رسانههاي نوين
و سرعتي كه قدرت ميسازد
زهرا نژاد بهرام
رسانهها يكي از ويژگي اصليشان در انتقال خبر و اطلاعرساني كه اهميت جدي در رقابت خبري دارد سرعت است. رسانههاي جريان اصلي جدا از آنكه وظيفه خبر اولي را دارند سرعت انتشار را به عنوان اولويت جدي در نظر ميگيرند و اين در ادبيات رسانهها به عنوان قدرت رسانه مطرح است كه خبر در كسري از ثانيه حتي به صورت تيتر منتشر بشود همين رويكرد در رسانههاي نوين نيز قابل پيگيري است. رسانههايي كه در قالب شبكههاي اجتماعي فعاليت ميكنند سرعت انتقال خبر را به معناي واقعي كاهش دادهاند به ويژه آنكه امروز خبر تنها از كانالهاي رسمي خبر منتشر نميشود و شهروند خبرنگاران در اين عرصه از جايگاه ويژهاي برخوردار شدهاند. نكته قابل تامل در اين مهم قدرتي است كه رسانه از خبر اول هر چند كوتاه و ناقص از آن برخوردار ميشود و قابليت ارجاع را به خود از سوي مخاطبان به دست ميگيرد! رسانههاي نوين در اين زمينه در بستري از قدرت در حال گردش هستند. آنان با تكيه بر فناوري و ارتباط با مخاطب شبكههاي قدرت را در دست گرفتهاند و قدرت ساختهشده ناشي از اطلاعات كه برمبناي سرعت است را بدون آنكه رقيبي داشته باشند ايجاد و بهرهگيري ميكنند. با اين نگاه دو عامل اصلي در قدرتسازي آنها قابل تامل است نخست سرعت و دوم دسترسي به منابع مختلف اطلاعات كه از سوي شبكههاي غيررسمي شهروند- خبرنگار حاصل ميكنند. آنها با اتكا به اين دو منبع سرعت را به قدرت مبدل كردهاند و قدرت را ابزاري براي تاثير گذاري و هدايت به كار گرفتهاند. ساختار سرعت در اين رسانهها به گونهاي است كه با جذب مخاطب بيشتر و انتشار سريع قادرند در شكلگيري روايت و رخداد حتي اتفاقي عمل كنند. به بيان دكتر صديقي رسانهها در عملكرد اتفاقي از رسانههاي نوين دور افتادهاند و براي پر كردن فاصله خود با آنها درصدد تقويت سختافزاري هستند تا نرمافزاري(1) به بيان او «درواقع هدف اصلي رسانهها مخاطب نبوده است؛ درحالي كه براي روزنامهنگار هدف اصلي مخاطب است تا چيزي كه خلق و توليد ميكند، خوانده و ديده شود و وقتي مطلب و خبر خوانده ميشود كه مخاطب خودش را در آن متن و محتواي توليدشده ببيند.
همواره خلئي كه در توليد اخبار وجود دارد در اخبار گويا و واگويه حقيقت موجود نيست. درنتيجه مخاطبي وجود ندارد. وقتي هدف كمرنگ ميشود و توليدكننده خبر به دنبال اين است كه رسانهاش چيزهايي را توليد كند كه پاسخ به نيازهاي مديرمسوول و صاحبامتياز باشد؛ يعني رسانه در خدمت آن سازمان يا رسانه است و تريبوني براي آن است نه براي مردم.»
اين مهم به اين معنا است كه رسانه جريان اصلي(2) همچنان در پر كردن اين خلأ به مخاطب باز نميگردد در حالي كه رسانههاي نوين ملاك حركتشان مخاطب است! ازاين رو است كه سرعت براي آنها اصل ميشود و دايرهاي از مخاطبان را با توجه به شبكههاي ارتباطي در بر گرفتهاند!
در اين ميان نگاهي دوباره به حوزه عمومي از نگاه هابرماس شايد راهگشا باشد.
هابرماس حوزه عمومي را يك عرصه اجتماعي شامل: 1- بحثها بايد براساس تبادل ايدهها و توجيهها باشند. 2- مخاطبان بر شرايط خود تاثير ميگذارند و موضوعاتي را به صورت تعاملي بحث ميكنند كه مورد علاقه هر دو طرف باشد. 3- بحث براي هر كسي آزاد است (1991,Habermas) ميداند. نكته جالب اينجاست كه او نيز نگران كمرنگ بودن حوزه عمومي در جوامع مدرن است اما ظاهرا با شكلگيري رسانههاي نوين به نوعي به اين هدف دست پيدا شده است و قدرت حوزه عمومي ارتقا يافته است.
رسانههاي نوين با ايجاد شرايط لازم هابرماسي با تكيه بر سرعت، قدرت تعامل در اين عرصه عمومي را فراهم كردهاند و سرعت به آنها قدرت داده است كه فضاي رسانه را به سوي مخاطب تغيير جهت دهند! شايد قدرت سرعت اين مهم را براي مخاطب فراهم كرده برخلاف آنچه در جريان اصلي رسانه شاهد آن هستيم!
در تحقيقي در سال 92 شمسي به روي صفحات ايراني فيس بوك پژوهشگران متوجه شدهاند كه هنوز حوزه عمومي به معناي واقعي در آنجا شكل نگرفته است اما شرايط لازم براي تحقق آن به وجود آمده است(3)!
با توجه به ديدگاه مك لوهان كه تاريخ توسط رسانههاي غالب در هر عصر و زماني هدايت ميشود (4) به نظر ميرسد اكنون قدرت در اختيار رسانههاي نوين است چراكه سرعت توانسته قدرت هماوردي رسانههاي جريان اصلي را از آنها بربايد.
در اين ميان توجه به اين نكته نيز قابل تامل است كه مردم در دنياي امروز به سرعت به دنبال به روز كردن اطلاعات هستند و اين خواست مردم در سرعت بخشيدن به ارتقاي اطلاعات توانسته سرعت موجود در رسانههاي نوين را در قدرتمداري آنها افزون كند.
1- https://www.etemadonline.com
2- https://donya-e-eqtesad.com/
3-https://journal.ut.ac.ir/article_36578.html
4-https://journals.iau.ir/article_523115.html