از ياد نميبرم خاطره روزي را كه براي تهيه گزارش از اجراي دوبله فيلم «جرم» ساخته مسعود كيميايي در استوديو حاضر شده بودم. ماجرا مربوط به اواخر دهه هشتاد است؛ زماني كه كيميايي علاوه بر نسخهاي از فيلم با صداي اصلي، ميخواست نسخه دوبلهشدهاي هم تهيه كند. از ديدن گروهي از بهترين و شناختهشدهترين دوبلورهاي ايران و صداهاي ماندگارشان به وجد آمده بودم. تحتتاثير آنهمه صداهاي جادويي، نميتوانستم چيزي بگويم. انگار اعتماد به نفس حرف زدن از من گرفته شده بود. آرام و بيصدا سعي ميكردم از روند كار دوبله بنويسم و همزمان از شنيدن آن صداها لذت ببرم. اين صداها را در ذهنتان تصور كنيد؛ از خسرو خسروشاهي، منوچهر اسماعيلي، چنگيز جليلوند، زهره شكوفنده، ناصر مدقالچي تا خسرو شمشيرگران، حسين عرفاني، منوچهر واليزاده، مينو غزنوي، همه را ميديدم در كنار هم گرد آمدهاند. فارغ از حرفهايشان درباره ملاحظات فني كار، آنچه برايم جذاب ميآمد و تازگي داشت، معاشرتهايشان با هم بود. اينكه صداهايي تا آن اندازه معروف و آشنا به گوش مردم ايران، حالا خارج از فضاي فيلم و در جمعي صميمي داشتند با هم درباره مسائل روزمره حرف ميزدند. از آن صداهاي درخشان، تنها معدودي ماندهاند و بقيه ديگر در ميان ما نيستند. دوبله ايران در سالهاي گذشته، ستارگان بيمانند و تكرارناپذيري را از دست داد. صداهايي كه به نقشهاي زيادي هويت دادند و گاهي حتي از شخصيتهاي اصلي فيلمها هم جلوتر بودند. حالا
هر بار كه صداپيشهاي از دنيا ميرود، همراه با اندوه خود، يادآور حسرتي است كه هر بار از مرگ يك كدام از آنها به جانمان مينشيند. سفر جلال مقامي، آخرين ضايعهاي بود كه همين آبانماه گذشته، جامعه هنري ايران و خصوصا عرصه صداپيشگي را داغدار كرد. به اين بهانه با مروري بر فعاليت تعدادي از مهمترين دوبلورهايي كه در يك دهه اخير از دست داديم، از آنها ياد كردهايم.
حسين عرفاني/ از برباد رفته تا لوك خوششانس
بيشك يكي از آن صداپيشگان حسين عرفاني است؛ او كه صاحب يكي از گرمترين صداها بود، براي بسياري از ما با آن لحن شوخش به خاطر ميآيد؛ گرچه در كارنامهاش تنوع چشمگيري ديده ميشود. انعطاف بيان عرفاني از ويژگيهايي است كه معمولا به آن اشاره ميشود؛ بسياري از كاراكترهايي كه عرفاني به جايشان حرف زده، چنان با صداي او گره خوردهاند كه نميتوانيم آنها را بدون صداي او به ياد بياوريم. چه نقشهايي كه باورپذيري خود را در ذهن مخاطب مديون صداي جذاب «عرفاني»اند. عرفاني ازجمله صداپيشگاني بود كه هم ميتوانست به جاي شخصيتهايي با ويژگيهاي مختلف و گاهي حتي بسيار دور از هم حرف بزند، هم آدمهاي به اصطلاح متشخص و هم لمپنها؛ هم پدري مهربان و هم رفيق نيمهراه. هم جاي سيامك انصاري «جرم»، هم جاي بهمن مفيد «داشآكل». جاهايي با صداي بم، كلفت، عصبي و پرخاشگر و جاهايي با صداي نازك و زير و مهربان. اين خصلتها از حسين عرفاني ستارهاي بيهمتا در دوبله ايران ساخته بود. او كه علاوه بر صداپيشگي كار بازيگري هم ميكرد و علاوه بر اينها در جنگها و برنامههاي مختلف راديو هم حرف ميزد. بايد به گويندگي عرفاني به جاي ستارگاني همچون هامفري بوگارت (در فيلمهاي شاهين مالت و كازابلانكا)، كلارك گيبل (در بربادرفته)، مورگان فريمن (رستگاري در شائوشنگ) و بسياري از نقشهاي فراموشناشدني ديگر هم اشاره كرد. عرفاني در گفتوگويي درباره ماندگاري هنر دوبله گفته بود: «من فيلمهاي كارتني زياد دوبله نكردهام اما اسب لوك خوششانس را چون مغز متفكر داستان بود، خيلي دوست داشتم و احساس ميكردم اين كاراكتر و فيلم ماندگار شود. از اين جهت، بيستوشش قسمت سريال را دوبله كردم و جزو يكي از كارهايي است كه خالص حسين عرفاني جاي كاراكتري صحبت ميكند و اسب لوك خوششانس صداي خود حسين عرفاني بود. جالب است روزي در جلسه با عزتالله ضرغامي وقتي از دوبلورها تجليل ميشد به صداپيشگي كارتن رسيد و من گفتم، هيچگاه كارتن صحبت نكردم و آقاي ضرغامي پافشاري كردند كه حرف زدي! اسب لوكخوششانس چي بود؟ آنجا فهميدم كه چقدر يك كار ميتواند تا دههها آوازهاش تازه باشد.»
ابوالحسن تهامينژاد جايي گفته بود: «حسين عرفاني آنقدر صدايش مثل موم در دستش بود كه ميتوانست براي هر شخصيتي صدايش را بسازد و
به اصطلاح به چهره شخصيت بخوراند.»
شهلا ناظريان/ از كازابلانكا تا در امتداد شب
شهلا ناظريان، همسر حسين عرفاني يكي ديگر از صداهاي درخشان دوبله است. او برادرزاده ايرج ناظريان از بزرگان دوبله ايران بود. شهلا ناظريان طي سالها گويندگي به جاي بسياري از ستارگان جهان حرف زد. از جمله اينگريد برگمن، لورن باكال، سوفيا لورن، دايان كيتون، راكوئل ولش و اليزابت تيلور؛ او به بسياري از نقشهاي اين بازيگران براي بينندگان فارسيزبان جلوه داد. از برجستهترين و ماندگارترين كارهاي او در زمينه صداپيشگي، ميتوان به دوبله فيلم «كازابلانكا» اشاره كرد كه در آن به جاي اينگريد برگمن حرف زده و در كنار همسرش حسين عرفاني كه بهجاي هامفري بوگارت حرف ميزد، هنرنمايي بينظيري از خود ارايه داده بود. همچنين ميتوان به صداي او به جاي گوگوش در فيلم «در امتداد شب» اشاره كرد.
فهيمه راستكار/ از سوفيا لورن تا كهنسالي اوشين
مگر ميشود از اهميت دوبله و دوبلورها در ايران سخن گفت و از فهيمه راستكار سخن به ميان نياورد؟ راستكار به حق يكي از سنگبناهاي عرصه دوبله در ايران به شمار ميرود. او از دوبلورهاي توانمندي است كه درگذشتش ضايعهاي بزرگ براي هنر ايران بود. او همچنين از هنرمندان متشخص، توانمند و شناختهشده هنر تئاتر در ايران هم هست. ميتوان به نقشهاي او با شخصيتهاي اوشين در كهنسالي در سريال «سالهاي دور از خانه» و خانم مارپل در سريال «خانم مارپل» اشاره كرد كه با استقبال مخاطبين مواجه شد. دوبلور پيشكسوتي كه در نيمقرن فعاليت به جاي هنرپيشگاني چون مريلين مونرو، سوفيا لورن، كاترين هيپبورن، بت ديويس و منينا مركوري سخن گفت. او سالها پيش در گفتوگويي با ايسنا گفته بود: «در خيلي از فيلمها اتفاق افتاده كه گريه و خنده واقعي كنيم. گاهي اوقات آنقدر تحت تاثير احساسات قرار گرفتهام كه از اتاق بيرون رفتهام و همان موقع دوبله نكردم و صبر كردم تا بغضم تمام شود، چون بغض موجب گرفتگي صدا ميشود.» ميگفت: «نخستين جملهاي كه در دوبله گفتم در يك فيلم لهستاني بود: نگاه كن آندره! يه ستاره افتاد.»
نجف گفت خودم برايت ترجمه ميكنم
راستكار كه همسر زندهياد نجف دريابندري بود، دوبله فيلم لئوناردو داوينچي را يكي از شانسهاي خود ميدانست: «گفتوگوها به زبان ايتاليايي بود در حالي كه متن به زبان انگليسي به دست ما رسيده بود. من خيلي ناراحت بودم. هنوز با دريابندري ازدواج نكرده بودم. به او گفتم كه گفتوگوها مثل شعر است و من متن را به چه كسي براي ترجمه بدهم كه بتواند اين متنها را به خوبي ترجمه كند. نجف كه ديد من گريهام گرفته است، گفت خودم برايت ترجمه ميكنم.»
بهرام زند/ از شرلوك هلمز تا عمار
در ادامه به هنر دوبله بهرام زندي معروف به بهرام زند ميرسيم؛ خالق صداهاي مغناطيسي. كسي كه عنوان «بهترين مدير دوبلاژ سيما» را از آن خود كرده بود. هنوز وقتي صداي بهرام زند را ميشنوم يا به تصوير او نگاه ميكنم، يادم ميرود كه از دنيا رفته است.
اين مدير دوبلاژ در طول نيمقرن كار دوبله، جاي شخصيتهاي گوناگون گويندگي كرده و سرپرستي گويندگان را در سريالهاي مختلف ايراني از جمله «امام علي» -كه خودش در آن به جاي سعيد نيكپور در نقش عمار حرف ميزد- «مدار صفر درجه» و... برعهده داشت. او همچنين مدير دوبلاژ مجموعههاي خارجي پرمخاطبي مانند سريال كارتوني «بچههاي مدرسه والت»، «جنگجويان كوهستان»، «شرلوك هلمز»، «ناوارو» و «۲۴» بود. شايد جالب باشد بدانيد طي مصاحبهاي نوروزي كه سال 97 منتشر شده بود درباره سختيهاي كار دوبله به مجموعه «بچههاي مدرسه والت» اشاره كرده بود. مجموعه پرمخاطبي كه بچههاي دهه شصت با لحظههاي آن نوستالژي دارند. گفته بود ويژگي و البته دشواري اين كار اين بود كه صدا نداشت و من بايد آن را بدون صدا دوبله ميكردم. وقتي صدا نباشد، توي مدير دوبلاژ از كجا ميداني بيرون كادر چه كسي حرف زده و چه گفته؟ به اين دليل من تمام تواناييام را براي دوبله آن كارتون صرف كردم.
زند همچنين گفته بود پشت صحنه دوبله سريال «مدار صفردرجه» شيرينترين خاطراتش ثبت شده؛ تا حدي كه حسرت ميخورد چرا پشت صحنه كار را ضبط نكردهاند.
منوچهر اسماعيلي/ مرد هزارصدا
يكي از ماندگارترين صداپيشگاني كه اين اواخر از دستش داديم، «مرد هزار صدا»ي دوبله ايران، زندهياد منوچهر اسماعيلي بود. بيراه نيست اگر براي توصيف هنر اسماعيلي بگوييم كه او بر قله رفيع دوبله ايستاده بود. صداي پرطنين و انعطافپذيرش با بخش مهمي از نقشهاي سينماي ايران و جهان همراه بود. صداي اسطورهاي اسماعيلي، نياز به هيچ تعريف، تمجيد و توضيحي ندارد و خود گوياي همه آن چيزي است كه موجب درخشش نام او در تاريخ دوبله ايران ميشود. اسماعيلي از ابتداي دهه چهل، وارد عرصه دوبله شد و استعدادش با حمايت علي كسمايي به چشم آمد و خيلي زود توانست جاي نقشهاي اصلي حرف بزند.
از ماندگارترين و تاثيرگذارترين ديالوگها با صداي منوچهر اسماعيلي كه اگرچه بارها و بارها در رسانهها تكرار شده اما مثل بسياري ديگر از كارهاي او ارزش باز شنيدن را دارد، صدايش در فيلم «سوتهدلان» علي حاتمي به جاي بهروز وثوقي است. «خوش به سعادتتون كه ميرين روضه، جاتون وسط بهشته؛ ما كه دنيامون شده آخرت يزيد. كيه ما رو ببره روضه؟ آقا مجيد تو رو چه به روضه، روضه خودتي، گريهكن نداري؛ وگرنه خودت مصيبتي، دلت كربلاس!»
او از معدود هنرمنداني بود كه به واسطه قابليتهاي منحصر به فرد و تنوع بينظير صدايش توانست همزمان جاي چند نقش در فيلمها و سريالها حرف بزند. اوج اين قابليت اسماعيلي در سريال «هزاردستان» علي حاتمي است. صداي او به جاي سه شخصيت متفاوت و داراي ويژگيهاي دور از هم يعني شعبان بيمخ، رضا تفنگچي و خان مظفر را به چيزي جز شگفتي نميتوان تعبير كرد. اسماعيلي همين تجربه را همزمان و حين ساخت سريال هزاردستان در فيلم «مادر» حاتمي با حرف زدن به جاي محمدعلي كشاورز، جمشيد هاشمپور و اكبر عبدي تكرار كرد.
چنگيز جليلوند/ صداي همه مردانِ اسكاري
دو سال و چند روز از درگذشت چنگيز جليلوند ميگذرد اما انگار قرار نيست رفتن او را باور كنم. او چنان در صحت و سلامت و سرزندگي و شادابي ميزيست كه رفتنش بهتانگيز بود. مرگ او يكي از داغهايي بود كه كرونا روي دل هنر اين سرزمين گذاشت. مردي كه نه صدايش نشاني از نزديكي به مرگ داشت و نه سيمايش. به جليلوند لقب «مرد حنجرهطلايي» داده بودند. او و منوچهر اسماعيلي سالها در كنار هم پشت ميكروفن نشستند و همكاريهاي درخشاني را رقم زدند. ستارههاي بزرگي از عالم سينما وامدار صداي جليلوند هستند. شايد بتوان گفت نوعي رقابت هم ميان جليلوند و هم اسماعيلي بود. رقابتي كه صدالبته به بالا رفتن سطح كيفي دوبلهها منجر ميشد. كاري كه بارها گفته بود با تمام وجود به آن عشق ميورزد. در «كتاب سال سينماي ايران، ويژه دوبله» كه ماهنامه سينمايي فيلم در اسفند ۱۳۸۴منتشر كرده بود، منتقدان مجله منوچهر اسماعيلي را به عنوان بهترين دوبلور مرد انتخاب كردند و در جايگاه دوم نام مرحوم چنگيز جليلوند آمده بود اما او خودش را نفر دوم نميدانست و در همان كتاب سال در گفتوگويي به صراحت گفته بود: «من نامبر وان هستم؛ هنوز و هميشه». جليلوند كه از استادان تيپسازي بود، به جاي شخصيتهايي چون «پل نيومن»، «مارلون براندو»، «ريچارد برتن» و... حرف زده است. اولين كار گويندگي جليلوند فيلم «نشانهها» بود كه به جاي «مل گيبسون» به مديريت دوبلاژ بهرام زند، صداپيشگي كرده بود. وقتي از جليلوند درباره هنرپيشههاي موردعلاقهاش كه جاي آنها حرف زده جويا ميشدند، معمولا از «مارلون براندو» و «پل نيومن» نام ميبرد. ميگفت: «به جاي تمام آرتيستهايي كه در زمان خودشان برنده اسكار شدند، صحبت كردهام و ميتوانم به جرات بگويم حداقل در 50 فيلم كه هنرپيشگان آن اسكار گرفتهاند، حرف زدهام.»
احمد رسولزاده/ از عمرمختار تا پدرسالار
و اما احمد رسولزاده كه حتي يادآوري طنين صداي خاصش هم آرامشبخش است. او نيز مانند خيلي از همكارانش به جاي بسياري از بازيگران معروف حرف زده بود اما صدايش بيشتر به جاي مردان ميانسال يا پيرمردهاي مهربان، جدي و مصمم در آثار تاريخي به ياد ميآيد. يكي از درخشانترين دوبلههاي او در فيلم تاريخي «عمر مختار» به جاي آنتوني كويين است. از ديگر گويندگيهاي ماندگار او به دوبله شخصيتهاي مذهبي از جمله شخصيت ابوطالب در فيلم «محمد رسولالله» ميتوان اشاره كرد. صداي احمد رسولزاده در سريال «پدرسالار» به جاي محمدعلي كشاورز هم يكي از نمونه كارهاي بسيار شنيدهشده اين دوبلور است. بيشك رسولزاده با گويندگي برنامههاي مستند متعدد كه از جمله آنها، سلسله برنامه مستند «حياتوحش ايران» و «مستند راهابريشم» بود، بيشتر شناخته ميشود. او سال 87 در گفتوگويي، دليل نيمقرن تداوم فعاليت خود در حرفهاش را «سحر و جادوي تئاتر و دوبله» عنوان كرده بود. رسولزاده از عطاءالله كاملي، بهرام زند، انوري، منوچهر اسماعيلي، واليزاده و خسرو خسروشاهي به عنوان بهترين صداپيشههاي دوبله ايران نام برده بود. رسولزاده سطر «تنها صداست كه ميماند» فروغ فرخزاد را تعبير اين شاعر از هنر ماندگار ميدانست: «منظور او از صدا، صداي هنر با مفاهيم والاي انساني مثل عشق است.»
پرويز بهرام/ راوي جاده ابريشم
يكي از شاخصترين و ماندگارترين نمونهكارهاي پرويز بهرام كه معمولا با آن شناخته ميشود، گويندگي به عنوان راوي در مستند «جاده ابريشم» است. خيليها تلاش كردند صداي پرويز بهرام را تقليد كنند اما مگر ميشود به راحتي چنين صداي متفاوت و باصلابتي را تقليد كرد. خودش ميگفت ناراحت ميشود از اينكه صدايش را تقليد ميكنند.» او كه وكيل دادگستري هم بود، ميگفت: «يكي از اين افراد را در اصفهان كه پرونده وكالت داشتم، ديدم و به او گفتم چرا اداي من را درميآوري كه گفت صداي من را خيلي دوست دارد. البته صداي خودش هم خوب بود.» ايسنا درباره اين هنرمند خوشصدا نوشته بود: «پرويز بهرام فارغالتحصيل رشته حقوق، ۴۲ سال كار وكالت كرد و بازنشسته شد و جالب اينكه صداي خوبش بر موفقيت در حوزه وكالت هم تاثيرگذار بوده است. خودش ميگفت: «اكثر پروندههايي كه وكالت آن را برعهده ميگرفتم، جنايي بود و رشته حقوق دانشگاه تهران را انتخاب كردم. البته روحيه هنري و كار جنايي مغاير با هم است ولي خب علاقه داشتم. البته اگر الان به همان زمان برگردم، تنها دوبله را انتخاب ميكنم. حرفههاي ديگري كه داشتم فقط از روي علاقه بود و تنها عاشق دوبله بودم. من عاشق سينما و مخاطب زياد آن هستم.»
جلال مقامي/ خاطره تحويل سال در استوديو
اگر بگوييم عمده شهرت جلال مقامي به خاطر اجراي برنامه «ديدنيها» در دهه 60 بود بيراه نگفتهايم؛ اما اين صداي او بود كه «ديدنيها» را بهيادماندني كرد. مقامي هم خود را مديون هنر دوبله هوشنگ لطيفپور ميداند كه البته استاد بسياري از بزرگان دوبله بود. مقامي در سالهايي كه دوبله دوران طلايي خود را سپري ميكرد در نقش جوان نقش اول سينما همچون رابرت ردفورد، آل پاچينو، مارچلو ماسترياني، رابين ويليامز و بسياري از بزرگان جهان، گويندگي كرد و در فيلمهايي كه مديريت دوبلاژ آن با علي كسمايي، محمدعلي زرندي، عطاءالله كاملي، ايرج دوستدار، احمد رسولزاده، سعيد شرافت و ابوالحسن تهامي بود، حضور داشت.
تسنيم از قول جلال مقامي درباره هنر دوبله در ايران اينگونه نقل ميكند: «يك زماني ما فيلم «بينوايان» را دوبله ميكرديم با آن كاراكترها و بازيگرها! يعني به عبارتي بزرگترين ادبيات جهان به صورت فيلم درميآمد و ما به جاي آن كاراكترها صحبت ميكرديم. بازيهايي كه از هنرمندان آن فيلمها ميديديم اجازه نميداد به دوبلورها كه بد صحبت كنند اما امروز سازمان صداوسيما فيلمهايي كه پخش ميكند، چيست؟ يكسري فيلمهاي كرهاي كه شمشير دستشان است و بالا و پايين ميروند. اين شخصيتها اجازه شكوفايي بخشي از استعدادهاي دوبلورهاي ما را نميدهد.»
يكي از خاطرات ديگر مرحوم مقامي به سبزيپلو با ماهي در استوديوي دوبله برميگردد. او اين خاطره را اينطور تعريف كرده: «عيد نوروز هميشه مرا ياد سبزيپلو با ماهي در استوديوي دوبله مياندازد. جايي كه فيلمي به نام «سنگام» كه يك فيلم هندي بود و من و منوچهر اسماعيلي براي يك صاحب فيلم هندي دوبله ميكرديم و فيلم 20 پرده داشت. نزديك تحويل سال بوديم ولي دوبلهاش تمام نشده بود. صاحب فيلم هم اصرار ميكرد حتما قبل از عيد دوبله تمام شود. اصرار كرد كه بمانيم گفتيم به شب عيد و تحويل سال نميرسيم. منوچهر اسماعيلي هم به طنز گفت اگر بخواهيم بمانيم و فيلم تمام شود، بايد براي ما سبزيپلو با ماهي بياوريد و در استوديو سفره هفتسين بچينيد. جالب است كه رفت يكي از اين هتلها، سبزيپلو با ماهي و سفره هفتسين آورد. اين شب عيد را هيچگاه فراموش نميكنم؛ به خاطر آن شب دوبله، سفره هفتسين در استوديو و سبزيپلو با ماهي كه آن هندي برايمان خريد.»
رفعت هاشمپور/ از بر باد رفته تا قصههاي جزيره
در سپهر گسترده هنر دوبله ايرانزمين به هر سمت چشم بدوزيم، ستارهاي سوسو ميزند و با طنين جادويي صدايش خاطرهاي را در ذهن ما زنده ميكند. آوايي كه هر كدام در نوع خود مثال زدنياند. از آن صداهاي زيبا و به يادماندني بيترديد يكي رفعت هاشمپور است. او كه همسر جلال مقامي هم بود، براي خيلي از ما با گويندگي نقش اسكارلت در فيلم «بر باد رفته» به ياد ميآيد كه از نقشهاي مهم و ماندگار اين دوبلور بوده است. مديريت دوبلاژ سريال «قصههاي جزيره» در اواسط دهه ۷۰ از ديگر فعاليتهاي مهم هاشمپور بود. در اين سريال خود او به جاي شخصيت هتي كينگ (با نقشآفريني جكي باروز) حرف ميزد كه بسيار مورد توجه قرار گرفت. او هم صداي دلنشين و مهرباني داشت و هم به رفتارها و فضيلتهاي انساني شهره بود. شوكت حجت يكي از دوبلورهاي شناختهشده درباره همكاري با اين صداي بيمانند گفته بود: «زندهياد هاشمپور خيلي عظمت داشت و پرقدرت بود ولي با اين حال قلب خيلي مهرباني داشت. به نظرم آن جدي بودن فقط نقابي بود كه به صورتش زده بود.»
سيامك اطلسي/ از تام و جري تا افسانه جومونگ
و در پايان يادي كنيم از سيامك اطلسي كه چهره و صدايش به سبب كار همزمان در دو عرصه بازيگري و صداپيشگي براي مردم ايران آشناست. اطلسي با اينكه حضور پررنگي هم مقابل دوربين داشت، بيشتر علاقهمند گويندگي بود و ترجيح ميداد خود را عضو انجمن گويندگان معرفي كند. منوچهر واليزاده، دوبلور نامآشنا، ضمن بيان خصوصيات ارزشمند اخلاقي اين هنرمند خاطرهاي از اطلسي دارد و آن را اينطور تعريف ميكند: «به شوخي به او ميگفتم هر وقت فيلمبرداري نداري، سراغ كار دوبله ميآيي و اين شوخياي بود كه هميشه با هم داشتيم. البته او كارش را از دوبله آغاز كرده بود و در ادامه راهي بازيگري شده بود. فوت نابهنگام اين هنرمند هم همچون چنگيز جليلوند به دليل گرفتار شدن به ويروس كرونا جامعه هنري را متعجب كرده بود. افسانه جومونگ در نقش پزشك دربار و كارتون تام و جري در نقش دكتر آزمايشگاه حيوانات، بخشي از كارهايي است كه در كارنامه اطلسي ثبت شده است.»
از آن صداهاي درخشان، تنها معدودي ماندهاند و بقيه ديگر در ميان ما نيستند. دوبله ايران در سالهاي گذشته، ستارگان بيمانند و تكرارناپذيري را از دست داد. صداهايي كه به نقشهاي زيادي هويت دادند و گاهي حتي از شخصيتهاي اصلي فيلمها هم جلوتر بودند. حالا هر بار كه صداپيشهاي از دنيا ميرود، همراه با اندوه خود، يادآور حسرتي است كه هر بار از مرگ يك كدام از آنها به جانمان مينشيند. سفر ابدي جلال مقامي، آخرين ضايعهاي بود كه همين آبانماه گذشته، جامعه هنري ايران و خصوصا عرصه صداپيشگي را داغدار كرد