روايت شكست ديپلماسي در برابر سندسازي جورج بوش
چگونه ايالات متحده با ناديدهگرفتن گزارش سازمان ملل، حمله به عراق را مشروع جلوه داد
بيست سال پيش، در 20 مارس 2003، يك ائتلاف به رهبري ايالات متحده به عراق حمله كرد. نزديك به شش سال قبل از لشكركشي نيروها به داخل عراق، در 18 آوريل 1997، رولف اكئوس، (Rolf Ekéus) ديپلمات سوئدي گزارش نهايي خود را به شوراي امنيت سازمان ملل ارايه كرد.
رولف اكئوس در آستانه ترك سمت خود به عنوان مدير كميسيون ويژه سازمان ملل متحد (UNSCOM) بود كه در سال 1991 براي نظارت بر حذف برنامه سلاحهاي كشتار جمعي عراق ايجاد شد. در گزارش ارايهشده او به شورا آمده بود كه «در مورد قابليتهاي تسليحاتي ممنوعه حفظ شده عراق چيز زيادي ناشناخته نيست».
اكيوس در كتاب اخير خود با عنوان «عراق خلعسلاح شده: داستان پشت داستان سقوط صدام» كه اخيرا منتشر شده، اعتقاد خود را تكرار ميكند كه در آن زمان «شواهد قابل توجهي مبني بر اينكه وضعيت تسليحاتي عراق تا حد زيادي تحت كنترل است، وجود داشت.»
جورج دبليو بوش، رييسجمهور وقت امريكا و توني بلر، نخستوزير وقت بريتانيا حمله خود به عراق را به اين دليل توجيه كردند كه صدام حسين سلاحهاي كشتار جمعي در اختيار دارد كه او را به تهديدي براي جهان تبديل ميكند. به تبع اين ادعا رسانههاي جريان اصلي، گسترش اين برآورد ظاهرا اطلاعاتي ايالات متحده را با خاموش كردن صداهاي مخالف در اين باره تسهيل كردند. با اين حال، تا اكتبر 2004، حتي سازمان سيا در يك گزارش اطلاعاتي اعلام يا شايد هم بهتر باشد بگوييم اعتراف كرد كه عراق سلاحهاي غيرقانوني در اختيار ندارد و برنامهاي براي توليد آنها در زمان حمله امريكا و برخي متحدانش به عراق هم وجود نداشت.
بهطور خلاصه، گزارش ارايهشده توسط رولف اكئوس در سال 1997 توصيف دقيقي از وضعيت آن زمان بود و از آن زمان تا زمان حمله به عراق تغيير چنداني نكرده بود. اين ديپلمات و تيم چندمليتياش در كميسيون ويژه سازمان ملل متحد پس از شش سال بازرسي دقيق از تاسيسات عراقي كه براي توليد سلاحهاي كشتار جمعي و حذف ذخاير موجود در نظر گرفته شده بود، به نتيجه منتشرشده رسيدند. به موازات آن، كميسيون ويژه سازمان ملل متحد يك مكانيسم نظارتي ايجاد كرده بود تا تضمين كند كه عراق برنامه كشتار جمعي خود را دوباره شروع نخواهد كرد. البته كل اين روند به دليل مخالفتها و مانعسازيهاي مكرر دولت عراق پيچيده شده بود. به عنوان مثال، در سال 1991، گروهي از بازرسان كميسيون ويژه سازمان ملل متحد توسط پرسنل عراقي در پاركينگ ساختماني كه داراي اسناد رسمي بود، به دام افتادند، جايي كه آنها اطلاعاتي در مورد برنامه تسليحات كشتار جمعي عراق پيدا كرده بودند. در همان زمان، تهديد به اقدام نظامي ايالات متحده عليه عراق بر كار كميسيون ويژه سازمان ملل متحد سايه سنگيني انداخته بود. در واقع، حملات موشكي محدودي عليه عراق در سالهاي 1993 و 1996 و بمبارانهاي شديدتري در عمليات روباه صحرا در سال 1998 رخ داد.
كتاب رولف اكئوس درباره خلع سلاح عراق سرشار از توصيف مشكلات فني و لجستيكي است كه اكئوس و تيمش در راهاندازي كميسيون ويژه سازمان ملل متحد و فعال نگه داشتن آن با آن مواجه شدهاند. كميسيون يك نهاد خاص بود زيرا بودجه خود را نداشت و به جاي دبيركل سازمان ملل مستقيما به شوراي امنيت سازمان ملل گزارش ميداد. كشورهاي عضو حقوق اتباع خود را كه براي كميسيون ويژه كار ميكردند پرداخت ميكردند و برخي از كشورها - عمدتا كشورهاي حاشيه خليجفارس - كمكهاي مالي انفرادي به اين كميسيون داشتند.
علاوه بر اين، اگرچه اكئوس بر عملكرد هواپيماي شناسايي U-2 كه توسط كميسيون ويژه براي نظارت بر عراق استفاده ميشد، نظارت داشت اما اين هواپيما از يك پايگاه امريكايي در عربستان سعودي بلند ميشد. اساس كار كميسيون ويژه قطعنامه 687 شوراي امنيت سازمان ملل بود كه در آوريل 1991 تصويب شد. اين قطعنامه نه تنها كميسيون ويژه را تاسيس كرد، بلكه در بند 22 خود قول مهمي به عراق نيز گنجانده بود كه در آن بيان ميكرد كه اگر كميسيون ويژه تاييد كند كه برنامه سلاحهاي كشتار جمعي عراق ديگر تهديدي نيست، تحريم نفتي كه پس از حمله عراق به كويت در سال 1990 اعمال شد، برداشته ميشود.
طرف اصلي رولف اكئوس در بغداد طارق عزيز، معاون نخستوزير وقت عراق بود كه به زبان انگليسي مسلط و از اعضاي حلقه نزديك صدام حسين بود. عزيز پيوسته بر لغو تحريمها پافشاري ميكرد در حالي كه رولف اكئوس تاكيد ميكرد كه عراق بايد در مورد سايتهاي توليد سلاحهاي كشتار جمعي و ذخاير اعلام نشده خود با كميسيون ويژه سازمان ملل متحد صادق باشد تا تحريمها برداشته شود. در همين حال، مادلين آلبرايت، ابتدا به عنوان سفير ايالات متحده در سازمان ملل و سپس به عنوان وزير امور خارجه، نقش مهمي در تعاملات واشنگتن با كميسيون داشت.
اكئوس استدلال ميكند كه دولت كلينتون، مادلين آلبرايت را موظف كرد تا اطمينان حاصل كند كه تحريمها عليه عراق توسط شوراي امنيت حفظ خواهد شد. سوءظن ديپلمات سوئدي زماني تاييد ميشود كه آلبرايت بلافاصله پس از تصدي وزارت امور خارجه، در دانشگاه جورج تاون سخنراني كرد و گفت: «ما با كشورهايي كه ميگويند اگر عراق به تعهدات خود در مورد سلاحهاي كشتار جمعي عمل كند، بايد تحريمها را لغو كرد، موافق نيستيم.»
رولف اكئوس سخنراني جورج تاون را به عنوان يك «ضربه» توصيف ميكند زيرا ميبيند كه سخنان آلبرايت در تضاد مستقيم با بند معروف 22 بود. همانطور كه اكيوس توضيح ميدهد «قويترين استدلال او براي متقاعد كردن عراق به همكاري با كميسيون ويژه سازمان ملل متحد دقيقا ايجاد پيوند بين خلع سلاح و رفع تحريمها بود.»
ديپلمات سوئدي به مراتب بيشتر از آلبرايت نگران تاثير تحريمها بر مردم عراق بود. وقتي از وزير امور خارجه وقت امريكا پرسيده شد كه آيا مرگ گسترده كودكان در عراق در نتيجه تحريمها عليه رژيم صدام حسين موجه است يا خير، او آن جمله معروف را به زبان آورده و گفت كه «اين انتخاب بسيار سختي است، اما فكر ميكنيم ارزشش را دارد».
برعكس اين اظهارات آلبرايت، اكئوس در كتاب خود «عراق خلع سلاح شده» مينويسد كه او «در زماني كه تلاش ميكرد تا كار را پيش ببرد اما در برابر رنج مردم عراق احساس ناراحتي و تقريبا نااميدي ميكرد.»
بر اساس گزارش سازمان خواربار و كشاورزي كه در سال 1995 منتشر شد، پس از اعمال تحريمها عليه عراق، نرخ مرگ و مير كودكان 5 برابر شد.
«عراق خلع سلاح شده» داستاني را روايت ميكند كه با نگاهي به گذشته، زواياي پنهان يك شخص مهم در اين پرونده را آشكار ميكند. ايكئوس توضيح ميدهد كه در اوايل سال 1998 به يك شام در دادگاه عالي ايالات متحده دعوت شد كه جورج اچ دبليو بوش و پسرش جورج دبليو بوش، رييسجمهور آينده ايالات متحده نيز حضور داشتند. بوش بزرگ در حضور پسرش از اكئوس در مورد ارزيابي او از برنامه كشتار جمعي در عراق پرسيد كه او پاسخ داد كه ماموريت كميسيون ويژه موفقيتآميز بوده است. به گفته اين ديپلمات سوئدي، رييسجمهور آينده (جورج بوش پسر) به وضوح از ارزيابي اكئوس ناراضي بود. اگرچه بوش پدر، پسرش را تحت فشار قرار داد تا به سخنان مثبت اكئوس توجه كند اما جورج دبليو بوش تمايل چنداني به ادامه گفتوگو و پرسش درباره جزييات بيشتر نداشت.
در ماههاي منتهي به جنگ عراق، اكئوس سعي كرد با دولت بوش لابي كند تا مسير معتدلتري را نسبت به عراق دنبال كند. در اين تلاش، او با جسيكا ماتيوز كه در آن زمان رياست بنياد كارنگي براي صلح بينالمللي را بر عهده داشت همراه شد.
طرح موسوم به ماتيوس پيشنهاد فرستادن يك نيروي نظامي چندمليتي با حمايت شوراي امنيت سازمان ملل به عراق را مطرح ميكرد. اين براي اطمينان از اين بود كه بازرسان سازمان ملل به همراه مقامات آژانس بينالمللي انرژي اتمي ميتوانند ارزيابي مناسبي از قابليتهاي سلاحهاي كشتار جمعي عراق - پس از چهار سال مخالفت بغداد با انجام بازرسيهاي اساسي- داشته باشند.
كمسيون ويژه در سال 1999 منحل شد و سازمان جانشين آن يعني كميسيون نظارت، تاييد و بازرسي سازمان ملل فاقد صلاحيت و تجربه كميسيون ويژه بود. ماتيوس در آن زمان اصرار داشت كه طرح او براي به اصطلاح «بازرسيهاي اجباري» به جنگ ترجيح داده ميشود، اما همزمان اذعان داشت كه اين طرح به نظر بسياري «بيش از حد طولاني، بيش از حد خستهكننده و بيش از حد نامطمئن» است. اين قطعا براي دولت بوش كه بهطور غيرمنطقي به وجود راهحلهاي آسان براي مشكلات پيچيده اعتقاد داشت، صدق كرد.
اكئوس در اوايل فوريه 2003 با حضور در كاخ سفيد با استفان هدلي، معاون مشاور امنيت ملي وقت ملاقات كرد. در آن جلسه ديپلمات سوئدي از طرح ماتيوس دفاع كرد - خود ماتيوس دعوت نشده بود زيرا دولت بوش از مواضع ضد جنگ او ناراحت بود. در آن زمان، اين ديدار احتمالا چيزي جز يك امر رسمي و از سر تكلف نبود و اكئوس در كتابش توضيح ميدهد كه در همان جلسه چگونه احساس كرده كه «جنگ در هوا معلق است».
با گذشت بيست سال از آغاز جنگ عراق، هنوز درسهاي زيادي درباره موفقيت كميسيون ويژه در برچيدن برنامه تسليحاتي ممنوعه عراق و شكست ديپلماسي بينالمللي در جلوگيري از عزم بوش براي آغاز يك درگيري غيرقانوني كه پيامدهاي آن هنوز در عراق، سراسر خاورميانه و فراتر از آن قابل لمس است، وجود دارد كه آموخته نشده است.
(منبع: responsiblestatecraft)