خاص: گوشه ميزي كه روي آن چند كتاب، يك عينك گرد، پاكت نامه و يك فنجان و نعلبكي بود و پشت آن برنامه جشنواره با قطعي بزرگ، روي ديوار پونز شده بود و در كنارش اوركتي سبز آويخته با مجلهاي در جيب آن با همين روي جلد. اجزاي نقاشي به شكلي بود كه مدتها ميتوانستي به آنها خيره شوي و از مهارت نقاش و بهرهگيري دقيقش از وسايلي كه آن روزگار شمايل يك اهل فرهنگِ جشنوارهرو را تداعي ميكرد، غرق در لذت باشي. خصوصا جزييات روي جلد آن مجله كوچك توي جيب اوركت... از آن پس در برهوت آن سالها آيدين آغداشلو و نقاشيهايش را همواره پيگيري ميكردم. خوشبختانه تا چند سال بعد روي جلد ويژهنامههاي جشنواره فجر مجله فيلم منقش بود به نقاشيهاي زيباي او. براي روي جلد ويژهنامه جشنواره هفتم نيز پر طاووسي را با ظرافت و زيبايي تمام نقاشي كرده بود و گمان ميكردم اين تاثيرگذاري در ذهن من است؛ ولي گذشت زمان نشان داد بسياري از پس سالها هنوز آنها را به ياد دارند. پوستر خاص او براي فيلم توقيف شده «حاجي واشنگتن» را كه اين سفير بختبرگشته ايراني را در حالتي معلق نقاشي كرده بود نيز در كتابي ديده بودم كه ايده جالبي داشت. با اكران «تيغ و ابريشم» پوستر فوقالعادهاش براي فيلم كه با پوسترهاي رايج بسيار متفاوت بود را در ويترين سينمايي ديدم. در پوستر او نه اثري از چهرههاي بزرگ بازيگران بود و نه ترفندهاي گرافيكي پوسترهاي هنري. ايده جسورانه دستي كه براي تزريق با شلنگي پلاستيكي از بالا بسته شده و تيغي كه رگ برآمده دست را بريده و خون به اطراف پاشيده شده با يك نقاشي متبحرانه هرچند بسيار هماهنگ با درونمايه فيلم بود، اما براي سليقه عمومي سينماداران و غالب سينماروها كمي نامانوس بود و به همين دليل زياد در ويترينها دوام نياورد و با پوستري تجاري تعويض شد. او براي دوست فيلمسازش كيميايي سه پوستر ديگر نيز ساخت. نقاشي چهره زخمي هادي اسلامي در حالي كه تفنگي در دست داشت براي پوستر فيلم سرب بسيار ساده و جذاب بود. براي دندان مار اما فقط حجم آتشي را نقاشي كرده بود و تصوير عكس چند بازيگر اصلي در اندازهاي كوچكتر پايين آن قرار گرفته بود كه به نظرم جاذبه پوسترهاي قبلي را نداشت؛ اما آخرين پوسترش براي فيلمي از كيميايي را براي فيلم ردپاي گرگ (71) كشيد كه البته چون مجوز چاپ نگرفته بود، آن را بعدها ديدم كه چه زيبا بود و چه كجسليقه بودند مديران صدور مجوز! چهره نگران و خونينِ قريبيان كه باند سفيدي جلوي دهانش را گرفته بود و در پس زمينه سياه بالاي پوستر يك چاقوي ضامندار و يك شاخه گل سرخ بالاي سرش ديده ميشود. اين پوستر خوش تركيب به دليل علاقه كيميايي به آن بعدها روي جلد در چاپ اول رمان جسدهاي شيشهاياش نشست.اي كاش اين حساسيت كيميايي روي پوستر فيلمهايش ادامه مييافت. البته دو پوستر ديگر او براي دو دوست ديگر فيلمسازش نيز به گمانم در آن سالها به همين سرنوشت دچار شدند. پوستر شايد وقتي ديگر (بيضايي/66) با نقاشي پرتره سوسن تسليمي با مدادرنگ و عكس قديمي پارهشده يك درشكه در بالاي آن و پوستر خانه دوست كجاست؟ (كيارستمي/ 65) با نقاشي تپه معروف فيلم و راه مارپيچي كه پسربچهاي روي آن در حال دويدن است كه ظاهرا كيارستمي عكس همين تصوير را براي پوستر ترجيح داد. در آن سالها او پوستر فيلم كمدي كفشهاي ميرزانوروز (متوسلاني/64) را نيز كشيد كه البته به نظرم به قدرت ساير آثارش نبود. او براي فيلمهاي عبور از غبار و زمان از دست رفته از ساختههاي پوران درخشنده نيز پوسترهايي كشيد كه فضاي ساده و خوبي داشتند. آخرين پوسترش براي سينما به گمانم براي هبوط (73) بود با نقاشي چهره داريوش ارجمند در حالي كه باندي جلوي چشمانش را پوشانده و تكه پاره شده مينياتور يك فرشته بر بالاي آن، كنار عنوان فيلم و بر زمينهاي سياه معلق است. ايده كه تا حدي به پوستر ردپاي گرگ نزديك است. از ديگر كارهاي مرتبط با سينماي او ميتوان به سه نقاشياش از علي حاتمي اشاره كرد كه اولين و پراحساسترينش براي جلد ويژهنامه فيلم براي درگذشت حاتمي بود كه او را درحالي كه تكه زيبايي از يك كاشي شكسته را در دست گرفته به تصوير ميكشيد. دومين پرتره را براي روي جلد كتاب دوجلدي فيلمنامههاي او با مداد رنگ كشيده بود و سومين چهره حاتمي را براي پوستر يكي از دورههاي دهه نودِ جشنواره نقاشي كرد كه به ملاحت دوكار قبلي نبود و به چاپ نرسيد. او براي اثر سترگ حاتمي، هزاردستان نيز نقاشي زيبايي متشكل از چهره نيمرخ شخصيتهاي اصلي سريال (مشايخي، انتظامي، نصيريان، رشيدي، كشاورز و گيل) كشيد كه نوشتههاي تيتراژ پاياني روي آن ميآمد؛ اما چهرهاي كه از عزتالله انتظامي براي روي جلد كتاب مفصل آقاي بازيگر كشيد، چنان چيرهدستانه بود كه دست كمي از كارنامه وزين صاحب كتاب نداشت. البته آثاري كه ذكرشان رفت، آثار تصويري و تجسمي او دررابطه با سينماست كه اگرمقالات متعدد تحليلي، نوستالژيك و خاطرهگوي او را كه در مجلات و كتابهايش آمده (كتابِ از دور و نزديك او مشتمل بر 45 مقاله از سال 53 تا 90 است) بر آنها بيفزاييم با هنرمندي پرتلاش روبهروييم كه نسبتي قابل ملاحظه با سينما داشته و دارد. آيدين آغداشلو كه به سال 1319 در رشت به دنيا آمد، همزمان با فوت پدر در سال 30 به همراه مادر به تهران ميآيد و با پيگيرياش در همان سالهاي نوجواني و كودتا نقاشي را فرا گرفته و با فروش كارها پول تحصيل را فراهم ميكند. پشتكار، علاقه و استعداد او باعث پيشرفت سريع او در نقاشي ميشود و مطالعه مستمر و متنوعش در زمينه فرهنگ و هنر از او فردي با اطلاعاتي فراتر از سنش ميسازد. او كه در اواخر دهه سي به رشته نقاشي دانشگاه تهران راه مييابد، به سبب آنكه همزمان هم در يك شركت تبليغاتي كارهاي گرافيكي انجام ميدهد و هم در مجله انديشه و هنر به نوشتن مقاله و نقد و گفتوگو در خصوص ادبيات و نقاشي اشتغال دارد (نقدهاي ادبي با نام مستعار فرامرز خبيري) جذابيتي در ادامه تحصيل در دانشگاه تا فارغالتحصيلي حس نميكند و پس از چند سال آن را رها ميكند. از فعاليتهاي او در دهه پنجاه ميتوان به تدريس در هنرستان هنرهاي زيبا، برپايي يك نمايشگاه نقاشي و تدارك، نويسندگي و اجراي برنامهاي تلويزيوني تحت عنوان شيوههاي ديدن (كه در آن به مباحث مختلفي در هنرهاي تجسمي ايران و جهان ميپرداخت) اشاره كرد. همچنين او نقش پررنگي در راهاندازي و افتتاح چند موزه داشت كه مهمترينشان موزه رضا عباسي در سال 56 (با محوريت نگارگري و خوشنويسي) بود و به مدت يكسال (تا انقلاب) نيز سرپرستي آن را به عهده داشت. پس از انقلاب او در كنار نقاشيهاي گاه به گاهي كه عموما سفارش گرفته و به جهت گذران زندگي ميفروخت و نيز نقاشيهايي كه براي روي جلد كتابها انجام ميداد، مدت كوتاهي نيز به تدريس در دانشگاه الزهرا پرداخت. هرچند زمينه فعاليت نقاشي و فروش آن به خاطر شرايط آن سالها و جنگ بسيار محدودتر از گذشته شده بود. او همچنين در اين سالها براي تلويزيون برنامهاي درباره تاريخ نقاشي ايران تهيه و اجرا ميكند. پس از جنگ و در ابتداي دهه هفتاد، بخشي از مقالات و گفتوگوهايش را تحت عنوان از خوشيها و حسرتها/71 و تعدادي از نقاشيهايش را در دو مرحله (68 و72) منتشر ميكند. استقبال از مقالات و موضوعات آنها او را جهت ادامه نوشتن در كنار نقاشي بيشتر ترغيب ميكند.
در ميانه دهه هفتاد با شرايط مساعدتري كه براي هنرها به وجود آمد، فعاليت آغداشلو نيز در كنار نقاشي و آموزش آن در كلاسهاي خود (كه در دهه شصت به شكل محدودي شروع كرده بود) در قالب گفتوگو و مقالات مختلف در مطبوعات نيز بيشتر شد و خوشبختانه بخش عمدهاي از آنها را در سالهاي بعد مجموع و منتشر كرد. سالهاي آتش و برف/78، گفتارها و گفتوگوهاي ديگر/82، اين دو حرف/87، از دور و نزديك/91 و حرف آخر/94 گنجينهاي كم نظير و جذاب در خصوص هنرهاست. همچنين گفتوگوي بلند و پرنكته او درباره زندگي و آثارش تحت عنوان از پيدا و پنهان/79 و مباحثه آموزندهاش در خصوص خوشنويسي ايران در قالب كتاب آسماني و زميني/85 نيز تاريخ شفاهي كمنظيري است كه بسيار روان و جذاب روايت شده است. در اين هشت جلد كه پس از چند بار تجديد چاپ به صورت يكجا توسط نشرآبان چند سال پيش منتشر شد، مقالات متنوعي با نگاهي تحليلي و نثر و نگاهي خاص درباره تعدادي از هنرمندان مهم معاصر، نقاشي، نگارگري، سينما، ادبيات، سفرنامه و موضوعاتي ديگر در عرصه فرهنگ و هنر، نشان از اشراف و مطالعات جامع و پيگير او دارد. نقاشيهاي او را به چند دسته ميتوان تقسيم كرد؛ گروه اول نقاشيهاي رئال از طبيعت بيجان و چهرهها (نظير اخوانثالث، نيما، ابتهاج و...)، گروه دوم كارهاي گرافيكي نظير پوسترهاي سينمايي و روي جلد كتابها و مجلات و گروه سوم نقاشيهاي سورئال و مفهومي نظير مجموعههاي «شفاعت فرشتگان» و «خاطرات انهدام».همه اين آثار را هم به جهت محتوايي و هم غناي تكنيكي و همچنين احساس و ذوقي كه در آنها جاري است، ميتوان بارها و بارها به نظاره نشست.
از ديگر فعاليتهاي آغداشلو مرمت و باززندهسازي نسخههاي خوشنويسي، نقاشي و نقوش تزئيني آسيبديدهِ در گذر زمان است كه به مدد مهارت و شناخت كمياب او به شمايل روزهاي اولشان بازميگردند و از اين حيث (شناخت و تسلط بر ويژگيهاي سبكها و دورههاي مختلف) او را ميتوان كارشناسي خبره و مشرف بر سير تحولات هنرهاي ايراني دانست. آيدين آغداشلو در آستانه هشتاد و سومين سال عمر همچنان هنرمندي پرتلاش است كه بهرغم همه حواشي و تنگنظريها كماكان عمده وقتش را به كار و خلق و آفرينش ميگذراند و خوب ميداند كه حاصل و جايگاه هر انسان در يك سير تاريخي را آفريدهها و بهجاماندههايش به درستي تعريف و ارزيابي ميكنند. براي او كه همواره از نقاشيها، گفتهها و نوشتهها و خلاقيتش لذت برده و آموختهام، آرزوي صحت و سلامت و استمرار آثارش را دارم.