دو باركنكور در سال
به كام مافيا به نام داوطلبان
محمد داوري
پديده كنكور كه سالهاست بر نظام آموزشي ما (آموزش عمومي و آموزش عالي) سايه افكنده است همچنان نه تنها از سايه شوم آن كاسته نشده بلكه سال به سال بهرغم مخالفتهاي گسترده منتقدان و كارشناسان اين حوزه با اصل اين پديده فقط در ظاهر و جزييات آن تغييراتي ايجاد ميشود و در اين قصه روي پاشنه هميشگي ميچرخد درحالي كه چندين سال است قرار است كنكور حذف شود.
در آخرين تغييرات ظاهري و جزيي علاوه بر افزايش سهم عملكرد تحصيلي دانشآموزان (كه البته به نسبت ساير تصميمات قابل دفاع است)، كنكور از امسال دو بار برگزار ميشود و مدعيان اين ايده بر اين باور هستند كه مزاياي برگزاري دو بار در سال بيشتر از يك بار است و براي آن استدلالهايي دارند كه اين استدلالها فقط در پشت درهاي بسته شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي آموزش و پرورش به بحث گذاشته شده است و به احتمال زياد اعضاي اين شورا هم چندان تامل كارشناسانه نداشتند و در جلساتي معدود و محدود آن را به تصويب رساندند.
جالب اينكه تصور طراحان اين ايده گويا اين بوده كه اصل كنكور اجتنابناپذير است و حالا بايد براي پاسخ به منتقدان، پيشنهادها و راهكارهايي ارايه شود كه قدري از معايب آن كاسته شود و با اين استدلال كه برگزاري دو بار كنكور در سال از اثرات روحي و رواني و استرسهاي ناشي از برگزاري يك بار در سال كاسته ميشود تصميم به اين اقدام گرفتهاند. البته استدلالهاي ديگري هم در دفاع از اين تصميم آورده ميشود كه چندان جدي و مهم نيست فقط براي افزودن بر فهرست استدلالها از آن استفاده ميشود.
اين درحالي است كه واقعيت پديده كنكور در تناقضي نهفته است كه ريشه در فلسفه اصلي طراحي آن دارد، يعني برقراري عدالت در سپردن صندليهاي دانشگاهها. حال بايد پرسيد برگزاري دو بار كنكور در سال چقدر به اين مهم كمك ميكند؟ به عبارتي وقتي دو بار كنكور در سال برگزار شود، ميتوان ادعا كرد كه گزينش دانشجويان به نسبت برگزاري يك بار در سال عادلانهتر خواهد بود؟ بدون پژوهش و نظرسنجي روشن و بديهي است كه هيچ تاثيري در رفع تبعيض در گزينشها ندارد، چراكه ريشه بيعدالتي در خود كنكور نيست، بلكه ريشه آن در 12 سال فرصت ناعادلانه است كه دانشآموزان در كشور با آن مواجه هستند، بيعدالتي و تبعيضي كه ميتوان مصاديق آن را از محروميت دانشآموزان از فضاي آموزشي تا تجهيرات آموزشي و معلم با تجربه و توانمند و ساير متغيرهاي تعيينكننده در نقاط مختلف ايران مشاهده كرد. حال در مسابقهاي كه به صورت برابر براي شركتكنندگان با پيشينه و فرصتهاي نابرابر حضور يافتهاند، برگزار ميشود، چگونه ميتوان عدالت را برقرار كرد؟!
لذا تكرار يك پديدهاي كه اجراي آن تامينكننده فلسفه وجودي آن نيست در واقع تبعات منفي آن را افزايش ميدهد و بيش از اينكه به كام داوطلبان شركت در كنكور باشد به كام مافياي كنكور است اگرچه به نام داوطلبان صورت گيرد. بازار شعبدهبازيهاي تستزني و كلاسهاي كنكور و موسسههاي مربوطه رونق پيدا ميكند و هزينههاي خانوادهها را ميبلعد؛ بازاري كه هيچ دستاورد مثبتي براي آموزش ما نداشته است.