قضاوتِ پاكيزه
جواد ماهر
امروز فهميدم كمكداور ويديويي چقدر لازم است. دوتا كلاس سوم با هم مسابقه فوتبال داشتند. توافق كرديم هر تيم دوازده نفر باشد. من داور شدم. اتفاق مهم ابتداي بازي دانشآموزي بود كه ناگهان به زمين افتاد. با ترس و نگراني رفتم سمتش. ديدم تمارض كرده. به جاي دعوا و خشونت، نگرانيام را با كارت زردي كه به او دادم خالي كردم. نيمه دوم يك تيم دو-صفر جلو افتاد. ناگهان حس كردم آن تيم پيش افتاده بازيكن بيشتري دارد. بازي را متوقف كردم و بازيكنها را شمردم. دوازده در مقابل چهارده. تيم پيش افتاده دو بازيكن اضافي داشت. سوت زدم و اعلام كردم دو تا گلشان باطل است. ولوله بهپا شد. تنش و درگيري شد. گريه و زاري. همهچيز قاطي پاتي شد. معلم كلاسِ پيش افتاده به سمتم دويد و از دانشآموزانش دفاع كرد. گفت اين دو بازيكن تازه آمدهاند. اشتباه شده. من زير فشار شديدي بودم. سوت زدم و با دست مربعي در فضا رسم كردم. يعني ويايآر و راه افتادم به سمت خارج زمين. اين كار را از سر استيصال و ناچاري تحت تاثير داوريهاي جام جهاني انجام دادم. از زمين كه خارج شدم كمي فكر كردم. برگشتم و با بازيكنان تيم معترض و معلمشان گفتوگو كردم. معلم صدايش را بلند كرد. او به عنوان مربي از من كارت قرمز مستقيم گرفت. فضا آرام شد. گفتوگو كرديم و درنهايت يكي از گلها را باطل كرديم و بازي ادامه يافت. سوت پايان را كه زدم انگار بار سنگيني از دوشم برداشته شد. بازي پرتنشي بود. دانشآموزان دو كلاس هنوز درگير بودند. كري و جشن پيروزي و غم شكست. سر هر دو كلاس رفتم و با كمك معلمها دلداري شان داديم. ادب پيروزي و شكست مهم است. ادب مدارا با داور و خطاهايش. برخي ميآمدند كه فلاني پشت سر شما چيزي گفته. نميگذاشتم ادامه دهند. اگر كمك داور ويديويي داشتم قضاوت، پاكيزه و تنش كم ميشد.