نگرشي به موضوع موسيقي كودك و نوجوان و جايگاه آن
ضرورت نگاه علمي و تصميمسازيهاي هدفمند
پيروز ارجمند
موسيقي در وجود انسان يك پديده ذاتي است؛ ما چيزي را به عنوان استعداد موسيقي نيز ميشناسيم و اگر آموزش موسيقي بخواهد در يك فرآيند مطلوب قرار بگيرد معمولا از دوران كودكي بايد شروع شود به همين دليل شنيدن موسيقي براي كودكان بسيار مهم است بهطوري كه بايد موسيقي خوب و مناسبي بشنوند كه اين مساله از دوران بارداري مادر براي كودكان آغاز شده و در دوران ۳، ۴ سالگي بخش ريتم مغز كامل ميشود و حدود ۸ سالگي بخش هارموني و ملودي هم به تكامل ميرسد. بنابراين هر آن چيزي كه در حافظه شنيداري ما نهادينه شده حاصل آن چيزي است كه ما در دوران جنيني ميشنويم كه در سن ۸، ۹ سالگي به تكامل ميرسد. در اين مدت اگر كودك فراگيري موسيقي را نيز شروع كند، ساختار مغز به رشد و تكامل متفاوتي از افراد عادي ميرسد. با توجه به مطالعات آقاي دكتر حسن عشايري در دانشگاه علوم پزشكي ايران، مبين اين مساله است كه ساختار مغز كساني كه از كودكي (۴، ۵ سالگي) موسيقي را كار ميكنند متفاوت و تكامليافتهتر ميشود و تاثيرات مثبتي در سنين بالاتر بر آن فرد ميگذارد.
ساده بودن و فواصل پيوسته روي ملوديها براي كودكان قابل دركتر است
در مورد اينكه چه موسيقيهايي را كودك بايد بشنود و چه موسيقيهايي را بايد به كودك آموزش داد، هر دوي اين مسائل نيازمند اين است كه ما در مسير درست آموزشي قرار بگيريم كه اين تحت عنوان زمينههاي شنيداري كودك نامگذاري ميشود. نوع موسيقي كه براي كودك قابل شنيدن باشد نيز، ويژگيهايي دارد. به دليل اينكه مغز يك ساختار تكاملي دارد، موسيقياي كه كودك ميشنود در سنين پايينتر نميتواند بخشهاي چند صدايي يا پليفونيك را دقيق تشخيص دهد در حالي كه موسيقيهاي مونوفونيك و تكصدايي را تشخيص ميدهند. قبل از هر چيزي ريتم در كودكان شكل ميگيرد و آن چيزي كه خيلي زود در كودكان شكل ميگيرد بخش ريتم است. ساده بودن ملودي و فواصل پيوسته كه روي ملوديها شكل ميگيرد براي كودكان قابل دركتر و جذابتر است.
كشف استعداد كودك و نوجوان در رويدادهاي موسيقي
اما در كنار آموزش و شنيدن موسيقي مطلوب، براي ايجاد انگيزه بيشتر و ايجاد فضاي رقابتي و حتي انگيزهبخشي به كودكان در مسير آموزش، رويدادهاي موسيقايي را تعريف ميكنيم. اين رويدادها از فستيوالهاي موسيقي كودك شروع شده تا جشنوارهها و مسابقات كه اينها هم ميتوانند به شناسايي نخبگان موسيقي كمك كنند و هم جنبه رقابتي ايجاد شود و انگيزههاي بيشتري براي كودكان و خانوادهها ايجاد نمايد چرا كه خانوادهها هم در اين مسير نيازمند سنجشهاي دورهاي هستند. سنتي كه در آموزشگاههاي موسيقي ايران وجود دارد اين است كه هر چند ماه، يا هر ساله يكبار كنسرتهاي آموزشگاهي برگزار ميكنند كه در اين كنسرتها هدف همان ايجاد انگيزه و شناسايي استعدادها است، نمونهاي كه در حوزه آموزشگاهي موفق بوده، كاري بوده كه جشنواره همساز در مجموعه آموزشگاههاي علامه طباطبايي انجام داد. يكي از حرفهايترين آنها جشنوارههاي كودك و نوجوان است و در اين مجموعه مدارس زير نظر دكتر حميد عسكري، حدود ۱۲ سال است كه برگزار ميشود و بسياري از كساني كه هنرجويان همين مدرسه بودند، امروزه از موسيقيدانان برجسته هستند. جشنوارههاي دولتي و غير دولتي هم در ايران وجود دارند كه البته بسيار محدود هستند. از آن جمله ميتوان به جشنواره نواي خرم اشاره كرد كه چندين سال برگزار شده است و در حوزه كشف استعدادها و توجه كودكان به آثار موسيقي اصيل ايراني تمركز دارد.
جشنواره موسيقي جوان نيز كه در بخش تكنوازي در موسيقي كلاسيك و موسيقي محلي ايران هست و فرصت خوبي به شمار ميرود اما كافي نيست. بهطور معمول اين امكان براي همه وجود ندارد كه بتوانند در اين جشنواره شركت كنند. به نظر ميرسد تبديل آن به جشنواره منطقهاي فرصت بهتري را در اين زمينه ميتوانست مهيا كند و تحت عنوان موضوعاتي از قبيل كارآواها، لالاييها، موسيقيهاي بازي، جشن و حتي موسيقيهاي موضوعي باشد كه براي كودكان طراحي شوند.
اكثرا كاري كه براي رويدادها انجام ميدهند و خروجي رويدادها، اين است كه افراد منتخب و نخبه و برگزيده رويدادها را در بسياري از كنسرواتوارها بورسيه ميكنند يا تحت نظر استادان برجستهاي قرار ميدهند كه به آنها به صورت آكادميك آموزش داده شود كه موفقيت بهتري داشته باشند تا نوازنده يا خواننده برجسته و ويرتئوز در موسيقي شوند. در كشورهاي توسعهيافته به وفور در هر منطقهاي با فرهنگ خاص آن چنين جشنوارههايي برگزار ميشود. مثلا با درونمايه آثار موتسارت كه تحت عنوان فستيوال موتسارت نامگذاري ميشود و اين همان كاري است كه مشابه آن را در جشنواره نواي خرم شاهد هستيم و اين ميتواند به ديگر اساتيد هم تسري پيدا كند. مثلا جشنواره آثار استاد صبا، استاد پايور و استاد مشكاتيان و تعداد بسيار زيادي در جشنواره داشته باشند كه حتي كوچكتر از جشنواره خرم باشد و اين انگيزه را براي خانوادهها، كودكان و نوجوانان بيشتر كند كه در اين جشنوارهها شركت كنند و پيشرفت بيشتري در اين زمينه داشته باشند.
بايد توجه كنيم كه محدوديت و ممنوعيتهايي كه در اين جشنوارهها وجود دارد، ميتواند اثر منفي سنگيني روي كودكان داشته باشد. در اينجا اشارهاي به تجربه خودم در كودكي خواهم داشت، در اولين جشنواره سرود دانشآموزان كشور كه حدود ۴۰ سال پيش برگزار شد، شركت كردم و تكخوان برتر شدم در همين جشنواره يادم هست كه وقتي ميخواستم ساز تمبك و پيانو را روي صحنه در اردوگاه رامسر بنوازم براي من محدوديتي قائل شدند و گفتند كه نميتوانم و بايد آن را پشت پرده بنوازم، در آن دوران ساز نبايد ديده ميشد. آنچه از زمان كودكي به خاطر دارم احساس حقارت بود كه برايم اتفاق افتاد چرا كه براي من به عنوان كودك و نوجوان اين كار يك كار مقدس و پاك بود و براي من در آن دوران قابل درك نبود كه اين كار مقدس و پاك چرا بايد در پشت پرده باشد و مخفي بماند. حتي در تكخواني هم براي ما محدوديتهايي وجود داشت.
جاي خالي توجه به جامعه هدف در تصميمگيريها
گاهي اوقات وراي تصميمگيريها و تصميمسازيهايي كه در ارگانهايي مثل آموزش و پرورش، بهزيستي و ارشاد صورت ميگيرد بيشتر يك نگاه فردي است تا نگاه كارشناسانه. نگاه فردي باعث ميشود كه مخاطرات تربيتي و سوالهاي جدي در ذهن كودكان خود ايجاد كنيم. در زمان تصميمگيري توجه ما به جامعه هدف و مردم نيست، مثل بسياري از تصميماتي كه در حوزه موسيقي گرفته ميشود همچون ممنوعيت كودكان و نوجوانان در نواختن، يا خواندن كه من در آموزش و پرورش شاهد و ناظر آن بودم. وقتي سياست غلطي گذاشته ميشود بسياري از مديران در سازمانهايي همچون آموزش و پرورش براي كسب رضايت سياستگذاران بدون توجه به جامعه هدف كه كودكان هستند، آن سياستها را در ارگان خود پياده ميكنند و اين مساله در واقع به كودكان ضربه وارد ميكند. من معتقد هستم كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و آموزش پرورش در بحث موسيقي بسيار ضعيف وارد شد؛ صدا و سيما هم كه مدتها است برنامههاي توليد موسيقي براي كودكان را متوقف كرده بنابراين طبيعي است كه شاهد علاقهمندي كودكان و نوجوانان به خوانندگان پاپ درجه چندم از جمله ساسي مانكن باشيم.
وقتي ما محدوديتي براي كودك و نوجوان بگذاريم كه چون دختر است نبايد آواز بخواند يا بنوازد، يا ساز نبايد ديده شود و از اين قبيل محدوديتها، در واقع سوالهايي براي او ميسازيم كه پاسخي ندارند. حتي محدوديتهايي كه براي نمايش ساز در صدا و سيما وجود دارد براي ما كه سالهاست موسيقيدان حرفهاي هستيم، علامت سوال است قطعا اين موضوعات براي كودكان ما قابل درك و پذيرش نيست. وقتي كودك در ارايه هنرش كه براي او مهم و ارزشمند است، با ممنوعيت و محدوديت روبهرو ميشود آسيبهاي جبرانناپذيري را متحمل خواهد شد چون از نگاه او موسيقي، هنري پاك و خالص است و تصميمهاي اينچنيني را درك نميكند.
حذف پديده علمي به دلايل غيرعلمي؟
در تمام دنيا اين موضوع اثبات شده است كه موسيقي علميترين و بينا رشتهايترين شاخه هنر است. بايد به اين موضوع توجه كنيم كه وقتي ما با يك پديده علمي سر و كار داريم، نميتوانيم بخشي از اين پديده علمي را با مسائل غير علمي و سليقهاي بدون نگاه كارشناسانه كسر يا حذف كنيم. زماني كه يك نوجوان چيزي را مينوازد به زعم او اين يك اتفاق خوب و شريف است و زماني كه ما اين پديده را از او سلب ميكنيم بدون آنكه دليل قانعكنندهاي براي او داشته باشيم، فقط يك سوال بزرگ بيپاسخ را در ذهن او به وجود آوردهايم.
بسياري از مديران موسيقي وقتي ميخواهند تصميمي بگيرند، جامعه و مردم مد نظرشان نيستند و بيشتر راضي كردن مديران بالاتر مد نظر آنهاست. اين استيصال نظام مديريتي در حوزه هنر موسيقي را ميرساند كه دامنگير هنرمندان موسيقي و مخاطبان از جمله كودكان و نوجوانان شده است.