درباره مجموعه «ترومازون» (Russia 1985-1999: TraumaZone) به كارگرداني آدام كرتيس
درهم شكستن بلوك شرق در قاب مستند
پدرام رمضاني
چيزي به عنوان جامعه وجود ندارد، بلكه فقط مردان و زنان منفرد و خانواده آنها وجود دارند./ مارگارت تاچر
نئوليبراليسم همه شكلهاي همبستگي اجتماعي را به نفع فردگرايي، مالكيت خصوصي، مسووليتپذيري فردي و ارزشهاي خانوادگي منحل كرد./ ديويد هاروي، تاريخ مختصر نئوليبراليسم
كارگران كارخانهاي بلورسازي پس از اتمام ساعت كاري، هر كدام با دو ظرفِ بلور در دو دست كه به ازاي دستمزد دريافت كردهاند، مقابل ايستگاه راهآهن صف كشيدهاند تا بلورها را به مسافران پياده شده از قطار به ازاي دريافت پول نان بفروشند.
عدهاي از مردم به نبش قبر كشته شدههاي جنگ جهاني دوم رفتهاند تا از اموال دفن شده با ايشان نظير ساعت مچي يا گردنبند چيزي براي فروش و تهيه خوراك پيدا كنند...؛ صحنههايي هولناك و تكاندهنده از مينيسريال تازه ساخته شده آدام كرتيس مستندساز شهير انگليسي به سال ۲۰۲۲ كه در هفت اپيزود يك ساعته توليد شده است. او كه همواره مساله «قدرت» و اثر آن بر زيست روزمره مردم و اثرات روانشناختي آن در كارهايش محوريت مضموني را شكل داده، در اين مجموعه به تهيهكنندگي شبكه جهاني بيبيسي اين بار سراغ روند تحولات منجر به از هم پاشيدن بلوك شرق رفته است.
مستند از نخستين روزهاي لرزش پايههاي حكومت شوروي در سال ۱۹۸۵ شروع و تا سقوط و فروپاشي كل سيستم ادامه پيدا ميكند تا برسد به شكلگيري كشورهاي استقلال يافته و بعد نوع و وضعيت دولتها با محوريت روسيه نوظهور در سير اتفاقهاي دهه نود. فيلمساز با وسعت تحقيقي-پژوهشي گسترده و دامنهداري بدون هيچگونه پرگويي و بمباران اطلاعات از طريق گفتار متن يا حضور كارشناسان و صاحبنظران تنها با انتخاب سكانسهايي گاه پر از سكوت از شرايط روزمره مردم و مسوولان، روايتش را در جايجاي جغرافياي سرزميني شوروي پيش ميبرد. از دورترين نقطه مرزي شرق با چين تا پشت درهاي اروپاي غربي، سر صبر و حوصله كات ميزند و حتي در جزييات احوال زندگي كودكي هشت ساله ريز ميشود و از آن، دوربينش را به درون دفتر مركزي حزب و فرار فلهاي اعضاي كا.گ.ب با كيفهاي چندتايي در دستِ هر كدام رفته و از شرايط لحظهايشان گزارش ميدهد. فيلمساز با هوشمندي بدون آنكه ذوقزده تيتر «درهمشكستن بلوك شرق» كه عمده جهتگيري رسانهها و دولتهاي آن دوران بوده، به موازات روايت كنار زده شدن بختك بروكراسي ويرانگر، انسانسوز و خفهكننده شوروي، سيرك مضحك غرب را هم نشانه رفته است. پيامد سياستهاي اقتصادي نئوليبرالسازي هار تاچري- ريگاني از لحظه كنار رفتن سيستم پيشين شوروي و پيوند ناميموني كه با غرب ميبندند، (در واقع به آن تحميل ميكنند) از همان آغاز دامن اقتصاد فسادزده دستگاه را ميگيرد و مردم و زندگيشان طي اين جريان خصوصيسازي مافيايي از چاله به چاه ميافتند. در همين راستا در صحنهاي بهواقع هجوآميز، بوش پدر به ميزباني بوريس يلتسين در حالي از مركز خريدي به سبك امريكايي لابهلاي عروسكهاي رقصان ميكيماوس ديدن ميكند كه همزمان مردمي كه تا ديروز كارمند و كارگر اداره و كارخانهاي نيمبند بودهاند، حالا در مركز شهر مسكو در گروههاي چندين نفره صف كشيدهاند تا يك جفت كفش يا روميزياي دستدوز را با تكهاي ناچيز گوشت يا پنير يا حتي نان معاوضه كنند. جالب اينجاست كه با مونتاژي موازي شاهد كيفيت زندگي همسران اليگارشها و وابستگانشان خواهيم بود كه با پكيجهاي موفقيت تازهوارداتي از غرب خودشان را سرگرم انرژيدرماني و سنگدرماني ميكنند. اقسام وُركشاپهاي تزكيه نفس، خودشناسي، ارتقاي روحي در كنار كلاسهاي آموزشي آرايشگري به شيوه غربي با اساتيدي امريكايي و بهايي بسيار گران برگزار ميشوند آن هم در حالي كه چند صد كيلومتر آن سوتر اختلافهاي قوميتي از پس سركوب چندين دههاي موجبات جنگ، خونريزي و نسلكشي در سكوت و خفا را رقم ميزنند. فيلمساز روايتگر دقيق و صادقي از بحران، فلاكت، فاجعه، غارت، كشتار، جنايت و بعد جنگهاي فرقهاي و قوميتياي است كه از پي درهمريختن كشور حاصل شده است؛ سيستمي نابخرد و ناكارآمد و تا بن دندان فاسد كه آنچنان زمين سوختهاي از خود بر جاي گذاشته كه در نبود نيروهاي آلترناتيو و دخالتهاي غرب براي ديكته فرم اقتصادي جديد، كشور از دست مافياي حزبي به دست خردهمافياي امنيتيهاي سابق و اليگارشهاي شكمگنده با كتوشلوارهاي نو ميافتد و زندگي مردم عادي كه از شر اعظم خلاص شدهاند به چنگ شرٌهاي تازه از راه رسيده فرو ميغلتد. مستند براي علاقهمندان تاريخ سياسي معاصر خصوصا بلوك شرق آن هم در سالهاي بحراني و پسابحران در عين آنكه جذاب و ديدني است، تاملبرانگيز و گاه دلهرهآور هم هست. روايت روزمرّگي مردمي كه مجبورند براي بقا بجنگند و تسليم نشوند.