افراطيترين كابينه تاريخ رژيم اسراييل
تنها راه نجات اسراييل يك خودزني جدي است كه
اين كابينه سوداي آن را در سر ميپروراند
احمد دستمالچيان*
با روي كار آمدن مجدد نتانياهو و تكيه زدن بر صندلي صدارت كيان رژيم صهيونيستي و با استعانت از احزاب افراطي يهودي، تاكنون ارزيابيهاي مختلفي در سطح بينالمللي ارايه شده است اما شايد بتوان گفت بهترين ارزيابي از كابينه جديد نتانياهو را توماس فريدمن، يهودي سرشناس و ستوننويس معروف نيويوركتايمز به عمل آورده است، وي حكومت شكننده نتانياهو را با تركيبي نامتجانس و بسيار افراطي ارزيابي كرده و همين امر را مسبب چشمانداز تاريك و مبهم دانسته كه در نهايت معتقد است به فروپاشي كابينه منجر خواهد شد. در حال حاضر و از همان روزهاي اول نتانياهو با دو بحران بزرگ روبهرو خواهد شد. اولين بحران مديريت سخت تضادهاي درونكابينهاي است كه از طيفهاي مختلف و افراطي حزبي و مذهبي يهودي تشكيل شده و كار را براي مديريت چنين كابينه ناهمگوني بسيار سخت كرده است. بايد ديد نتانياهو مثلث مشكلآفرين افراطي داخل كابينه را كه رويكرد هنجارشكنانه در تعامل با ساختارهاي كلاسيك حكومتي و ارگانهاي نظامي دارند، چگونه ميتواند مديريت كرده و آنها را مهار كند. علاوه بر اينكه احزاب قدرتمند و مخالف درون كنست نيز بيكار نخواهند نشست و با تمام قدرت براي سقوط كابينه و فروپاشي دولت فعلي تلاش خواهند كرد.
از هماكنون در يك رويداد بيسابقه طيف گستردهاي از سفرا و ديپلماتهاي اسراييلي طي نامه سرگشادهاي از آمدن اين كابينه ابراز نگراني كرده و سفير اسراييل در فرانسه به همين مناسبت از منصب خود استعفا داده است. از طرف ديگر كشورهاي خارجي به خصوص حاميان سنتي رژيم صهيونيستي يعني اروپا و دموكراتها در امريكا اقبال چنداني نسبت به تركيب اين كابينه افراطي از خود نشان ندادهاند و نسبت به رويكردهاي ساختارشكنانه اين طيف از جمله توسعه شهركسازيها و عدم به رسميت شناختن قدس به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي، عدم پذيرش حق تعيين سرنوشت فلسطينيها و افزايش سياستهاي نژادپرستانه و برتريطلبيجويانه يهوديان افراطي، درعمل نتانياهو را با مشكلات زيادي روبهرو خواهد كرد.
اين كلام لاپيد رقيب سرسخت نتانياهو و نخستوزير سابق رژيم صهيونيستي از اهميت زيادي برخوردار است كه به صراحت اعتراف ميكند اسراييل درحال فروپاشي است. ديگر شخصيتهاي سياسي- امنيتي رژيم جعلي نيز به شكل تلويحي يا با صراحت بر اين اظهارات مهر تاييد ميزنند. با توجه به اين وضعيت است كه كيان رژيم صهيونيستي به افراطيترين كابينه خود تن داد بلكه از خطر نيستي نجات يابد. نتانياهو براي برونرفت از بحران مجبور به خشونت و جنگافروزي براي نجات كابينه خود است اما از چهار طرف محاصره است. ديگر پشتيباني بدون چون و چراي غرب را به شكل سابق ندارد و حداقل ۵۰درصد نيروهاي داخل نيز با وي همراه نبوده و ازطرف ديگر بيش از هر زمان ديگري نيروهاي مقاومت در غزه و كرانه باختري و لبنان در آمادهباش كامل براي رويارويي تمامعيار هستند.
با توجه به اين دادهها به نظر ميرسد كيان صهيونيستي در يك تنگناي آنتاگونيستي تاريخي خود درحال خودزني براي برونرفت است وليكن در برابر هر اقدامي كه براي برونرفت ارايه ميدهد به دليل پارادوكسهاي متعدد سياسي، اجتماعي، حزبي مذهبي و ناهمگونيهاي عميق درونبافتي جامعه صهيونيستي به جاي باز شدن گرهها بر پيچيده شدن اوضاع افزوده ميشود؛ اين دقيقا مصداق ضربالمثل معروف ازقضا سركنگبين صفرا فزود، است.
دليل اصلي چنين وضعيتي را بايد در جنگ سي و سه روزه رژيم صهيونيستي در سال ۲۰۰۶ ميلادي و پيروزي معجزهآساي حزبالله در آن جنگ جستوجو كرد. ماهيت گرگصفتي رژيم صهيونيستي كه به عنوان عامل پايداري آن محسوب ميشود، درندگي و خونآشامي آن رژيم است كه تا پيش از سال ۲۰۰۶ هرگاه اراده ميكرد به هر نقطهاي از كشورهاي عربي و به ويژه فلسطينيها در نوار غزه يا كرانه باختري حمله كند با مانعي روبهرو نبود و با استفاده از چنين وضعيتي و در پروپاگانداهاي تبليغي بينالمللي كه رسانهها در اختيار صهيونيسم بينالملل بود باعث تداوم حيات ننگين خود ميشد. معروف است كه گرگ با دو ابزار مهم ارتزاق كرده و باعث تداوم حيات خود ميشود. چنگالهاي تيز و دندانهاي خونآشام و هر گاه اين دو ابزار از او گرفتهشود آن حيوان به مرگ تدريجي دچار ميشود.
رژيم كودككش صهيونيستي از سال ۲۰۰۶ در آسمان و زمين و دريا بيدفاع شده و مثل گرگ بيدندان و چنگال خود را به در و ديوار ميكوبد، بلكه نجات يابد ولي با هر واكنشي زخميتر و به مرگ خود نزديكتر ميشود. اگر سال ۲۰۰۶ مقاومت موشكهاي نقطهزن و سامانههاي قوي دفاعي و راداري و پهپادهاي پيشرفته مجهز نبود، الان به همه آنها به اضافه سلاحهاي پيشرفته ديگري كه در اختيار دارد و به وقت رزم رونمايي خواهد شد، مجهز و آماده هرگونه رويارويي براي نبرد سرنوشتساز و تعيينكننده ميشد.
رژيم صهيونيستي اكنون غرق در تضادهاي آنتاگونيستي خود شده و چندسالي است نميتواند دولت مستقر و با دوام و مقتدري را بر سر كار بياورد. دليل اصلي آن در توازن رعب و وحشتي هست كه مقاومت ايجاد كرده و با زمينگير شدن رژيم جعلي مطالبات احزاب افراطي و تندرو در برابر جناحهاي معتدل و مياني بيشتر شده و اين تضادها را روز به روز عميقتر كرده و با رفتن و آمدن اين كابينه و نخستوزير قرار نيست براي برونرفت از اين بحران عميق و كلاف سردرگم سودي داشته باشد.
تنها راهي كه براي اين رژيم باقي مانده يك خودزني جدي است كه به نظر ميرسد اين كابينه افراطي سوداي آن را در سر ميپروراند و اين را همه به خوبي ميدانند كه چنين ريسكي به مثابه خودكشي خواهد بود. اينكه ميگوييم رژيم صهيونيستي شيب سقوط را دارد طي ميكند نه اينكه همين فردا و چند روز ديگر اين اتفاق رخ دهد، بلكه مقصود ترسيم سير سقوط است كه به نظر اكثر آگاهان سياسي استارت جدي آن در سال ۲۰۰۶ به عنوان يك نقطه عطف مهم زده شده و همچنان اين قوس نزول ادامه دارد.
البته ممكن است نتانياهو براي برونرفت از اين وضعيت و جلب انظار بينالمللي و در ادامه ابتكار صلح ابراهيم با عربستان و شخص بن سلمان مانورهايي را انجام داده و ادامه راه طي شده با امارات و بحرين را ادامه داده و يك گشايش فرضي را در روابط عربي اسراييلي به وجود آورد، يا با تحركات نمايشي ديگري با محمود عباس و تشكيلات خودگردان فلسطيني بخواهد خود را قهرمان صلح جا انداخته و جلب انظار كند، اما با توجه به مجموعه شرايط بينالمللي و منطقهاي و به ويژه بحران اوكراين و اوضاع نگرانكننده و حادي كه در رويارويي جدي ميان شرق و غرب به وجود آمده، اينگونه اقدامات بسان داروي مسكني است كه تسكيندهنده موقتي درد خواهد بود ولي علاج آن بسيار دشوار و سخت است.
* سفير سابق جمهوري اسلامي ايران
در لبنان و اردن