آخر سال، اول سال
يكي از دلايل اين جنب و جوش و رفت و آمد و شلوغي روزهاي آخر اسفند (كه امسال در تهران ترافيك آن از روزهاي آخر بهمن شروع شد) همين است كه خيليها تلاش ميكنند برخي پروندههاي بازشان را پيش از تعطيلات ببندند و با ذهني فارغ، ايام نوروز را بگذرانند. براي خيليها، همين روزهاي آخر اسفند اوج كاسبي است و براي برخي تعطيلات نوروز. از اين رو بعضي آخر سال را دوست دارند و بعضي اول سال را. پس از اين چند منظر و بسياري وجوه ديگر تفاوت بين آخر سال و اول سال زياد است. حالا بياييم از دريچه ديد آنهايي به موضوع نگاه كنيم كه برايشان آخر سال و اول سال تفاوت چنداني ندارد. مثل مادربزرگ من كه به خاطر بيماري و كهولت سن در خانه هستند و از غوغاي آخر و اول سال فارغند. يا پدر بزرگ و مادربزرگهايي كه در خانه سالمندان روزگار ميگذرانند و سال به سال كسي را ندارند كه به ديدارشان بيايد. آنهايي كه شغلشان تعطيليبردار نيست و بايد در تعطيلات نوروز هم سر كار حاضر باشند. يا بچههايي كه عيد برايشان مقارن با كفش و لباس نو و سفر و عيد ديدني و عيدي گرفتن نيست. يا بيماران و جانبازاني كه آخر و اول سال تفاوتي در درد و رنج خود و خانوادهشان ايجاد نميكند. مرگ و تولد هم دو جلوه از زندگي آدميان است كه كاري به اسفند و فروردين و عيد ندارد. حتي در روز يكم فروردين هم زايشگاهها و آرامستانها مشغول كارند و مشتريان خود را دارند. همه اينها مواردي هستند كه چندان به قرارداد اعتباري ما پايبند نيستند و راه خودشان را ميروند. البته در كنار همه اينها، مظاهر مدرنيسم، تكنولوژي، زندگي ماشيني و يكنواختي كه با خود به زندگي ما آوردهاند باعث شده از معنيداري تفاوت آخر سال و اول سال كاسته شود. با اين همه زيبايي بهار هميشه و همچنان مسحوركننده است حتي براي آنهايي كه سهمشان از اين زيبايي تنها پنجرهاي در اتاقشان است كه رو به بيرون باز ميشود. كاش اين نسيم تغيير فصل و دم مسيحايي بهار، در فكر و دل و زبان و عمل ما اثر كند، دلهايمان را با خودمان و ديگران نرمتر كند و از همه مهمتر مهر و شفقت ما، براي آنهايي كه آخر سال و اول سال برايشان فرقي ندارد، تفاوتي سبز و معنادار به وجود آورد.