گزارشي از گفتوگو با يدالله ايزدي، تاريخنگار و راوي جنگ
در رابطه با عمليات كربلاي4- بخش پاياني
حتي يك شهيد هم زياد است
دشمن در انتظار غواصها
آنچه در نتيجه و سرانجام ناكامي كربلاي 4 اتفاق افتاد ماحصل طراحي ناقص نيست. يعني به خود آن طراحي برنميگردد، به نظر ميآيد طراحي براساس آنچه منابع، اسناد، مشروح مذاكرات، گپ و گفتها و چكشكاريهاي بسيار عالي كه صورت گرفت در آن نميشود خيلي ايراد وارد كرد، البته نميتوان مطلق گفت، اما همه احتمالات مورد نظر قرار گرفت، آنچه عامل ناكامي بود، عوامل و مولفههاي ديگري است كه بايد به آن پرداخت كه آيا ما در اجراي يك طرح پيچيده در طراحي دچار مشكل شديم يا اين مولفههاي ديگري است. اطلاعات پس از عمليات نه قبل از عمليات نشان داد مولفههاي ديگري است كه دشمن نهتنها حساسيت دارد، بلكه آگاه است. در شرح ماجراي كربلاي 4 غواصها با چه صحنههايي مواجه هستند كه دركشان به اين سمت ميرود كه دشمن به حالتِ كاملا غيرقابل پيشبيني بر ساحل ايستاده است و چراغقوه در دست دارد، انگار منتظر ماست. با كلت در آب به سمت غواصها تيراندازي ميكند. اين يعني دشمن مطلع است و اوج هوشياري دارد و علاوه بر حساسيت و هوشياري، آگاه است. يعني ميداند شما از اين فاصله كوچك بين جزيره بوارين و امالرصاص و جزيره ماهي در يك معبر كوتاهي ميخواهد يك استعداد غواص عبور كند، در دو طرف ساحل دشمن ايستاده است. اين به مانور ما برنميگشت. طبيعتا رعايت حفاظت در منطقه قوي بود. به يگانها اجازه تردد آزاد از جنوب اهواز داده نميشد. هر چه به روز عمليات نزديك ميشويم، براساس منابع و همان چيزي كه در صحنه ديده ميشد، نشان ميداد كه حساسيت دشمن رو به تزايد و افزايش است. براساس چه شواهدي؟ بمبارانها. هر چه بيشتر نزديكتر ميشديم شبها منور (كه خيلي معمول نيست) به تعداد زيادي شليك ميشد كه نشان ميداد دشمن حساسيت بيشتري خرج ميكند. يعني اينطور فهميده ميشد كه يك حساسيت پيوسته، عادي اين تمركز و معمولي وجود دارد. يكسري مولفههايي وجود دارد كه براساس آن دادهها ميگويند حساسيت دشمن رو به افزايش است. به مرور كه به شب عمليات نزديك ميشد اين حساسيتها بيشتر ميشد، اما بيشتر اينها ذيل عنوان حساسيت فهميده ميشد. راجع به والفجر 8 مثالي بزنم: تا شب عمليات و تا ساعتهاي قبل از درگيري فرماندهان در بيم و اميد هستند، يكسري فاكتورهايي دارند كه نشاندهنده هشياري است و يكسري فاكتورهايي دارند كه دشمن غافلگير است. در اسناد هست كه در ساعتهاي قبل از تاريكي روزِ منتهي به شب عملياتِ والفجر 8 در قرارگاهِ فرماندهي سپاه روي تابلو مولفههاي آگاهي دشمن و مولفههاي هوشيار نبودن دشمن فهرست شده بود، 8 به 7 به نفع غافلگيري بود. در لحظات آخر بمباراني نزديكيهاي قرارگاه صورت گرفت كه گفته ميشود آن عدد 8 را آقاي رشيد نوشت كه نشان ميدهد دشمن هوشيار است. به هر حال هر چه به سمت ساعت رمز عمليات رفتيم اين رفتار دشمن و گلولهبارانهايش وسعت بيشتري پيدا ميكند، اما در نظر داشته باشيد كه مجموعهاي از آمادگيهاي يكساله فراهم شده، در آن لحظات فرماندهي هم به قطعيت نرسيده و اصلا هيچ عقلي نميگويد كه بايد عمليات را متوقف كرد. اگر چنين باشد در طول جنگ تقريبا ميتوان گفت بهطور قطعي هيچ عملياتي را نبايد انجام ميداديم. ما در استثنائات مانند والفجر 8 كه عراق در تلاش اصلي است، بهرغم حساسيت يگان در خط، در كل ارتش عراق به خاطر اقدام در ساير نقاط، دشمن به تلاش اصلي حساسيت بالايي نشان نداد، اما در كل اين حساسيت را كاملا بروز داد. به ويژه در فتحالمبين كه اصلا محور شوش به شكست انجاميد، اما نسبت به كل عمليات و طراحي ما غافلگير شد. يعني حدس نميزد كه ما همزمان با پيشاني منطقه جنگي در محور شوش كه عقبههاي اصلي ما بود... بنابراين ما در عملياتهاي بسيار موفق، مانند فتحالمبين، بيتالمقدس، طريقالقدس و ثامنالائمه با يك دشمن آگاه و هوشيار مواجهيم، اما طراحي از پيچيدگيهايي برخوردار است كه آن باعث غلبه بر استعداد و عِدّه و عدّه دشمن ميشود. در كربلاي 4 هم همين است. اعتقاد ما به عمليات، يعني اعتقاد اردوگاه خودي به عمليات بهطور طبيعي و منطقي مانع از توقف ميشود. حجم عظيمي از اقدامات صورت گرفته، نيروها آموزش ديدند و جذب شدند، سازماندهي پيدا كردند، بحث و گفتوگو كردند، رزمايشهاي بسيار متعددي در زمينههاي مشابه در سطوح مختلف انجام دادند و برآيند يكسال تلاش يا بهتر بگويم برآيند همه جنگ؛ تصور ما اين بود كه با تهديد بصره به آن هدف خودش خواهد رسيد. ما خودمان را براي جنگي بسيار سنگين و سهمگين آماده كرده بوديم، ما ميفهميديم كه عراق براي دفاع از بصره با تمام قدرتش خواهد آمد و احتمالا حاميان او از هيچ كمكي دريغ نخواهند كرد. پس ما به اين اعتقاد داشتيم و اين اعتقاد باعث ميشد كه از مولفههايي كه از آگاهي و هوشياري دشمن حكايت ميكند، مانع اقدام ما نشود. يعني رفتن در دل حادثه و ماجرا... اصلا بخشي از فرماندهي ريسكپذيري است. در عمليات بيتالمقدس كه نگين انگشتري جنگ ايران و عراق شناخته ميشود، محور قرارگاه قدس به معناي واقعي كلمه شكست خورده است و همه نيروها عقب نشستهاند و اصلا به اهداف دسترسي پيدا نكردهاند، اما جنگ ابعاد مختلفي دارد كه يكجا دچار نقطه ضعف است و يكجا موفق نيست و يكجا موفق است. شما در برآيند معدل و سرجمع ميگوييد كه اين عمليات، عملياتي موفق است يا عملياتي شكستخورده. در كربلاي 4 هم وقتي غواصها وارد آب شدند، چون مسيرهاي مختلفي بايد طي ميشد، به ويژه محور نزديك به ابوالخصيب كه بايد غواصها در مدّ آب چند كيلومتر شنا ميكردند و به سرعت خودشان را در زمانبندي خاصي به ساحل دشمن ميرساندند، چون اگر با جزر مواجه ميشدند كل عمليات به شكست ميانجاميد، يعني جريان آب غواصها را با خود به سمت خليجفارس ميبرد. وقتي اينها وارد آب شدند، به ويژه يگانهايي كه بايد از معبري با عرض كم به سمت خلاف مسير جهتِ طبيعي آب شنا ميكردند، به جايي رسيدند كه اصطلاحا به آن تنگه ميگفتند؛ منتهياليه غربي جزيره امالرصاص و جزيره ديگري به نام ماهي كه اصطلاحا تنگهاي را تشكيل داده بود، در اينجا و ساحل امالرصاص با دشمني روبهرو و مواجه شدند كه اين دشمن بر سر ساحل ايستاده بود، گو اينكه منتظر ما بود و مانع اين شد كه غواصها عبور كنند.
شكست و اندوه عظيم
كربلاي 4 يك برگ از يك كتاب است، با تمام آن مقدماتش در طول اين چند ساعت در بخشي از اهداف طراحي شده به يك گره خورده است، هنر فرماندهي در اينجا به نظر شخص بنده اين است كه براي حفظِ عمده قوا يك تصميم گرفته كه بسيار مهم است، اگر فرماندهي اينجا دچار ترديد ميبود شايد بايد خسارتهاي بسيار سنگينتري را ميپرداخت يعني اصرار بر ادامه عمليات. عمليات تا پيش از ساعت 7 صبح يعني طلوع خورشيد فرداي عمليات رسما به پايان رسيده بود جز در محور امالرصاص كه پيشروي صورت گرفته بود كه آن هم ساعاتي بعد با مشاهده صحنه توسط فرماندهان ارشد سپاه و انتقال موضوع به محسن رضايي، متوقف شد و نيروها عقبنشيني كردند و كربلاي4 به پايان رسيد. به نظر من در گفتمان امروز جامعه بايد از هر سوال و ابهام و پرسشي استقبال كرد. اگر به درستي و منصفانه به وقايع و حوادث نگاه كنيم، ما نبايد در مقابل حتي شبهات گارد بگيريم. به اين معنا كه طرف مقابل حق ندارد طرح مساله و سوال كند. به نظر من تاريخ جنگ از آنچنان استحكام و منطقي برخوردار است كه به او قابليت دفاع ميدهد. اگر اين سوال را نفي كنيد درواقع خودتان را براي پاسخگويي خلع سلاح كردهايد، حتي اگر در جايي اشتباه كرده باشيد. به نظر من با شجاعت، منطق و استدلال بعد بگوييم كه مثلا اينجا يك تصميم اشتباه گرفتيم، شما هم اگر ميتوانيد تصور كنيد كه 8 سال تاريخ پرفراز و فرود جنگ اتفاق بيفتد و ما در آن دچار خطا و اشتباه نشده باشيم؟! اينكه طبيعي است. اما به نظرم موضوع كربلاي 4 متاسفانه در سيطره و چنبره بعضي از دفاعهاي غلطي كه آن حقيقت را هم مقداري مخدوش كرد و تحت تاثير خودش قرار داد، واقع شده است. يك بخش از تلفات كربلاي 4 متعلق به بمبارانهاي بسيار پرحجمي است كه عراق صبح آن روز در عقبههاي ما انجام داد و بمبارانهاي شيميايي. خرمشهر و بخشي از محدوده آبادان و عقبههاي اينجا را كه اگر نيروهايي كه به عنوان موج دوم و سوم در منطقه بودند ما با يك فاجعه مواجه بوديم. فرماندهاي كه اين را 2 ساعت زودتر تشخيص داده و دستور داده كه اين موج تخليه شود، درواقع مديريت صحنه نبرد ميكند. يعني صحنه حادثه را مديريت ميكند كه به نظر من شرايط و گفتمانهايي كه در جامعه ايجاد شد و نوع برخوردهايي كه با اين سوالها شد، اجازه نداد كه در رابطه با آن فضا به درستي تصميم گرفته شود و ارزش اين تدابير در حاشيه و سايههايي كه در روايتهاي پسيني كه صورت گرفت، محو شد.
شاهكار توقف عمليات
شما آن ذهنِ بسيار پرفشاري كه همه اين اخبار آمده و ميخواهد تصميم بگيرد را نميتوانيد ناديده بگيريد. به نظر من تصميمِ توقفِ عمليات يك شاهكار است فارغ از اينكه در اين بستر، كربلاي 5 اتفاق افتاده است. خود آن به نظر ميآيد تصميمي بسيار شجاعانه بود، چون بهطور طبيعي وقتي كه به همه نيروها ميگفت عقب برويد، فارغ و خارج از اينكه آسيبپذيري را كاهش ميدهد با يك سوال بسيار جدي توسط مسوولان كشور مواجه است كه عمليات چه شد؟ او بايد پاسخ ميداد و اين فشار خيلي سنگين است... اگر شب عمليات را شب اول بدانيم، روز اول امالرصاص دست ماست و در شب دوم نيمهشب تصميم گرفته شد كه امالرصاص تخليه شود. در طول تاريكي شب تا قبل از طلوع آفتاب تا جايي كه ميشد مقدورات و امكانات جمعآوري شد، مجروحين و مصدومين جمعآوري شدند و در واقع تصميم به توقف كامل يا ادامه ندادن در شب دوم اتفاق افتاد كه تا قبل از طلوع آفتاب تماما صورت گرفت. البته عقبنشيني نيروها يعني كساني كه عبور كرده بودند، مثلا در محور قرارگاه نوح و ساير محورها به ساحل دشمن، طي يكي، دو روز بعد اتفاق افتاد. اختلاف آمارهايي هم كه در مورد شهدا وجود دارد، بخشي از آن به همين موضوع برميگردد. برآيند تمام پژوهشهايي كه در مورد شهداي كربلاي 4 انجام شده عدد زير هزار است، چون بعضي از اين نيروها در يگانهاي مجاور پراكنده شدند، بنابراين بعضي يگانها كسريهاي زيادي را در آمار اوليه نشان ميدهند يا كساني كه مجروح بودند، هوشيار نبودند، شناسايي نشده بودند و در عقبهها منتقل شده بودند يا نيروهايي كه شبهاي بعد آمدند، به مرور اين سازمان كامل شد كه آماري كه تعاون جنوب دارد و آخرين آمار پژوهش و تحقيق شده نهصد و خردهاي نفر كل شهدا هستند كه البته يك نفر هم زياد است.
دشمن نهتنها حساسيت دارد، بلكه آگاه است. در شرح ماجراي كربلاي 4 غواصها با چه صحنههايي مواجه هستند كه دركشان به اين سمت ميرود كه دشمن به حالتِ كاملا غيرقابل پيشبيني بر ساحل ايستاده است و چراغقوه در دست دارد، انگار منتظر ماست. با كلت در آب به سمت غواصها تيراندازي ميكند. اين يعني دشمن مطلع است و اوج هوشياري دارد و علاوه بر حساسيت و هوشياري آگاه است. يعني ميداند شما از اين فاصله كوچك بين جزيره بوارين و امالرصاص و جزيره ماهي در يك معبر كوتاهي ميخواهد يك استعداد غواص عبور كند، در دو طرف ساحل دشمن ايستاده است. اين به مانور ما برنميگشت. طبيعتا رعايت حفاظت در منطقه قوي بود. به يگانها اجازه تردد آزاد از جنوب اهواز داده نميشد. هر چه به روز عمليات نزديك ميشويم، براساس منابع و همان چيزي كه در صحنه ديده ميشد، نشان ميداد كه حساسيت دشمن رو به تزايد و افزايش است.