اين تيم
ملي است
مجتبي بيات
به جايي رسيدهايم كه نوشتن از هواداري تيم ملي فوتبال شجاعت ميخواهد. كساني كه كم شمار هم نيستند جوري رفتار ميكنند كه انگار آرزوي موفقيت و سربلندي در جام جهاني خبط و خيانت به خيابان و خنياي اعتراضي مردم است.ميگويند تيمي كه به قطر رفته تيم ملي نيست، اما من ميگويم كه هست. ملي بودن تيم ورزشي يعني وجود فرصت برابر براي عضويت همه كساني كه واجد استانداردهاي فني مدنظر سرمربي هستند؛ اين يعني بيتاثيري قوميت، زبان، دين، محل سكونت و گرايش سياسي در انتخاب شدن. مگر نه اينكه سردار آزمون و مهدي طارمي معترض را با خود بردهاند، همچنانكه مهدي ترابي و وحيد اميري حامي هم همراه تيم هستند. سامان قدوس خارجنشين و ماركار آقاجانيان مسيحي هم با تيم رفتهاند.
درست است كه همه ميبينند و ميدانند و عصباني هستند كه حاكميت هنوز به صورت رضايتبخش صداي جنبش اجتماعي 1401 را نشنيده است، يا اگر شنيده گامي عملياتي براي تغيير و اصلاح سياستها برنداشته است، اما مگر مطالبه اساسي اين جنبش پذيريش تكثر فرهنگي ايرانيان توسط حاكميت و زندگي بهتر و روادارانه مردم در كنار يكديگر نيست؟ اگر پاسخ بلي است، عصبانيت و نااميدي از اصلاح امور، بهانه خوبي براي صادركننده مجوز تخطئه و آرزوي ناكامي براي تيمي كه تكثر جامعه را به نمايش گذاشته، نيست.چه اينكه اگر بپذيريم كه فضاي سياستگذاري و اجرايي ايران امروز در تمام سطوح سرشار از تنش و صحنه هماورد نيروهاي معارض است، در ارتباط با تيم ملي، تا اينجاي كار مطالبهگرانِ تغيير، پيروز ميدان هستند، چراكه تيمي كه به قطر رفته معرف جامعه متكثر ايران است و در فرآيند انتخاب نفرات آن هيچ جرياني قدرت حذف ديگري را نداشته است.
آنان كه بذر نفرت از تيم ملي ميكارند، نميدانند يا بدتر از آن خود را به ندانستن زدهاند كه فوتبال همان ورزشي است كه در سال 1914 براي ساعاتي جنگ جهاني اول را متوقف كرد. آنجايي كه براي جشن كريسمس در جبهه بلژيك سربازان آلماني و سربازان متفقين براي يكديگر دست تكان دادند، به يكديگر هديه دادند و فوتبال بازي كردند. آنها ملتهايي دشمن و صفآرايي شده در برابر يكديگر بودند. ما كه مدعي هستيم يك ملتيم و در خيابان و دانشگاه شعار از كردستان تا زاهدان و تهران و ... سر ميدهيم و جان را فداي ايران ميخواهيم؛ پس چرا نبايد تيممان كه از قضا نمايشگر تكثر اجتماعي و اختلافهاي مردم و نيروهاي سياسي است را به جاي شماتت به نماد وحدت براي نيل به زندگي مسالمتآميز در كنار يكديگر تبديل كنيم؟چرا در شكاف دولت و ملت فوتباليستهاي برجسته خود را به دامان دولت روانه ميكنيد؟ بحث بر سر فراموشي غم و عاديسازي آنچه بين دولت و ملت ميگذرد، نيست. نميگويم تيم ملي را مسكن و پلي براي ترميم اين شكاف بخواهيد! حرف بر سر اين است كه به جاي برساخت غيرواقعي ملي نبودنِ تيمي كه به قطر رفته، ميتوان ويژگي شموليتآن را به رخ كشيد و يكپارچه براي موفقيتش آرزو كرد و فرياد شوق سر داد كه اگر اين تيم موفق شود خاكي بلند خواهد كرد بر چشم آن سياستگذاراني كه تصويري فرمايشي و يكدست از جامعه ميخواهند. با موفقيت اين تيم همه با هم ميتوانيم فرياد برآوريم كه اگر ايران براي همه ايرانيان شود، سربلندي در هيچ عرصهاي دست نيافتني نخواهد بود.در شرايط كنوني حمايت ملي از اين تيم ميتواند راهكارهاي كارآمد پيش روي سياستگذاران قرار دهد؛ اينكه با به رسميت شناختن تكثر اجتماعي و فرهنگي و ايجاد فرصت برابر براي همه مردم ايران، در همه عرصهها، ترميم شكاف دولت و ملت ممكن است؛ ترميمي كه مسووليت گام برداشتن به سوي آن فقط و فقط متوجه جبهه دولت (حاكميت) است.