ادامه از صفحه اول
شما هم عصباني هستيد!
ايشان گفتهاند دستور دادهام كه مذاكرات احياي برجام به نتيجه برسد، ولي مخالفين جدي در داخل دارد. ظاهرا اينها هستند كه با بازيهاي بچهگانهاي مثل «زمستان سخت»، مسوولان را فريب دادند و اجازه ندادند كه مشكل حل شود، حالا هم كه شاهد نتايج دستاوردهاي خود هستند نعل وارونه ميزنند كه عدهاي مخالف دولت هستند. گويي تورم و بيكاري و نداشتن مسكن و... وجود خارجي ندارد فقط با گفتن كسي محقق ميشود، فراموش نكنيم كه دفاع تمامقد كيهان از وضع موجود به همراه صداوسيما و دهها رسانه ديگر، هيچ تغييري در ماجرا ايجاد نميكند نقد چند روزنامه با تيراژ محدود نيز واقعيتي را ايجاد نخواهد كرد. من هم نهتنها دشمن اين دولت نيستم، بلكه آرزوي من است كه در انجام وعدههاي دادهشده موفق شود. موفقيت آن براي من و همه مردم سود دارد كه شكست آن سراسر زيان است هم براي مردم و هم براي من و امثال من. ولي اين آرزومندي به منزله انتقاد نكردن نيست. براي من چه فرقي دارد كه چه كسي رييسجمهور شود مگر قرار است به من پست و مقامي دهند؟ اگر از كسي حمايت ميشود به دليل حب او و بغض از ديگري نيست، به اين علت است كه فكر ميكنم حضور او بيشتر به سود مردم است، والا من چه رفاقتي با روحاني داشتم؟ او هم از مجموعه حكومت و حتي جامعه روحانيت مبارز تهران بود. حتي زماني هم كه كار آقاي خاتمي را قابل نقد دانستم سكوت نكردم. اگر ميگويم كه اين دولت در سطح حل مسائل ايران نيست، نه به دليل كينه يا پيشداوري، بلكه به دليل واقعيت موجود است. آنها در هر سه شعار اصلي خود ناموفق بودهاند، حتي مسير معكوس هم طي شده است. شما كافي است قيمت هر متر بنا را با حداقل حقوق حساب كنيد تا ببينيد در همين ۲۰ ماه گذشته، ميليونها خانوار از خانهدار شدن بهكلي نااميد شدهاند. وضعيت تورم را هم كه ميبينيد. خالص اشتغال هم از سال ۱۳۹۸ هنوز كمتر است يا حداكثر به همان اندازه برسد. مساله بنده حل مسائل كشور است، در اين حوزه معتقدم كه بايد نقد كرد. من در نقد همه دولتها مينوشتم، فرقي نداشت. حتي اگر موردي را در دولت احمدينژاد ديدم كه درست است از آن دفاع مكرر كردم (پرداخت يارانهها گرچه ضعفهايي جدي هم داشت) ولي شما به صورت پيشفرض با برخي دشمن هستيد با برخي دوست، مشكل شما نقد و ارزيابي نيست، حب و بغض است و به همين علت نه تنها به دولت كنوني خدمتي نميكنيد كه جز زيان به آنان كار ديگري نميكنيد.
اين نوع حمله به نوشتههاي امثال من فقط نشان ميدهد كه شما هم عصباني هستيد، فقط ميخواهيد كسي را پيدا كنيد و عصبانيت خود را روي او خالي كنيد.
مهلت خميازه
اما طنز تلخ نهفته در اين حكايت آنجا رخ نمود كه نه گوشي براي شنيدن اين بانگ بود، نه حالي و مجالي براي خفتاري آسوده و نه درين بيداري و هوشياري، آب از آب جنبيد، آنسان كه برگ از برگ، هيچ از هيچ. پنداري، اينان از تبار همان مردماني هستند كه مولانا در وصفشان ميگويد: «بيداريشان از خوابشان بتر» - همان مردماني كه جانشان به عبرت بيدار نميشود و هيچگاه ضرورتي براي سغر از خويش به سوي مردمان نميبينند. نزد اين مردمان، فاصله زماني ميان زمانهاي رخدادها، همان «مهلت خميازه» يا رفتن به «تعطيلات تاريخي» است، همان زمان نقش خاطره زدن به تلخيها و سختيها و اضطرابها و دلهرهها و بيقراريها و بيخوابيهاي زمانهاي عاصي و از كوره در رفته است. در مشرب و مكتب اينان، از اين رخداد تا آن رخداد فرجه و انديشيدن به رخداد آتي را بايد به آينده واگذاشت. در مواجهه با اين نوع مردمان، تنها ميتوان از زبان آن شاعر گفت: ديريست كه ديگر «كسي منتظر مهلت خميازه شما نيست، گلم.»