دروغ فردي؛ دروغ نهادي
دروغگويي نهادي براي برخي افراد با اين انگيزه كه به بقاي نهاد كمك ميكند، توجيهپذير ميشود. به عبارت بهتر، با ديدگاهي پديدارشناسانه، افراد با فرآيند ذهني «خنثيسازي»، نهتنها خود را از اتهام دروغگويي تبرئه ميكنند، بلكه با اعلام تبعيت از اصول والاتر و هنجارهاي مهم مثل حفظ نهاد تابعه خود، ولو به قيمت تخلف از اخلاقيات، شرم دروغگويي را از نظر رواني از خود دور ميكنند. بر اين اساس اگر در سخنرانيها و اظهارنظرهاي همراه با دروغ، سياستمداران و مديران ادارات را بسيار آرام و بدون استرس و حتي در مواردي با لبخند ميبينيم، نبايد تعجب كنيم؛ چراكه در دروغگويي نهادي رابطه بين انجام عمل ضداخلاقي با واكنشهاي رواني كه عامل شرم، تاثر و پشيماني است، مختل ميشود. اين اختلال تا حدي پيش ميرود كه دروغگويان نهادي، حرفهاي دروغ خود را نيز باور ميكنند و به درستي آنها ايمان ميآورند؟! دروغ نهادي هر روز رشد پيدا ميكند و كل نهاد را در بر ميگيرد. دروغگويان نهادي ادبياتي را ترويج ميدهند كه در رسانهها به ويژه رسانههاي رسمي بازنشر مييابد. اين ادبيات ديوار بين واقعيت و درك افراد از آن را هر روز بلندتر ميكند. دروغگويان نهادي ممكن است در زندگي فردي و زناشويي خود بسيار كم دروغ بگويند و از اين حيث آدمهاي مورد اعتماد و شريفي باشند. اين پارادوكس در دروغگويي، ميتواند مورد توجه علماي اخلاق قرار گيرد. علماي اخلاق، دروغ نهادي را از دروغ شخصي متمايز نكردهاند؛ هر چند درباره دروغ مصلحتي و موارد آن مطالبي ذكر شده است. با اين همه دروغ نهادي با دروغ مصلحتي مدنظر علم اخلاق و فقه تفاوت دارد. دروغ نهادي را نميتوان در رده دروغ مصلحتي جاي داد؛ چراكه اين دروغ نتيجه مقاومت در برابر انجام اصلاحات نهادي است و با انجام اين اصلاحات، دروغ نهادي موضوعيت خود را از دست خواهد داد. دروغگويي نهادي با اختلال در رابطه بين تكليف و مسووليت، كارگزاران را به عدم پاسخگويي و تفسير به راي امور و عمل سليقهاي ترغيب ميكند. دروغ نهادي، نه تنها نهادها را از خطر فروپاشي نجات نميدهد، بلكه فرصت اصلاحات به موقع را از كارگزاران ميگيرد. از طرف ديگر دروغ نهادي به رابطه بين مردم و حاكميت آسيب جدي وارد كرده و شكاف بين آنها را تشديد ميكند.
استفاده از دروغگويي نهادي به عنوان رويكرد كنترلي، اعتماد اجتماعي را تخريب و خرمن سرمايه اجتماعي را خاكستر ميكند كه در نتيجه آن هزينههاي سنگيني متوجه حاكميت ميشود.
نقطه شروع مقابله با دروغگويي نهادي، بازنگري در آموزههاي اخلاقي است. نظام آموزشي ما در آموزش اخلاق بر قباحت دروغگويي شخصي تاكيد كرده، اما چون دروغگويي نهادي را از دروغگويي شخصي متمايز نكرده است، درباره قباحت آن نيز مطلبي به چشم نميخورد.