صباح زنگنه، نماينده اسبق ايران در سازمان همكاريهاي اسلامي در گفتوگو با «اعتماد»:
بنبست در روابط بينالمللي
بر روابط منطقهاي اثر ميگذارد
تعامل با كشورهاي ديگر يك جاده دوطرفه است
محمدحسين لطفالهي
در شرايطي كه منطقه خاورميانه در هفته جاري شاهد تحركات ديپلماتيك زيادي است و هر يك از اين تحركات و تحولات ميتواند بر منطقه و روابط منطقهاي اين كشورها اثرگذار باشد، نقطه مشترك بسياري از تحركات، اقداماتي است كه رقباي منطقهاي يا دشمنان منطقهاي براي پيشي گرفتن از ايران يا مقابله با ايران انجام ميدهند. «اعتماد» در گفتوگو با صباح زنگنه، نماينده اسبق ايران در سازمان همكاريهاي اسلامي به بررسي اين مسائل پرداخته است. زنگنه معتقد است دو عامل ناآرامي در داخل و بنبست در روابط با قدرتهاي جهاني عوامل اصلي بروز اين وضعيت هستند. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
دولت سيزدهم ديپلماسي منطقهاي را اولويت خود اعلام ميكند. در ابتدا شاهد تحولات مثبتي در اين زمينه بوديم، گفتوگوهاي جدي با ابوظبي انجام شد، گفتوگوها با عربستان پيشرفتهايي را داشت و رايزنيهايي در زمينه گسترش همكاريهاي اقتصادي با كشورهاي منطقه صورت گرفت، اما در ماههاي اخير و همزمان با تحولات داخل ايران و همچنين فشارهاي غرب، كشورهاي منطقه رويكرد منفعلانهاي در برابر ايران در پيش گرفتهاند. به نظر شما چرا اين اتفاق افتاد؟
تعامل با كشورهاي ديگر يك جاده دوطرفه است. تعامل و تلاش براي ارتقاي روابط دوجانبه مسالهاي نيست كه تنها با اراده يكي از طرفها پيش برود.يكسري خواستهها ما داريم و مجموعهاي از خواستهها نيز از سوي طرف مقابل مطرح ميشود. ما به دنبال فضاي مناسب براي تقويت همكاريها هستيم و طبعا طرف مقابل نيز همين خواسته را دارد. فضاي سياسي، فضاي رسانهاي و بهطور كلي جو عمومي كشورها از جمله موضوعات مورد توجه طرف مقابل براي تصميمگيري در رابطه با روابط دوجانبه و سطح همكاريهاست. زماني كه مسائل داخلي اوج بگيرد، قابل پيشبيني است كه كشورهاي ديگر از جمله كشورهاي همسايه با ديده ترديد به همكاري با شما نگاه كنند و نگرانيهايي درباره آينده داشته باشند. آنها از خود ميپرسند اين وضعيت تا چه زماني ادامه پيدا ميكند و چه نتايجي در پي دارد. از طرف ديگر، روابط دوجانبه ميان دو كشور بايد قابل تعريف در فضاي بينالمللي باشد. زماني كه گفتوگوهاي احياي برجام متوقف شده باشد، شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي عليه ايران قطعنامه صادر و شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد تصميماتي عليه ايران اتخاذ ميكند، اين مسائل نميتواند روي روابط منطقهاي ايران و تصميمگيري كشورهاي همسايه در خصوص همكاريها با جمهوري اسلامي بيتاثير باشد.
واقعيت اين است كه خيلي از موسسات اقتصادي شامل بانكها، شركتهاي دولتي و حتي شركتهاي خصوصي تحولات بينالمللي را نظاره ميكنند و اين متغيرها را به عنوان جزيي از ريسك همكاري با كشورها در نظر ميگيرند. اين مساله تاثير خود را در وضعيت تجارت ايران با ساير كشورها نشان داده؛ براي نمونه ما شاهد هستيم درصدي از ميزان تجارت ايران و عراق كاسته شده، البته عوامل متعددي در اين مساله دخيل بوده اما نميتوان تاثير شرايط داخلي ايران و فشارهاي خارجي عليه ايران را در اين ماجرا ناديده گرفت.
بايد بپذيريم وقتي سياستي را اعلام ميكنيم، اين سياست در فضاي خلأ شكل نميگيرد و بايد سياست مدنظر خود را در يك فضاي واقعي پيش ببريم. فضاي واقعي شامل همه متغيرهاي داخلي و خارجي ميشود و نميتوان تاثير اين متغيرها را در پيشبرد سياستها انكار كرد.
اين سكوت كشورهاي منطقه در برابر تحولات داخلي ايران را چطور ميبينيد؟ چرا اين كشورها از موضعگيري رسمي و علني پرهيز ميكنند؟
سياست كشورهاي منطقه و به ويژه كشورهاي عربي، كشور به كشور متفاوت است و سكوت هر كدام از اين كشورها دلايل متفاوتي دارد. بعضي از اين كشورها خودشان هم با مشكلات داخلي دست و پنجه نرم ميكنند. عراق با اعتراضات داخلي و تظاهرات گسترده و همراه با خشونت دست و پنجه نرم ميكرد يا تركيه هم با نارضايتيهاي داخلي زيادي مواجه است و تلاش ميكند با كنترل رسانهها از نمود يافتن اعتراضات در عرصه بيروني جلوگيري كند. در مورد كشورهاي عربي و به ويژه كشورهاي حوزه خليج فارس شرايط متفاوت است. امارات نگراني زيادي در خصوص تحولات داخلي يا امكان بروز اعتراضات ندارد مگر در رابطه با اعتراضات كارگران خارجي مقيم كه از فشار و ظلم ناراضي هستند. عربستان هم در مناطقي شاهد اعتراض و تظاهرات بود، اما توانست با برخي سياستها اين موضوع را كنترل كند. اين دو كشور ذاتا تمايل دارند كه جمهوري اسلامي تضعيف شود، اما از ابراز علني اين مساله پرهيز ميكنند، چراكه از تبعات آن بيمناكند. آنها به صورت ديگري و با استفاده از پراكسيها و عوامل نيابتي به تشديد شكافهاي داخلي در ايران دامن ميزنند. نمونه اين مساله را ميتوانيد در فعاليتهاي شبكه ايران اينترنشنال مشاهده كنيد. رياض و ابوظبي ميدانند كه اگر مستقيما وارد اين فضا شوند، ممكن است ايران هم مستقيما وارد فاز مقابله به مثل شود و اين مساله مطلوب آنها نيست.
در كشورهاي عربي به شيوه متفاوتي با مساله حجاب برخورد ميشود. در برخي از اين كشورها اساسا اعتراض بر سر مساله حجاب درك نميشود. اما مطالباتي مانند مطالبات مربوط به حقوق شهروندي، اشتغال، بهبود فضاي اقتصادي يا ايجاد فضايي متفاوت در رابطه دولت- ملت مسائلي است كه از نظر آنها طرحشان در فضاي داخلي خودشان ميتواند دردسرساز باشد و در نتيجه ترجيح ميدهند به حوادثي نظير تحولات ايران رسما و علني نزديك نشوند.
شما اشاره كرديد كه مسائل بينالمللي و تحولات جهاني عاملي تاثيرگذار در روابط دوجانبه كشورهاست. به نظر شما اين وضعيت فعلي در روابط ايران و كشورهاي منطقه نظير عربستان سعودي تا چه اندازه ناشي از تمايل غرب به افزايش فشارها عليه تهران و منزوي ساختن ايران است. آيا كشورهاي منطقه از فشارهاي غرب تبعيت ميكنند؟
نميتوان گفت كشورهاي منطقه مطيع محض خواستهها و سياستهاي غرب در برابر ايرانند، اما ميتوان چنين تحليل كرد كه با اين سياستها همراه و همسو هستند. البته نحوه همسويي و همراهي آنها موضوع به موضوع متفاوت است. در مساله حقوق بشر كشورهاي حوزه خليج فارس ضعفهاي بسياري دارند و شكنندگي آنها باعث ميشود مستقيما و علني درباره اين مساله اظهارنظر نكنند هرچند كه در نهادهاي بينالمللي همسو با كشورهاي غربي در اين رابطه راي ميدهند. اما در موضوعات ديگري نظير اتهامي كه غرب درباره حمايت نظامي ايران از روسيه در جنگ اوكراين مطرح ميكند يا در مساله فشارهايي كه براي محدود كردن برنامه هستهاي ايران ميآورد، بهطور جدي وارد عمل ميشوند، لابي ميكنند و موضع علني ميگيرند.
درباره رفتار كشورهايي كه از نگاه تهران دوست ايران محسوب ميشوند هم اما و اگرهايي وجود دارد. رييسجمهور چين در اين هفته عازم عربستان است و اين سفر در شرايطي صورت ميگيرد كه شي جينپينگ از زمان آغاز همهگيري كرونا سفرهاي خارجي بسيار كمي انجام داده و رياض اولين انتخاب آقاي شي در خاورميانه بوده است. چرا پكن، رياض را براي اين سفر انتخاب كرده؟
ما هم اگر به جاي تصميمگيرندگان چيني بوديم رياض را انتخاب ميكرديم. دلايل متعددي براي اين انتخاب وجود دارد. رياض يكي از مهمترين تامينكنندگان انرژي مورد نياز چين است. خود همين مساله عامل بسيار مهمي در تصميمگيري است. ثانيا عربستان از نظر اقتصادي توان سرمايهگذاري مشترك بر سر پروژههاي مختلف را داشته و دارد. به همين دليل ميبينيم هم چين در صنايع مختلف عربستان سعودي سرمايهگذاري ميكند و هم عربستان متقابلا در پروژههاي بزرگ چين مشاركت دارد. دو طرف هم در پروژههاي داخلي يكديگر مشاركت داشتهاند و همكاري آنها در حوزههاي حساسي نظير ساخت موشكهاي بالستيك يا انرژي هستهاي نيز علني شده است. طبعا بخشي از همكاريهايشان نيز هنوز علني نشده. لذا پكن ميخواهد از ظرفيتهاي عربستان بهرهبرداري كرده و از پتانسيلهاي اين كشور در پروژههايي نظير كمربند-جاده استفاده كند. شما ببينيد عربستان در سالهاي گذشته توانسته خطوط ريلي خود را توسعه دهد و كشورهاي شرق آسيا در توسعه زيرساختهاي عربستان سعودي كم نبوده است. سياست خارجي عربستان هم فاكتور مهمي است. رياض تلاش كرده به صورت متوازن روابط خوبي با كشورهاي شرق و غرب برقرار كند و براي چين اين مساله حايزاهميت است. اگر همين پارامترها و فاكتورهايي كه مطرح شد را در نظر بگيريد و يك مقايسهاي ميان ايران و عربستان انجام دهيد، خواهيد ديد كه چرا مقامهاي چيني رياض را به عنوان مقصد اولين سفر خاورميانهاي شي جينپينگ پس از مدتها پرهيز از سفرهاي خارجي جز در موارد معدود انتخاب كردهاند. بايد توجه داشت بهرغم مذاكرات بسيار طولاني و مفصلي كه ميان تهران و پكن صورت گرفت و سند همكاري 25 سالهاي كه به امضا رسيد، تاكنون پيشرفت محسوسي در روابط تجاري دو كشور شاهد نبوديم.
عربستان يك مزيت قابل توجه ديگر نيز دارد كه به عقيده من كمتر به آن اشاره شده است. زماني كه در عربستان توافقي بر سر يك مساله صورت ميگيرد و توافق ميشود براي مثال يك پروژهاي آغاز شود و به نتيجه برسد، بهرغم فسادهاي اداري اين وضعيت وجود دارد كه آن پروژه ظرف مدت كوتاهي به پيش ميرود و بروكراسي اداري به گونهاي نيست كه مانع باشد. در ايران اما وقتي سخن از پروژهاي به ميان ميآيد، وضعيت متفاوت است. براي مدتي طولاني اين انتقاد مطرح ميشد كه دولت قبلي تمايلي به برقراري رابطه با چين و تقويت همكاريها با پكن يا انجام پروژههاي مشترك نداشت اما الان كه يكسال و نيم از آغاز به كار دولت سيزدهم گذشته و هيچ پيشرفتي ديده نشده. بايد درك كنيم مساله صرفا اراده سياسي نيست، بلكه بروكراسي داخلي هم هست. براي كشور چين اين مساله اهميت دارد و چين اين موضوع را در نظر ميگيرد.
علاوه بر اين سفر، چين اخيرا قراردادي گازي با قطر به امضا رسانده و در موضوع كريدورهاي تجاري ايران عملا در حال حذف شدن است. اين همكاري با رقباي ايران همزمان با عدم پيشرفت و افزايش همكاريها با ايران را چطور ميبينيد؟
همه اين رقباي ايران كه نام برديد يا نام نبرديد روابطي تعريف شده با دنياي پيرامون خود و جهان دارند. ايران در روابط خود با دنيا به بنبست برخورد كرده است. ما رويكرد متفاوتي را با اين كشورها اتخاذ كرديم. مثلا شما يك مساله ساده افايتياف را ببينيد. ما حاضر شديم در چارچوب شانگهاي استانداردهايي بسيار فراتر از استانداردهاي افايتياف را اعمال كنيم اما چون افايتياف منشا غربي داشت، حاضر نشديم با آن همكاري كنيم و مشمول محدوديتهاي زيادي در عرصه پولي و بانكي شديم. مقررات شانگهاي حتي ميتوان گفت سختگيرانهتر از افايتياف است. خب اين مسائل امكان همكاري را ضعيفتر ميكند. چين به راحتي با تركيه، قزاقستان، تاجيكستان يا قطر ميتواند همكاري داشته باشد. در هر كدام از اين همكاريها هم هيچ كدام از نگرانيها بابت تبعات همكاري با يك كشور تحت تحريم كه از سوي نهادهاي بينالمللي مشمول محدوديت و تحريم است را نداريم.
در تحولات زياد منطقه، يكي از تحركات سفر رييس امارات متحده به دوحه است. سفر بن زايد به قطر پس از پايان بحران ديپلماتيك در روابط دو كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
قطعا اين موضوع روي تحولات منطقه موثر است. امارات نگرانيهايي درخصوص رويكرد قطر دارد، اما نزديك شدن اين دو كشور و گفتوگو درباره نگرانيها باعث ميشود روند حل و فصل مسائل آغاز شود. آغاز توسعه روابط در روابط قطر و امارات روي منطقه اثراتي خواهد داشت و ايران بايد هوشمندانه اين مساله را دنبال كند.
رييس رژيم اسراييل هم عازم بحرين است. اين سفر چه تاثيري بر تحولات منطقهاي خواهد داشت؟
بايد توجه داشت رييس رژيم صهيونيستي نقشي در مسائل اجرايي ندارد، اما نقشي تشريفاتي دارد و حضور او در بحرين حاوي پيامهايي است. به عقيده من اين مساله ناشي از ضعف رژيم بحرين است كه متوسل به اين نوع ملاقاتها شده است.
ما حاضر شديم در چارچوب شانگهاي استانداردهايي بسيار فراتر از استانداردهاي افايتياف را اعمال كنيم اما چون افايتياف منشا غربي داشت، حاضر نشديم با آن همكاري كنيم و مشمول محدوديتهاي زيادي در عرصه پولي و بانكي شديم. مقررات شانگهاي حتي ميتوان گفت سختگيرانهتر از افايتياف است.
عربستان يك مزيت قابل توجه ديگر نيز دارد كه به عقيده من كمتر به آن اشاره شده است. زماني كه در عربستان توافقي بر سر يك مساله صورت ميگيرد و توافق ميشود براي مثال يك پروژهاي آغاز شود و به نتيجه برسد، بهرغم فسادهاي اداري اين وضعيت وجود دارد كه آن پروژه ظرف مدت كوتاهي به پيش ميرود و بروكراسي اداري به گونهاي نيست كه مانع باشد. در ايران اما وقتي سخن از پروژهاي به ميان ميآيد، وضعيت متفاوت است.
ما هم اگر به جاي تصميمگيرندگان چيني بوديم رياض را انتخاب ميكرديم. دلايل متعددي براي اين انتخاب وجود دارد. رياض يكي از مهمترين تامينكنندگان انرژي موردنياز چين است. خود همين مساله عامل بسيار مهمي در تصميمگيري است. ثانيا عربستان از نظر اقتصادي توان سرمايهگذاري مشترك بر سر پروژههاي مختلف را داشته و دارد. به همين دليل ميبينيم هم چين در صنايع مختلف عربستان سعودي سرمايهگذاري ميكند و هم عربستان متقابلا در پروژههاي بزرگ چين مشاركت دارد. دو طرف هم در پروژههاي داخلي يكديگر مشاركت داشتهاند و همكاري آنها در حوزههاي حساسي نظير ساخت موشكهاي بالستيك يا انرژي هستهاي نيز علني شده است.
تعامل با كشورهاي ديگر يك جاده دوطرفه است. تعامل و تلاش براي ارتقاي روابط دوجانبه مسالهاي نيست كه تنها با اراده يكي از طرفها پيش برود.
زماني كه مسائل داخلي اوج بگيرد قابل پيشبيني است كه كشورهاي ديگر ازجمله كشورهاي همسايه با ديده ترديد به همكاري با شما نگاه كنند و نگرانيهايي درباره آينده داشته باشند. آنها از خود ميپرسند اين وضعيت تا چه زماني ادامه پيدا ميكند و چه نتايجي در پي دارد.
روابط دوجانبه ميان دو كشور بايد قابل تعريف در فضاي بينالمللي باشد. زماني كه گفتوگوهاي احياي برجام متوقف شده باشد، شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي عليه ايران قطعنامه صادر و شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد تصميماتي عليه ايران اتخاذ ميكند، اين مسائل نميتواند روي روابط منطقهاي ايران و تصميمگيري كشورهاي همسايه درخصوص همكاريها با جمهوري اسلامي بيتاثير باشد.
نميتوان گفت كشورهاي منطقه مطيع محض خواستهها و سياستهاي غرب در برابر ايرانند، اما ميتوان چنين تحليل كرد كه با اين سياستها همراه و همسو هستند. البته نحوه همسويي و همراهي آنها موضوع به موضوع متفاوت است.
همه اين رقباي ايران كه نام برديد يا نام نبرديد روابطي تعريف شده با دنياي پيرامون خود و جهان دارند. ايران در روابط خود با دنيا به بنبست خورده است. ما رويكرد متفاوتي را با اين كشورها اتخاذ كرديم.