دريغ بودجه از دردمندترينها!
جعفر گلابي
حذف رديف معلولان در بودجه 1402 توسط دولت با هچ منطقي سازگار نيست
در اين غوغاي زمانه كه صدا به صدا نميرسد و انبوه مسائل درهم تنيده بيش از پيش سر برآوردهاند و از هر كرانه صداي ناله و فريادي شنيده ميشود و هرروز بلوايي توجهها را به خود جلب ميكند سخت و دشوار و شايد ناممكن باشد كه قشرهاي دردمند فقط ديده شوند و مثل همه به حساب آيند و از حاشيهاي كه هستند به حاشيه دورتري رانده نشوند. حذف رديف افراد داراي معلوليت در بودجه 1402 نشان داد كه اين قشر نياز به اعلام موجوديت دارند! اين سخن هرگز اغراق نيست. تجمع افراد داراي معلوليت جلوی مجلس معنايي نداشت جز اينكه اين خستگان روزگار نه تنها به مسوولان كه به جامعه بايد يادآوري كنند و قسم بدهند كه هستند و هنوز همراه تكتك نفسهايي كه ميكشند، دردها دارند. امروز كه شدت گرانيها فرياد همه را بلند كرده چگونه است كه نيازمندترين افراد جامعه حتي از حداقلهاي گذشته هم خط ميخورند؟ حالا بايد بديهيات را توضيح دهيم و سوال كنيم! وقتي يك فرد عادي در اجاره مسكن مانده، در تامين مايحتاج خود نفسهايش به شماره افتاده است و هرروز ناچار است شرمندگي را به خانه ببرد بفرماييد و بدون خجالت توضيح دهند كه يك معلول با هزينههاي سرسام آورجانبي خود چه ميتواند بكند؟ آيا آقايان مسوول و دولت مردمي از قيمت عصا و ويلچر و سمعك و وسايل جانبي براي امور شخصي و انواع داروها ازجمله داروهاي زخم بستر اطلاع دارند؟ آيا ميدانند كه معلولان امكان استفاده از وسايل حملونقل عمومي شهري را ندارند و بسياري از آنها خصوصا خانمها همواره خانهنشين هستند و يك سفر معمولي درونشهري برايشان هزينه سنگين دارد؟ آنها هم كه وسيله شخصي دارند به اجبار از هزينههاي ديگر بايد بزنند تا خودرو خود را سرپا نگه دارند؟ آيا يك معلول نيازمند به پرستار اگركسي را نداشته باشد يا كسي حاضر به كمك به او نشود بايد جان به جان آفرين تسليم كند؟
ميبينيد! كار به جايي رسيده است كه معلولان ديگر از مناسبسازي معابر قطع اميد كرده، از دريافت هزينههاي كمك معيشتي صرفنظر نموده، در بسياري از مواقع از تحصيل و كار ميمانند، آنان چه بسيار كه از يك تفريح ساده مثل پارك رفتن محرومند و سفر برايشان يك روياست و حالا فريادشان اين است كه قطرههاي بودجه سابق را قطع نكنيد و قانون حمايتي كه خود نوشتهايد را ازياد نبريد!
معلوم نيست دولت با كدام معيار انساني و اخلاقي و ديني و عرفي و عقلايي بودجه انواع نهادهاي فرهنگي را جهشوار زياد ميكند و نوبت به دردمندترين قشر جامعه كه ميرسد رديف بودجهاي آنان را حذف و در رديفهاي ديگر ادغام ميكند؟ شنيده شده است وقتي عدهاي از افراد داراي معلوليت جلو مجلس جمع شده از سوی نمايندهگان چندان مورد اعتنا قرار نگرفتند. اين، از همه اوصاف گفتهشده بالا دردناكتراست. اگر ميخانه ما صاحب صاحبنظري داشت، اگر فتوت و اخلاق و كرامت انساني حكمفرما بود، اگر مسوولانمان درد فقر و افتادگان و تيپا خوردگان روزگار را به تصور خويش ميآوردند نه تنها نمايندگان كه رييس مجلس و حتي رييسجمهور در ميان معلولان تجمعكننده حاضر آنها را نوازش كرده عذر ميخواستند و نه تنها رديف بودجه را باز ميگرداندند بلكه قول ميدادند كه غفلت خويش را با توجه بيشتر جبران كنند تا خداي دلشكستگان غضب نكند. آيا متوليان كه سفرهاي فراوان به فرنگ داشتهاند گاهي دقت كردهاند كه آن كفرپيشگان چگونه همه امكانات لازم براي افراد آسيبديده از هر نوع را فراهم كردهاند و يك معلول در آن ديار نامسلماني مثل يك فرد سالم به راحتي زندگي ميكند؟ آنچه ما شنيده و خواندهايم حكايت عجيبي است از اخلاق مسلماني كه نامش براي ما است و عملش براي آنها! چند سال پيش كه هياتي از روزنامهنگاران اوكرايني براي بازديد به روزنامه اطلاعات آمده بودند يك معلول با ويلچر همراهشان بود، دوستي از او پرسيد آيا در اين سفر با اين همه بازديد و... مشكلي نداريد؟ او در پاسخ آقايي را نشان داد كه از طرف دولت به عنوان پرستار در همه احوال همراه و كمككنندهاش بود. وقتي از او راجع به وضعيت معيشتي سوال كرديم پاسخ داد كه معلولان در كشور ما از افراد سالم وضع بهتري دارند چرا كه اگر شاغل باشند يك كمكهزينه جداگانه دريافت ميكنند و اگر شاغل نباشند تمام احتياجاتشان را بهطور كامل دولت تقبل ميكند و از اين بابت مشكلي ندارند.
نميدانم عاقبت اعتراض معلولان به حذف بودجه آنان چه ميشود ولي اگر در شرايط پرمشقت كنوني تحولي در اوضاع وخيم افراد داراي معلوليت حاصل نيايد، حداقل برخي از آنان خصوصا محرومانشان در روستاها و شهرهاي كوچك چنان اوضاعي پيدا خواهند كرد كه ناچار و با اكراه اين سوال براي همه خصوصا بينندگان و نخبگان و سياسيون و جامعهشناسان و عالمان و دانشمندان بايد پيش بيايد كه آيا ما بيرحم شدهايم!؟