• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5400 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۲ دي

قهرمان مان‌ پركشيد

آرامشي در قلب همه اسرا به خصوص آيت گنجي كه انس و الفتي فراوان با ايشان داشت، ايجاد كرد. همواره حضور افراد خودساخته و فرهيخته و مهربان (به خصوص زماني كه لباس پيامبري به تن داشته باشند) باعث افزايش امنيت و آرامش اطرافيان‌شان مي‌شود و حجت‌الاسلام ابوترابي يكي از همين افراد خودساخته، مومن و مهربان بودند. بر اساس اظهارات مرحوم آيت گنجي، حضور ابوترابي در ميان اسرا، آرامش ويژه‌اي ايجاد مي‌كرد و ايرانيان اسير با حضور ايشان احساس مي‌كردند در كنار خانواده، نزديكان و وطن‌شان هستند. 10 سال اسارت و دوري از خانواده و وطن، هرچند به دشواري اما سرانجام به پايان رسيد و آيت گنجي هم مانند ساير اسرا نهايتا به وطن بازمي‌گردد؛ نامزد مرحوم آيت گنجي كه شيريني خورده او بود در طول اين دهه دشوار در انتظار شريك زندگي خود ماند تا نهايتا هجر به وصال بدل شده و پيوند آسماني اين دو نفر رسما بسته شود. سرنوشت اما هنوز براي «آيت» آزمايش‌ها و امتحان‌هايي تدارك ديده بود و محروميت‌ها و محدوديت‌هايي در پيش بودند. در تمام اين محروميت‌ها و سختي‌ها، همسر مرحوم آيت گنجي مانند كوه در كنار ايشان بود و لحظه‌اي او را به حال خود رها نكرد. در يك سال گذشته آيت گنجي حتي براي راه رفتن عادي هم با مشكلاتي مواجه بود و امكان حركت نداشت. برهه‌هايي كه براي عيادت اين مرد سرد و گرم چشيده روزگار به بيمارستان سجاد تهران يا بيمارستان گيل رشت مي‌رفتم، مي‌ديدم كه همسر ايشان مانند شير در كنار اين آزاده قهرمان ايستاده بود و تا لحظه آخر همراه او ماند. روزي از آيت گنجي پرسيدم كه سخت‌ترين دوران اسارت شما چه زماني بود؟ آيا لحظه‌اي كه زير ضربات مشت و شكنجه‌ها و باتوم‌هاي بعثي‌ها قرار داشتي يا لحظه‌اي كه فشار خستگي و گرسنگي و تشنگي به تو تحميل مي‌شد؟ دوري از وطن يا دوري از خانواده؟ كدام‌يك از اين سختي‌ها از همه دشوار‌تر بودند؟ آيت گفت كه سخت‌ترين لحظه همه زندگي‌اش به خصوص در اسارت، زماني بود كه خبر فوت امام(ره) به او و ساير اسرا رسيد. مي‌گفت: «هنگامه‌اي كه خبر پر كشيدن امام(ره) به آزادگان رسيد، احساس بي‌هويتي، بي‌وطني، يتيمي، تنهايي، بي‌كسي و آوارگي سرتا پاي وجود اسيران ايراني را در بر گرفت. مي‌گفت: «بين زمين و آسمان در خلأ مانده بوديم. آرزو مي‌كرديم كه ‌اي كاش، بعثي‌ها ما را صد برابر شكنجه مي‌كردند اما لحظه‌اي به عمر امام‌مان اضافه مي‌شد. شادماني بعثي‌ها از فوت امام(ره) را مي‌ديدم و خاك يأس و نااميدي بر سرمان مي‌ريخت. انگار دنيا براي همه ما به پايان رسيد و زمان از حركت ايستاده بود.» در آن سال‌ها در نامه‌هايي كه اسرا از طريق صليب سرخ جهاني به ايران منتقل مي‌كردند، ممنوع بود كه نام امام (ره) برده شود. هر فردي كه نام امام را مي‌نوشت با مجازات‌هاي سنگين مواجه مي‌شد؛ بنابراين اسرا از اسم رمز «موسي» براي امام(ره) استفاده مي‌كردند. بنابراين اسرا همواره در نامه‌هاي‌شان مي‌نوشتند كه «سلام ما را به موسي برسانيد.» تا عشق و علاقه‌شان را به امام‌شان نشان دهند. آيت با اشك و آه اين لحظات را براي من ترسيم مي‌كرد و مي‌گفت: «خبر فوت امام(ره) باعث شد، اسرا ديگر موسي نداشته باشند....» ديروز اما آيت گنجي از ميان ما پر كشيد، با همان آرزوها، آرمان‌ها، بيان قوي، تسلط بالا بر قرآن و تفسير قرآن. خداوند هم به او عنايت كرده بود و تا لحظه آخر همچنان بر مسير خود كه وفاداري به امام و انقلاب و نظام و رهبري بود، پافشاري كرد. با همين اعتقاد راسخ از ميان ما رفت و به ياران شهيد خود پيوست. يادش گرامي، راهش پررهرو باد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون