قهرماناني براي هميشه تاريخ
نبردي بر پا شد كه در يك سوي آن ايران برآمده از يك انقلاب مردمي، بدون سازماندهي لازم و در طرف ديگر آن، كشور عراق با بيشترين امكانات مالي، تسليحاتي، لجستيكي و حمايتهاي سياسي و راهبردي بينالمللي، رودرروي هم قرار گرفتند. در اين ميان، جوانان و نسلي از راه رسيدند كه معادلات را در صحنه جنگ كاملا به هم زدند و نشان دادند كه يك كشور براي پيروزي، رشد و توفيق در عرصههاي گوناگون بيشتر از هر عامل ديگري به نيروي انساني باورمند، مستعد و تلاشگر نياز دارد. اين جوانان ايراني از تمام مظاهر زندگي گذشتند تا از آرمانهاي انقلاب اسلامي و تماميت ارضي كشور و انقلاب اسلامي دفاع كنند. جواناني كه بسياري از آنان در بهترين دانشگاههاي ايران و جهان پذيرفته شده و سرشار از استعداد و توانايي بودند و ميتوانستند بهترين مهندسان، پزشكان، اساتيد و... آينده كشور شوند؛ آنها ميتوانستند رداي عافيت به تن كرده به جاي حضور در جبهه دشوار نبرد، خانواده تشكيل دهند، كسبوكاري پر رونق راه بيندازند و بزرگ شدن فرزندانشان را به نظاره بنشينند. اما شهداي ايراني، همه اين مواهب را به نفع ميهن و انقلابشان فدا كردند و برگ زريني از تاريخ اين سرزمين را با خون خود نگاشتند. زماني كه از آن روزها صحبت ميكنيم بايد بدانيم كه نظام در آن زمان امكاناتي نداشت؛ نه توانايي موشكي وجود داشت، نه پهپادي توليد شده بود، نه از تانكهاي پيشرفته بهرهمند بود و نه از ساير اقلام ضروري براي نبرد نصيبي داشت. اين جوانان با اسلحه ژ3 و كلاشينكف در برابر دشمني صفآرايي كردند كه تا بن دندان مسلح بود. جوانان ايراني جانشان را در كف دست گرفتند تا يك وجب از اين سرزمين به دست دشمنان نيفتد. نسلهاي جوانتر ايران بايد بدانند كه خرمشهر در مسير تاريخ، سه بار به دست دشمنان افتاده است. نخستينبار زماني بود كه اميركبير به نمايندگي از ايران براي مذاكره راهي ازمير شد تا در ازاي سليمانيه، خرمشهر را پس بگيرد. بار دوم، خرمشهر در ازاي هرات به ايران باز گردانده شد و نهايتا سومين بار در سالهاي ابتدايي پس از انقلاب بود كه جوانان غيور ايراني با از جان گذشتگي خرمشهر را مردانه و بدون از دست دادن ذرهاي از خاك ايران پس گرفتند. روز سهشنبه گروهي از همين جوانان غيور كه براي پاسداري از خاك وطن راهي جبهههاي جنگ شده بودند، پس از سالها به وطن بازگشتند و روي دوش نسلهاي مختلف ايراني تشييع شدند. در پاسخ به برخي ابهامها در اين خصوص كه چرا تفحص شهدا اين اندازه طول كشيده است؟ از آنجا كه كمي در جريان هستم، بايد بگويم كه گروههاي تفحص ايران در تمام طول سال مشغول جستوجو در تمام مرزهاي طولاني بين ايران و عراق هستند. اين افراد زحمتكش تمام كوهها، درهها، دشتهاي وسيع و مناطق (ميان ايران و حتي عراق) را وجب به وجب ميكاوند تا پيكري، سندي، استخواني و...را بيابند و با بررسي دقيق علمي و محتوايي به دركي تازه و تصويري جديد از شهيدي گمنام دست پيدا كنند. اينگونه نيست كه همه اين پيكرها در سردخانهاي جمع شده باشند و در برهههاي گوناگون اعلام عمومي شوند. هر قطعهاي از هر شهيد، حاصل دههها، سالها و ماهها تلاش، جستوجو و كنكاش است. بايد توجه داشت، اين وضعيت فقط مختص ايران نيست. با گذشت بيش از 80 سال از جنگ جهاني دوم، هنوز نشانههاي تازهاي از اين جنگ عالمگير نمايان ميشود. ناگهان در كشوري اروپايي يا غيراروپايي موشكي، بمبي، دستگاهي، نامهاي، اثري و سندي از جنگ جهاني دوم سربرميآورد. بنابراين چندان عجيب نيست كه چند دهه پس از پايان جنگ ايران و عراق، نشانههايي تازه از قهرمانان اين عرصه نمايان شود. البته معتقدم كه دستگاه تبليغي كشور به اندازه كافي براي پاسخ دادن به اين ابهامات برنامهريزي ندارد كه اين مسائل بايد در جاي خود ارزيابي شوند. مهمتر از همه اما حضور باشكوه ملت ايران در مراسم تشييع پيكر شهداي قهرمان است. بايد از اين ملت حقشناس و اين جوانان ارزشمند قدرداني و اظهار اميدواري كرد كه مسوولان كشور هم با تدابير مناسب پاسخ مناسبي به اين حقشناسيها بدهند، چراكه اصل تداوم حيات بشري بر حقشناسي، ايثار و فداكاري است. به سهم خود از همه ملت ايران و به خصوص مردم تهران تشكر و قدرداني ميكنم كه هر بار با حضور انبوه خود نشان ميدهند همچنان به عهد خود با انقلاب اسلامي پايبند هستند.