• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5349 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۲ آبان

خواهر متهم به قتل در خصوص شب حادثه به «اعتماد» مي‌گويد

وقوع قتلي ناخواسته

سنگ را پدرم پرتاب و به سر زن عمويم برخورد كرد اما شاكيان از برادرم شكايت كردند

بهاره شبانكارئيان

در خلاصه گزارش مددكاري وضعيت حادثه منتهي به قتل خانم «خ.ف» كه در استان كهگيلويه و بويراحمد رخ داده، آمده است: «در تاريخ 6 خرداد ماه سال 1396 طي يك درگيري خانوادگي يك جوان 22 ساله به نام «سامان.د» وارد دعوا شده كه متاسفانه بر اثر برخورد سنگ به سر مقتوله، يك قتل به وقوع مي‌پيوندد و در روند رسيدگي به پرونده اين جوان 22 ساله متهم به قتل او محكوم به قصاص نفس مي‌شود. با توجه به نحوه وقوع حادثه و قتل كه بسيار ناگهاني و بدون برنامه‌ريزي قبلي بوده و نحوه شركت در اين حادثه توسط جوان قاتل كه اساسا قصدي براي قتل نداشته و جوان بودن و ضعيف بودن خانواده قاتل از نظر تمكن مالي استحقاق كمك را دارند اوليا دم با در نظر گرفتن وضعيت فوق و اتفاقي بودن حادثه قتل تصميم به رضايت به شرط دريافت مبلغ دو ميليارد تومان وجه هستند.» يكي از خواهران متهم به قتل در بخشي از صحبت‌هايش مي‌گويد: «اصلا برادرم سنگ را پرتاب نكرد. اين پدرم بود كه ميان دعوايش با برادرم سنگ را پرتاب كرد، اما چون ديوار بين حياط خانه همسايه و حياط خانه ما بسيار كوتاه است سنگ به سر زن‌ عمويم كه همسايه‌مان بود برخورد مي‌كند و او نيز فوت مي‌كند...» او در ادامه به سوالاتي كه خبرنگار «اعتماد» درباره شب حادثه از او مي‌پرسد به شرح زير پاسخ مي‌دهد.

  برادرتان چند سال دارد و چندمين فرزند خانواده است؟
ما كلا سه خواهر هستيم و سامان تنها برادرمان است كه فرزند آخر خانواده محسوب مي‌شود و حدود 27 سال دارد.
  ماجرا از كجا شروع شد؟
سال 96 بود. برادر من نزديك 20 سال داشت و در رشته رياضي فيزيك تحصيل مي‌كرد ولي هنوز ديپلم نگرفته بود. داخل كوچه‌اي كه ما هستيم چند نفر زندگي مي‌كردند كه آدم‌هاي مثبتي نبودند و خلافكار بودند. پدرم چند بار ديده بود كه سامان با يكي از آنها صحبت مي‌كند براي همين هميشه با برادرم بر سر اين موضوع بحث مي‌كرد و مي‌گفت نبايد با اينها حتي همكلام هم شوي. مي‌گفت تو داري درس مي‌خواني با اينها چه كار داري!
  گفتيد داخل كوچه‌اي كه بوديد چند نفر خلافكار زندگي مي‌كردند. منظورتان از خلاف دقيقا چيست؟
در كار توزيع مواد مخدر بودند.
  از شب حادثه بگوييد.
يكي از شب‌هاي ماه رمضان بود. برادرم با اين افراد آشنا شده بود و شب‌ها ديگر دير وقت به خانه مي‌آمد و شب‌هايي كه دير مي‌آمد پدرم هميشه با او بر سر اين مساله بحث مي‌كرد تا اينكه شب حادثه سامان حدود ساعت 3 و 30 دقيقه بامداد به خانه آمد. پدرم از نگراني بيدار بود و به حياط خانه‌مان رفت. در همسايگي ديوار به ديوار ما عمويم زندگي مي‌كرد. حياط خانه ما با حياط خانه آنها تقريبا يكي است و ديوار آن ارتفاع خيلي كمي دارد. حالا نمي‌دانم زن ‌عمويم براي سحري بيدار شده بود و به حياط آمده بود يا اينكه آمده بود به دعواي برادر و پدرم گوش دهد. خلاصه وقتي او به حياط آمد ناگهان سنگي كه پدرم برداشته بود تا به سوي برادرم بيندازد به سر زن‌ عموي من برخورد مي‌كند و منجر مي‌شود او درجا جانش را از دست بدهد. 
  سنگ را كه مي‌گوييد پدرتان پرتاب كرده، پس چطور برادرتان متهم به قتل شناخته شده است؟
پدر من از كار افتاده است و كليه‌هايش مشكل دارد براي همين پسرعموهايم و برادران زن‌عمويم از سامان شاكي شدند. شاكيان هم مي‌گفتند پدر شما مشكل ما را حل نمي‌كند براي همين انگشت اتهام را به سمت برادرم نشانه رفتند تا بتوانند از اين طريق از ما ديه بگيرند.
  پدرتان در اين باره صحبتي نكردند؟
چرا به آنها گفت كه خودش سنگ را پرتاب كرده و سامان مقصر نيست اما آنها مي‌گفتند كه ما از پسرت شكايت مي‌كنيم. پدرم در مخارج درمان داروهايش هم مانده است چه برسد به مبلغ ديه.
  زن عموي شما چند سال داشت كه فوت شد؟
حدود 40 سال داشت. زن عمويم دو پسر دارد و يك دختر اما دو پسر او شاكيان اين پرونده هستند.
  گفتيد غير از پسران زن عموي‌تان برادران او هم شكايت كردند. درست است؟
بله، زن عموي من چند برادر دارد هرچند كه آنها اهل روستاي ما نيستند اما از برادرم شكايت كردند. 
  مبلغ ديه‌اي كه شاكي در نظر گرفته چقدر است؟
2 ميليارد تومان است، اما ما مال و دارايي نداريم. خانه روستايي ما خيلي ارزش داشته باشد 50 ميليون تومان است. باورتان مي‌شود من حتي گدايي كردم. چند نفر هم مرا به افراد سرشناس و خيري كه در شهرمان بود، معرفي كردند اما آنها درخواست‌هاي بي‌شرمانه از من در ازاي پرداخت مبلغ ديه مي‌كردند. مثلا وقتي به آدرسي كه به من معرفي مي‌كردند، مي‌رفتم با اين پيشنهادات روبه‌رو مي‌شدم. 
  دادگاه چند سال حبس براي برادرتان اعلام كرده است؟
2 سال ولي تا مبلغ ديه را ندهيم برادرم آزاد نمي‌شود. سامان هر بار از زندان تماس مي‌گيرد سريع در مورد مبلغ ديه و اينكه چقدر جمع شده مي‌پرسد، چون مي‌داند كه اگر اين مبلغ جمع نشود او را اعدام مي‌كنند.
  براي جمع‌آوري مبلغ ديه چقدر زمان داريد؟
حدود يك ماه.
  سامان در كدام زندان است؟
زندان مركزي ياسوج. 
 مادرتان در قيد حيات است؟
بله، ولي سن و سالش خيلي بالاست. پدرم هم كه از كار افتاده شده و مريض احوال است. من و يكي ديگر از خواهرانم ازدواج كرديم ولي خواهر ديگرم با پدر و مادرم زندگي مي‌كند.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون