• ۱۴۰۳ جمعه ۱۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5351 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۴ آبان

گزارش «اعتماد» درخصوص خشونتي كه در حال حاضر در جامعه رو به افزايش است

درباره سندروم خشونت

وقتي يك كليپي مشاهده مي‌كنيم كه در آن پليس يا مردم كتك مي‌خورند اين خشونت روي ما تاثير منفي خواهد گذاشت

بهاره شبانكارئيان

خشونت در جامعه مي‌تواند همه افراد را از كودكي تا سالمندي درگير خود ‌سازد. عاملان خشونت ضمن آنكه روان افراد را مجروح مي‌سازند، روان كل جامعه را نيز مسموم مي‌كنند و اكثرا تصميماتي كه هنگام خشم و عصبانيت اتخاذ مي‌شود، اغلب نادرست و بدفرجام هستند. در حال حاضر جامعه شاهد اعمال رفتارهاي خشونت‌آميزي است كه در آينده مي‌تواند تبعات منفي را براي افراد جامعه داشته باشد. در همين راستا «اعتماد» گزارشي را در گفت‌وگو با افراد مربوطه تنظيم كرده است.

نتيجه استمرار خشونت عمدتا منفي 
خواهد بود
«حسن موسوي‌چلك»، رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران در خصوص خشونتي كه در حال حاضر در جامعه موج مي‌زند و امكان دارد در آينده آسيب‌هاي فراواني به افراد وارد كند به «اعتماد» مي‌گويد: «بروز يك رفتار خشن از فرد بستگي به موقعيتي است كه در آن واقع مي‌شود. معني ديگر اين جمله اين است كه اگر يك نوجوان يا جوان امروزي يك رفتار خشني را از خود بروز مي‌دهد، الزاما به منظره استمرار يا تكرار آن يا خشن‌تر شدن آن رفتار نيست مگر آنكه يكسري از عواملي كه باعث بروز خشم شده‌اند همچنان سر جاي‌شان باقي بماند يا عوامل موثر در خشم قوي‌تر شوند و افراد مهارت لازم براي كنترل خشم يا كنترل عوامل موثر بر خشم را نداشته باشند در غير اين صورت تمامي افراد خواه ناخواه در موقعيت‌هاي خشن قرار مي‌گيرند، اما با توجه به تفاوت‌هايي كه دارند ظهور و بروز رفتار خشن در هر يك از افراد متفاوت است. حتي يك فرد در موقعيت‌هاي زماني متفاوت و تاثيري كه از آن عوامل مي‌پذيرد شبيه به يكديگر نيست و متفاوت است. بنابراين يك نفر مي‌تواند در موقعيت‌هاي مختلف رفتارهاي متفاوتي داشته باشد مثلا در يك مكاني كه عوامل خشونت‌آميز وجود دارد، شخص ممكن است خشمي را از خود بروز دهد ولي در زماني ديگر اگر همين فرد در همان مكان مشابه قرار گيرد امكان دارد از خود خشمي بروز ندهد. پس صرفا نمي‌توان نتيجه گرفت افرادي كه امروز رفتار خشني را از خود نشان مي‌دهند در آينده نيز به رفتار خشونت‌آميز دست بزنند. معمولا افرادي كه مورد خشونت قرار مي‌گيرند يا خشونت به آنها اعمال مي‌شود رگه‌هايي از احتمال تكرار خشونت توسط همان افراد وجود دارد. به عنوان مثال سال‌ها قبل در حوزه كودك‌آزاري پژوهشي صورت گرفت كه مشخص شد 30 درصد از افرادي كه امروز كودك‌آزار هستند قبلا خودشان مورد آزار قرار گرفته بودند. البته ميزان پژوهش در اين درصدها متفاوت بود. بنابراين اين احتمال وجود دارد كه اگر فردي مورد خشونت قرار مي‌گيرد بعدها خودش همان رفتار خشونت‌آميز را با ديگران تكرار كند. حالا اين رفتار به چند دليل تكرار مي‌شود. يكي از اين دلايل تاثير منفي است كه خشونت در فرد ايجاد مي‌كند. دليل ديگر اين است كه امكان دارد ديگران با اعمال خشونت نسبت به فرد نتيجه مطلوب گرفته باشند. يعني قبلا با اعمال خشونت به هدف‌شان رسيده‌اند براي همين فرد بر اساس همين تجربه آن رفتار را تكرار مي‌كند وگرنه خشم ويروس نيست. ممكن است برخي افراد جامعه نه خشونتي انجام داده باشند و نه خشونتي ديده باشند، اما نظاره‌گر رفتار خشونت‌آميز باشند. در هر صورت اين ناظرين خشونت نيز به نوعي تحت تاثير موقعيت و شرايط خشونت‌زا قرار مي‌گيرند. در كل فردي كه مورد رفتارهاي خشونت‌آميز واقع مي‌شود دچار يك آزردگي خاطر خواهد شد و اين موضوع بستگي به نوع رفتار خشونت‌آميز دارد. مثلا فردي نظاره‌گر كتك خودن شخصي است يا برعكس خود شخص دارد فردي را كتك مي‌زند، اينها تاثيراتي كه از هم مي‌گيرند شبيه به هم نيست. مثلا يك نوجوان يا جوان شاهد اعمال خشونت‌آميز توسط پليس يا هر فرد ديگري مي‌تواند باشد. خب ديدن چنين صحنه‌هايي بدون شك روي افراد جامعه تاثير مي‌گذارد منتها ميزان تاثيرگذاري به چند عامل بستگي دارد. يكي از اين عوامل به نوع خشونت، شدت خشونت و دفعات خشونت بستگي دارد. عامل ديگر ميزان مهارت كنترل خشم در فرد است. مورد ديگر حمايت‌هاي رواني و اجتماعي است يعني وقتي فرد در موقعيت‌هاي خشونت‌آميز قرار مي‌گيرد بايد اين حمايت‌ها را دريافت كند. فرقي هم نمي‌كند كه ناظر اين رفتارها باشد يا به او رفتارهاي خشونت‌آميز اعمال شده باشد. عامل ديگر اين است كه گاهي مواردي كه در خصوص خشم اعمال مي‌شود به ظاهر ممكن است نشان منفي نداشته باشد، اما عوارض مشابهي دارد. مثلا وقتي يك فردي مورد تحقير يا توهين يا تمسخر يا بي‌احترامي قرار مي‌گيرد شبيه به عمل كتك خوردن نيست ولي قطعا تبعاتي براي فرد خواهد داشت.»
او در ادامه توضيح مي‌دهد: «وقتي صحبت از خشونت مي‌كنيم بيشتر افراد گمان مي‌كنند منظور خشونت جسمي و فيزيكي است در حالي كه اگر فردي مورد تحقير يا توهين قرار مي‌گيرد يا اگر يك كودك مورد تجاوز يا تعرض قرار مي‌گيرد به همان اندازه مي‌تواند تبعات منفي براي او ايجاد كند. اما وقتي خشونت در موقعيت‌هاي اجتماعي مثل خيابان، محل كار، مدرسه، حمل و نقل عمومي و... اتفاق مي‌افتد روي افراد تاثير مي‌گذارد كه مي‌تواند در آينده با انواع آسيب‌هاي اجتماعي روبه‌رو شود. اين خشونت مي‌تواند به صورت يك اعتراض اجتماعي اعمال شود يا در هر محيط ديگري صورت بگيرد به هر حال اعمال خشونت‌آميز هميشه پيامدهايي را به دنبال خواهد داشت. همين الان ما وقتي يك كليپي مشاهده مي‌كنيم كه در آن يك فردي كتك مي‌خورد حالا آن فرد مي‌تواند پليس يا مردم باشد در هر صورت اين اعمال خشونت روي ما تاثير منفي خواهد گذاشت. اما رفتارهاي خشونت‌آميز يك نكته ديگر هم دارد و آن يادگيري است. گاهي مواقع وقتي افراد رفتار خشونت‌آميز را مي‌بينند، ممكن است علاقه پيدا كنند به تكرار آن رفتار. خاطرم است اوايلي كه فيلم‌هاي بروسلي در سينما براي تماشاي مردم اكران مي‌شد هر فردي كه فيلم را مي‌ديد و از سينما بيرون مي‌آمد دوست داشت مانند بروسلي رفتار كند، چون ديدن فيلم‌هاي خشن بر روحيه افراد ناخودآگاه تاثير مي‌گذارد. بنابراين افرادي كه فيلم‌هاي خشونت‌آميز را مشاهده مي‌كنند، مي‌توانند دچار ترس و اضطراب شوند. معمولا در اعتراضات اجتماعي وقتي برخوردهاي خشونت‌آميز اعمال مي‌شود بعضي از افراد مي‌ترسند و اين آسيب اجتماعي مي‌تواند به شكل‌هاي مختلف در همين افراد بعدها بروز پيدا كند. نتيجه استمرار خشونت عمدتا منفي خواهد بود. در برخي موارد آسيب‌هاي اجتماعي كه از اعمال خشونت‌آميز پديدار مي‌شوند بعدها مي‌توانند در افراد به خودآزاري تبديل شوند و در برخي موارد ديگر ممكن است افراد اقدام به اعمال خشونت‌آميز عليه ديگران كنند. در بعضي موارد نيز امكان دارد آسيب‌هاي اجتماعي كه در افراد ايجاد شده آنها را وادار به عمل تخريب كند. اين تخريب مي‌تواند شامل روابط بين افراد يا تخريب اموال باشد. در كل خيلي سخت است كه بگوييم انساني آزار و اذيت اشخاصي را مي‌بيند و عنوان مي‌كند كه نسبت به آن بي‌تفاوت است. اين بي‌تفاوتي يك نوع فرافكني به حساب مي‌آيد يعني فرد مي‌خواهد به نوعي سر خود را كلاه بگذارد در حالي كه واقعيت اين‌گونه نيست و انسان‌ها نمي‌توانند نسبت به رفتارهاي خشونت‌آميز بي‌تفاوت باشند.»
خشونت‌هاي عريان در جامعه باعث مي‌شود نوجوانان با آن همراهي كنند
«عليرضا شريفي‌يزدي»، جامعه‌شناس و روانشناس اجتماعي نيز در اين خصوص به «اعتماد» مي‌گويد: «دوره نوجواني يك دوره بسيار خاصي است يعني از هفت، هشت مرحله زندگي يك انسان اگر بخواهيم يك مرحله پرتلاطم را به صورت عادي جدا كنيم يقينا دوره نوجواني است كه با تغييرات فيزيولوژيك و تغييرات هورموني همراه است كه به‌تبع آن، تغييرات فكري را به دنبال دارد. فرد از تفكر عيني دوران دوم كودكي به تفكر انتزاعي مي‌رسد. در حالت عادي نوجوانان در اين دوران جمع‌گريز و نصيحت‌گريز مي‌شوند. گروه همسالان در اين دوران مهم‌ترين مرجع تربيتي‌شان به حساب مي‌آيد و در اين دوره به دليل اينكه گذار از دوره كودكي به دوره نوجواني است، تغييرات سنگيني را در يك بازه زماني كوتاه براي نوجوان ايجاد مي‌كند. اگر خود اين دوران كه حتي در شرايط بسيار عادي دوران پرتنشي است با محيط نامساعد و نامناسب نيز همراه شود طبيعتا گذار از اين دوران را براي نوجوان بسيار سخت‌تر مي‌كند و اثرات منفي كه در او به جاي مي‌گذارد بسيار عميق‌تر خواهد شد. يعني اگر ما يك رخداد مشترك را بين يك نوجوان، جوان، ميانسال و سالمند در نظر بگيريم گاهي اثرات نامطلوب آن رخداد با بسامد ثابت، روي نوجوان ما چندين برابر دوره‌هاي بعدي زندگي خواهد بود. همان‌طور كه اشاره شده است اين محيط در وهله اول مي‌تواند خانواده باشد. ما در برخي موارد با بسياري از خانواده‌ها روبه‌رو هستيم كه با خشونت عريان و مستقيم با نوجوان‌شان برخورد مي‌كنند. مثلا خشونت كلامي، خشونت فيزيكي، محروم كردن از نيازهاي اوليه زندگي، مسائل عاطفي كه گاهي نوجوان از آن محروم مي‌شود. محيط دومي كه نوجوانان تجربه مي‌كنند، مدرسه است كه عصيانگري عليه نظام آموزشي يك سويه وجود دارد كه اين محيط نيز مي‌تواند اثرات ناگواري در دوره اول و دوم دبيرستان روي نوجوانان داشته باشد. يكي از بارزترين نشانه‌هاي آن فشاري است كه خانواده‌ها و مدرسه روي فرزندان مي‌آورند براي كسب رتبه‌هاي برتر و بهتر در كنكور كه معمولا گاهي چهار، پنج سال از زندگي نوجوانان را به خود اختصاص مي‌دهد. محيط سوم جامعه است. وقتي كه افراد در جامعه خشونت‌هاي عريان را مي‌بينند تاثيرات آن را نيز به لحاظ روحي و رواني احساس مي‌كنند كه اين تاثيرات اثرش بيش از دو محيط اولي كه عنوان كردم، است آن هم به دليل اين است كه در محيط خانواده خشونت‌ها گاهي با مهر و محبت و عاطفه همراه مي‌شود كه در نوجوان حالت مهر و كين ايجاد مي‌كند. در محيط مدرسه نيز به دليل اينكه گروه همسالان گروه مسلطي هستند امكان تخليه فشارهاي روحي نوجوانان زياد است، اما در جامعه به دليل اينكه ساز و كار مناسبي براي تخليه روحي نوجوانان و جوانان نداريم خشونت از هر نوع آن به ويژه خشونت‌هاي عريان و خشونت‌هاي مستقيم باعث مي‌شود نوجوانان در وهله اول با پديده خشونت همراهي پيدا كنند ولي بعد از مدتي آنها دچار درماندگي آموخته شده، مي‌شوند. بدين شكل كه نوجوانان مي‌پذيرند شرايط اين‌گونه است و وقتي اين تضاد و تناقض در درون او حل نمي‌شود در آينده دست به رفتارهاي تخريبي مي‌زند كه در دو وجه فردي، دروني و بيروني است.»
او در ادامه شرح مي‌دهد: «در بُعد دروني به لحاظ رواني فرد دچار خودناتوان‌سازي مي‌شود يعني توانمندي‌هاي فردي‌اش را بروز نمي‌دهد. مثلا وقتي بر سر جلسه امتحان مي‌رود در حالي كه مي‌تواند نمره 16 را كسب كند نمره 5 را كسب مي‌كند... در بُعد فيزيكي نيز امكان دارد دچار انواع خودزني‌ها كه شامل تيغ‌زني دست، تراشيدن موي سر، خاموش كردن آتش سيگار روي پوست بدن، خراش ايجاد كردن و... شود. نوع بارز‌تر خودزني، خودكشي است كه متاسفانه بر اثر فشارهاي محيطي فرد به اين جمع‌بندي مي‌رسد كه موجودي بي‌ارزش و ناتوان براي حل مشكلات است و اساسا وجودش در عالم هستي اضافي و زيادي است و با يك جمع‌بندي سريع به سمت اقدام به خودكشي سوق پيدا مي‌كند. در كنار اين مساله برخي افراد اين موضوع را دروني نمي‌كنند، بلكه بيروني مي‌كنند. يعني رفتارهاي ضد اجتماعي از آنها سر مي‌زند. اين افراد در ابتدا به تخريب اموال عمومي دست مي‌زنند. مثلا فرد وقتي وارد اتوبوس مي‌شود، سعي مي‌كند به صندلي اتوبوس آسيب وارد كند يا مبلمان شهري را بشكند يا هر كاري كه از توانش ساخته است، در راستاي آسيب به اموال وارد كند. بعد از اين هم رفتارهاي ضد اجتماعي ديگري از او سر مي‌زند مانند اذيت و آزار ديگران، مزاحمت براي ديگران يا گاهي افتادن در دام گروه‌هاي تبهكار آن هم بيشتر نه به دلايل اقتصادي بلكه صرفا براي تخليه هيجان و خشم. يكي ديگر از موارد صدمه به خويشتن مقوله گرايش به انواع مواد مخدر يا روانگردان است كه در شكل سبك‌تر آن گرايش به سيگار يا مشروب است. در بُعد اجتماعي وقتي نوجوان با انواع خشونت‌هاي ريز و درشت مواجه مي‌شود اگر مداخله موثري صورت نگيرد اين خطر وجود دارد كه در زندگي آينده‌اش تبديل به يك انسان تبهكار يا يك شخصيت ضد اجتماعي شود و همين موضوع زمينه جرم و جنايت را در جامعه افزايش مي‌دهد. آسيب‌هاي ديگري هم براي اين افراد وجود دارد از جمله نااميدي، پايين آمدن اعتماد به نفس و به‌تبع اينها از دست دادن عزت نفس، ناكامي، افسردگي و سرخوردگي... برخي از اين افراد نيز در آينده دچار وسواس فكري يا اختلالات روحي مانند اختلالات دوقطبي يا شخصيت‌هاي مرزي مي‌شوند كه اكثر اين اختلالات درمان قطعي ندارند و فقط قابليت كنترل درمان را دارند.»


خشونت  چيست؟

سال 2014 سازمان بهداشت جهاني در تعريف خشونت ‌اعلام كرد: «استفاده آگاهانه از زور، قدرت، تهديد يا به‌ كارگيري واقعه‌ زور عليه خود، ديگري، گروه يا جماعت كه نتيجه‌ آن آسيب، مرگ يا زيان روانشناختي رشد نكردن و محروميت است.» اين تقريبا تعريفي مورد توافق است و روي برخي مفاهيم تاكيد خاص دارد؛ مانند استفاده آگاهانه از زور يا قدرت عليه خود يا ديگري و حتي يك جماعت. به جنبه‌هاي روانشناختي خشونت هم توجه شده است. يعني حتي اگر تهديدي صورت بگيرد كه عليه افراد باشد، آن هم خشونت محسوب مي‌شود. در اين تعريف به نتيجه‌ خشونت هم اشاره كرده كه «رشد نكردن و محروميت» است. حال با اين تعريف، دسته‌بندي‌هاي مختلفي از خشونت ارايه كرده‌اند. مثلا در يك دسته‌بندي به 4 نوع تقسيم شده است. يك نوع خشونت آشكار و علني است؛ مانند ضرب‌وشتم ديگران، يورش، دزدي همراه با خشونت، تجاوز و بي‌رحمي پليس. بنابراين فاعل مي‌تواند هر كسي باشد، اما نتيجه‌ آن نوعي برخورد از موضع قدرت علني ‌ا‌ست. اين خشونت آشكار است. در دسته‌ دوم، خشونت آشكار نهادي است. يعني اجبار افراد به اجراي دستورها، اعلان جنگ، شورش و تجويز سياست‌هاي مرسوم كه در شرايط عادي به بهانه‌ جنگ صورت مي‌گيرد، يعني نوعي تحميل و اعمال زور. نوع سوم، خشونت آرام شخصي و به معني محروميت فرد از خودمختاري شخصي است. مثلا اگر من به فرزندم اجازه ندهم كه كتاب مورد علاقه‌اش را بخواند يا با دوست مورد نظرش تماس داشته باشد يا به مدرسه‌ مورد علاقه‌اش برود، يك نوع خشونت آرام شخصي اعمال شده است. نوع چهارم خشونت آرام نهادي است. بدون سروصدا مردم را از آزادي بيان، انتخاب سبك زندگي و دين محروم‌ ساختن كه حقوق شخصي افراد را به‌ صورت نظام‌مند و سازمان‌يافته محدود مي‌كند، امكان انتخاب‌هاي اجتماعي را از فرد مي‌گيرد و به شكل‌هاي مختلفي محروميت ايجاد مي‌شود. ممكن است كه اين محروميت با اعمال قوانين يا اجرا نكردن قوانين صورت گيرد. اين هم نوعي محروم‌ ساختن است كه كاملا در چارچوب ساختارهاي موجود يا به ‌وسيله‌ چارچوب‌هاي موجود صورت مي‌گيرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون