محمدرضا دهقاني، معاون مقطع متوسطه دوم و مدير فناوري اطلاعات مجتمع آموزشي مفيد است. او معتقد است كه در دوران پساكرونا، تجربههاي آموزشي كرونا باقي خواهد ماند و به شكل جديتر نيز دنبال خواهد شد. دهقاني در مجموع آموزش دوران كرونا و پس از آن را آموزشي موثرتر، راحتتر و با سهولت بيشتر و همچنين تخصصيتر ارزيابي ميكند.
شيوع كرونا چه تاثيري بر روند آموزش داشت؟
كرونا و اتفاقاتي كه در اين روزها با آن روبهرو بوديم، تغييراتي در همه زمينهها ايجاد كرد. يكي از تغييراتي كه شاهدش بوديم، در آموزش و پرورش اتفاق افتاد و دگرگونيهايي را ايجاد كرد. با اين تغييرات، البته شايد بتوانيم فرصتهايي را هم در اين راستا ارزيابي كنيم. الگوي آموزش و پرورش شيوه قديم كه سنتي هم بود، دگرگون شد و همه روشهاي نوين آموزشي تغيير كرد. از اين شيوه با عنوان آموزش حضوري ياد ميكردند. در واقع كرونا اين فرصت را به ما داد تا آموزش هم وارد شاخهها، حوزهها و حاشيههاي ديگري شود. خوشبختانه بهطور مشخص امكانات ديجيتالي و آموزش غيرحضوري و مجازي كمك كرد تا ابزارها، امكانات و شيوههاي مختلف كه در آن فضاي گذشته قابل استفاده نبود، وارد حيطه آموزش شود.
كدام يك از اين دو شيوه (آموزش حضوري و غيرحضوري) را امروز ارجح ميدانيد؟
البته آموزش حضوري و غيرحضوري هر يك به تنهايي داراي مزايايي هستند، اما در عين حال قطعا هر دو شيوه هم ايرادهايي داشته و دارند. اين درحالي است كه به نظر ميرسد تركيب اين دو آموزش ميتواند دوران جديدي در آموزش و پرورش به وجود آورد. در واقع تلفيق اين دو روش به عنوان آموزش تركيبي، شايد بتواند ايرادهاي يكديگر را رفع كند. يكي از مباحث آموزش تركيبي كه در اين رهگذار پررنگ شد، تغيير الگوي آموزش جمعي به آموزش فردي است. همچنين استفاده از شيوههاي متفاوت براي اينكه دانشآموزان با توجه به ويژگيهاي يادگيري و وضعيت موجود، در زمانهاي مختلف با مقاصد مختلف اين آموزش را فرا بگيرند، مهيا شد. به گمانم شخصيسازي و يادگيري فردي، فرصتي است كه در اين برهه از زمان ايجاد شده است و ما از آن ناگزيريم.
چه چالشهاي عمدهاي را در اين بين ارزيابي ميكنيد؟
يكي از چالشهاي بزرگ اين است كه اين دو نوع آموزش را به چه شكل ميتوان با يكديگر تركيب كرد. به نظرم نوع تركيب اين دو روش، چالش عمدهاي است كه بايد به آن پاسخ داد. يكي از چالشهايي كه با آن روبهروييم اين است كه چه درسهايي را نميتوانيم غيرحضوري برگزار كنيم و حتما بايد حضوري برگزار شود و بالطبع ببينيم چه درسهايي را ميتوانيم در فضاي مجازي آموزش دهيم. اينها همگي پرسشهايي است كه دستاندركاران آموزش و مدارس روي آنها تمركز دارند و ميانديشند و البته پاسخهاي متعددي هم دارد. فكر ميكنم امروزه در دنيا هم موضوع آموزش مجازي، بحث مهمي تلقي شود. حتي شنيدهام بعضي از كشورها هنوز مسووليت آموزش غيرحضوري را نپذيرفتهاند و همچنان روي آموزش حضوري تاكيد دارند. به گمانم تركيب اين دو آموزش فرصت درخشاني را فراهم ميكند. البته در حوزه آموزش غيرحضوري دو بحث وجود دارد؛ نخست بحث آموزش آنلاين و دوم آموزش آفلاين. شايد سادهترين كاري كه ميشود انجام داد، اين است كه ما نحوه آموزش حضوري را كه در گذشته انجام ميشد، به فضاي ديجيتال و آنلاين انتقال دهيم و كلاسها را در همان بسترهايي كه وجود داشت، ادامه دهيم. به نظرم اين سادهترين پاسخي است كه ميشود به آموزشهاي تركيبي داد.
آموزش آنلاين چه سختيها و مشكلاتي دارد؟
آموزش آنلاين به مراتب سختتر و غيرواقعيتر از آموزش حضوري است. در آموزش حضوري ارتباط فيزيكي و ارتباط چهره به چهره كه معلم با شاگردانش دارد، در يادگيري تاثير دارد. اما اين نوع آموزش در فضاي آنلاين شكل نميگيرد. ضمن اينكه در اين رهگذار، ممكن است دانشآموزان راحتتر هم حواسشان پرت شود. اگر در آموزش غيرحضوري، از آموزش، ابزارها، روشهاي و امكاناتي كه در متن اين فضا به وفور وجود دارد، استفاده شود، آن وقت اين نوع آموزش مهمتر ميشود و معنا مييابد. در اين شيوه، بهطور مثال ميشود از بازيهاي مختلف در آموزش استفاده كرد. ما در مدرسه امكانات اين را نداشتهايم كه بيشتر مواقع از آزمايشگاهها استفاده كنيم و اين عمل محدود بود. اما در فضاي جديد بسترهاي آزمايشگاههاي مجازي وجود دارد.
وضع آموزش تركيبي در نقاط دوردست كشور به چه شكل دنبال ميشود؟
در مكانهاي دوردست به شكل غيرفيزيكي هم ميتوانيم حضور داشته باشيم. ما به سادگي ميتوانيم دانشآموزان را در اتاقي داشته باشيم و از خانه آنها را به كشورهاي مختلفي ببريم كه بتوانند از موزهها بازديد كنند. با امكانات VR (شبيهسازي محيط آموزشي) وارد حوزههاي مختلف شوند كه تا ميزان قابل توجهي، غيرقابل تصور است. فرض كنيد دانشآموزي در زمينه درس زيستشناسي ميتواند بدن انسان را ببيند؛ قلب و تمام كاركردهايش را از نزديك درك كند و همه اتفاقاتي را كه داخل بدن ميافتد، با چشم سر ببيند. اين حركت در فضاي آنلاين قابل انجام است. در واقع اين فرصت شگفتانگيز و عجيبي است كه به نظرم تاثير بسزايي در آموزش بچهها دارد.
مسووليت يادگيري، اينجا چقدر نقش خود را به درستي يا با مشكلات مختلف ايفا ميكند؟
يكي از نكات خيلي مهمي كه در اين حوزه آموزش به چشم ميخورد، مسووليت يادگيري است و به گمانم چالش بزرگي به شمار ميرود. امكان كنترل فضاي آموزشي كه در گذشته وجود داشت، مانند ارتباط و پيگيري بين معلم و دانشآموز، به شكل فيزيكي وجود ندارد. در خلال اين تجربه جديد، اين پيگيري ديگر به شكل سابق ديده نميشود. بنابراين مهم است كه در اين راستا، بچهها و پس از آن اوليا به اين موضوع مهم توجه كنند.
چقدر ميتوان دانشآموز را ترغيب كرد تا مسووليت يادگيري را برعهده بگيرد و اهداف دستيافتني شود؟
در وهله اول، دانشآموز مسوول است كه مطمئن شود درس را ياد گرفته و به اهدافش رسيده است. در واقع خود دانشآموز بايد ثابت كند چقدر پيگير است و دغدغه دارد. او بايد بداند كه چگونه از اين ابزارها و شيوههاي مختلف كمك بگيرد تا به اهداف آموزشياش دست يابد. اوليا هم به همين شكل بايد نظارتهاي متفاوتي داشته باشند. ديگر چنين نيست كه اوليا با مسوولان آموزشي گفتوگو كنند و مثلا در يك جلسه از وضع درسي بچهشان باخبر شوند. از ديگر سو، البته شايد اين امكان در حال حاضر برقرار نباشد، اما در فضاهاي مجازي هم بسترهايي وجود دارد كه با دسترسي و نگاه كردن سريع به نظام اطلاعات آموزشي، صدر و ذيل فعاليتهاي دانشآموز را در اختيارشان ميگذارد و آنها ميتوانند به نحو احسن در جريان فعاليتهاي دانشآموز قرار بگيرند. اينكه آيا تكاليفشان را به درستي انجام دادهاند يا خير و... خوشبختانه همه اين موضوعات قابل دسترس است.
اين ارتباط دوسويه و چندسويه ميتواند به آفتي هم در زمينه آموزش تبديل شود؟
بله! اتفاقا اين اطلاعات انبوه ميتواند يك تهديد هم به حساب آيد. فرض كنيد ولي دانشآموز از يك تمرين ننوشتن فرزندش مطلع است، اما بالطبع به مراتب پيگيريهايش جزيينگرانهتر است.
راه چاره در اين بين چيست؟
بايد بتوانيم كنترل جامع و كلي داشته باشيم. البته اطلاعات ميتواند به ما كمك كند كه مسير به چه شكلي دنبال شود. فضاي ديجيتال و فضاي آموزش تركيبي به نظرم فضاي كاملا متفاوتي است و لاجرم بايد ساختارها در اين شيوه تغيير كند. موضوع آموزش تركيبي، زنجيرهاي جديد و سبك و جهان ديگري است. در واقع بيشتر حرفهايي كه در آموزش قديم گفته ميشد در حال حاضر بايد به شيوه ديگري بيان شود.
اهداف هم در اين بين تغيير ميكنند؟ هدف غايي آموزش كه قابل تغيير نيست!
البته كه اهداف عوض نميشوند. اهداف ما در يادگيري و تربيت تغيير نخواهد كرد. اما به گمانم اگر هم با سهلانگاري بينديشيم كه همه اهداف با همان شيوههاي گذشته قابل دستيابي است، به خطا و اشتباه رفتهايم و نتيجه نهايي احصا نخواهد شد. بايد روشها و شيوهها تغيير كند و متناسب با اتفاقات جديد پيش برويم. در اين زمينه هم بايد وقت براي يادگيري و آموزش مدرن تركيبي صرف كرد. شايد نكاتي به ميان بيايد و مطرح شود كه دغدغههاي گذشتگان نبوده اما در حال حاضر به آن نياز داريم و برايش هم عجالتا پاسخ مشخصي نداريم. مثلا مسائل پداگوژي (هنر و علم وجودي يك معلم) به واقع امروزه يك دغدغه محسوب ميشود كه در حال حاضر جزو اهم موضوع آموزش است. ما در گذشته در مدرسهها امكان اين را داشتيم كه بچهها را به اردو ببريم. بسياري از اهداف يادگيري در اين اردو شكل ميگرفت و به نتيجه ميرسيد. اگر فضا، كاملا غيرحضوري باشد، پس نميتوان انتظار رفتن به اردو را داشت. بدين شكل هم نيست كه ما بخواهيم اهداف اصليمان را فراموش كنيم و به ضرس قاطع عنوان كنيم كه متاسفانه هيچ برنامهاي هم براي پر كردن چنين خلأهايي نداريم. بايد انديشيد كه با شيوههاي مختلف و ابزارهاي جديدي كه در دسترس داريم، بتوانيم به اهدافمان برسيم.
چقدر در راه رسيدن به اين اهداف با توجه به وضعيت جديد اميدواريد؟
اطمينان دارم كه همه اهداف با سبك جديد كه با اين نسل هم سازگاري دارد، قابل دستيابي است. اما بايد محيط آموزش جديد را به درستي درك كرد و جوانب آن را سنجيد و همه جوانب را كنار هم در نظر آورد.
به نظرتان اين شيوه در پساكرونا چگونه دنبال خواهد شد؟
انشاءالله به زودي شيوع كرونا فروكش كند، اما بعيد ميدانم كه به دوران پيش از كرونا بازگرديم. اگر بخواهيم به دوران گذشته بازگرديم، به گمانم در اين عرصه شكست ميخوريم. بايد از همين امروز بپذيريم كه پساكرونا، دوران كاملا جديدي است. آموزش بايد كاملا متفاوت باشد و اين اتفاقها را نميشود به يكباره حذف كرد. اكنون و پس از اين دوره، شايد ديگر دانشآموزان به راحتي نپذيرند كه به آنها بگوييم زماني كه درس داده شد، اگر شما سر كلاس نبوديد، آن مبحث درسي را بهطور كامل از دست دادهايد. در دوران جديد بچهها ياد گرفتهاند كه ميشود به منابع مختلف دسترسي داشت و معلم ميتواند محتواهايي توليد كند و در اختيارشان بگذارد كه در هر لحظه و هر زمان و هر مكاني كه دانشآموز حضور داشت، به آنها دسترسي داشته باشد. اگر مبحثي را يكبار ديدند و آن را فرا نگرفتند، به سادگي ميتوانند با شيوهها و ابزارهاي مختلف جديد، آن را براي خود تكرار كنند. فكر ميكنم امروز ديگر بازگشت به آموزش سنتي و گذشته را دانشآموز با سادگي از ما نميپذيرد.
اگر دستاندركاران مدرسهاي در اين اوضاع، خود را با موقعيت جديد تطبيق ندهند چه؟
اگر دستاندركاران مدرسهاي خودشان را با وضعيت جديد تطبيق ندهند، به گمانم به مرور زمان از گردونه آموزش حذف خواهند شد و ديگر مشتري آموزشي هم نخواهند داشت. در اين حوزه و برهه، بايد مدارس در اين تغيير و دگرگوني پيشرو و فعال و ساعي باشند و خودشان را براي دوران جديد در زمينههاي مختلف كاملا مجهز و آماده كنند. مثلا براي تامين منابع انساني بايد به هر حال معلمي وجود داشته باشد كه ابزارها، شيوهها و اپليكيشنهاي جديد را به خوبي بشناسد و اتفاقات روز دنيا را درك كند و در آموزش، به همه اين شيوهها آشنا باشد. حتي بايد بداند كه چگونه ميتواند آن روشها را ياد بگيرد. به گمانم معلمان بايد لاجرم مهارتهاي دنياي ديجيتال را درك كنند. جستوجو به نظر كار سادهاي است كه ما در گوگول ميتوانيم آن را انجام دهيم، اما جستوجو با اشراف و آگاهي كامل با اين موضوع يكسره متفاوت است. جستوجو با آگاهي ميتواند اطلاعات دقيقتري را به شما بدهد. بنابراين معلمان و كساني كه با بچهها سر و كار دارند بايد خودشان را به اين نوع سواد مجهز كنند و اگر اين سواد در ميان نباشد، شايد بتوان گفت كه صلاحيت معلمي در اين دوران تغييرات، كاملا پرسشبرانگيز به نظر ميرسد. علاوه بر آن مهارت تدريس و مهارتهاي دانشافزايي معلم هم بايد در حوزه تدريس به درستي جريان داشته باشد. سواد ديجيتال و نحوه استفاده صحيح از ابزارها به نظرم ضروري است و با فقدان اين مهم از سوي معلم، عقب خواهيم ماند. در كنار همه اينها بايد بدانيم چگونه ميتوانيم محتواي تعاملي و الكترونيكي توليد كنيم و در اختيار بچهها بگذاريم كه به يادگيري آنها كمك كند. زماني براي توليد محتوا بايد ويديويي ساخت و در اختيار بچهها گذاشت، اما اينكه ما بدانيم ديدن اين ويديو ميتواند در جهت رسيدن به اهداف و يادگيريشان حركت رو به جلو داشته باشد و چقدر دانشآموز با آن درگير ميشود يا اصطلاحا با آن ويديو فعاليت، رابطه و تعامل دوسويه برقرار ميكند، به خودي خود مهارتي است كه بايد طي آموزش آن را فرا گرفت. با چنين چارهانديشيهايي قطعا در اين دوره و دورههاي بعد، آموزشي غني خواهيم داشت. در كنار آموزش حضوري و غيرحضوري، در آيندهاي نزديك بايد شناخت كامل از هوش متفاوت تكتك بچهها داشت و آنها را بهطور كافي و وافي درگير مقوله آموزش كرد. معلم بايد توانايي يادگيري بچهها را درك كند. آموزش در اين دوره ديگر يك آموزش عمومي نيست كه هر كس به تناسب و فراخور هوشاش آن را بياموزد. اگر دانشآموزي از آموزش جا ماند، در اين دوران ديگر نميتوانيم به سادگي از اين موضوع بگذريم و بگوييم خب ديگر جا ماند! در حال حاضر بايد براي همه نيازهاي مختلف شيوهها و مهارتهاي متفاوت يادگيري، راهحلهاي مختلف و متفاوت داشته باشيم. بايد بتوانيم همه آنها را پوشش دهيم تا آن آموزش دقيق و بهتر انجام گيرد و طيف بيشتري از بچهها به اهداف آموزشيشان برسند.
اگر تغييرات را نپذيريم چه اتفاقاتي رخ ميدهد؟
تكرار ميكنم كه به گمانم اگر اين تغييرات صورت نگيرد، قطعا در اين موضع حذف خواهيم شد. اگر نپذيريم كه تغييرات را ايجاد كنيم، بايد آمادگي اين را هم داشته باشيم كه به مرور زمان، احتمالا در آموزشمان مشترهايمان را از دست بدهيم، زيرا مطابق تغييرات پيش نرفتهايم. به نظرم بايد همه ساختارها در اين ارتباط جديد و چندسويه بازتعريف شود. ارتباط اوليا با مدرسه و دانشآموز و... و همه پيگيريها و نوع تعامل بچهها با خودشان و معلمان و مدرسه، بايد چارهانديشي و برايشان يك محيط تازه تعريف شود. همه ابزارها و شيوهها هم بر همين اساس تغيير خواهد كرد. مثال سادهاي ميزنم كه در گذشته حضور و غياب به صورت كاغذي انجام ميشد اما در محيط جديد، حتي اين حضور و غياب هم به شكل ديگري است. شايد اصلا حضور و غيابي نبايد باشد و همين كه دانشآموز در فعاليتهاي مختلفي شركت ميكند، سيستم آن را ثبت ميكند و اين خودش سبك جديدي از حضور و غياب محسوب ميشود. مثلا در گذشته بچهها كنار هم مينشستند و كار گروهي انجام ميدادند، اما در حال حاضر ديگر به آن شكل گذشته نياز نيست. كارهاي گروهي شايد به بسترهاي جديدتري وارد شود و كارهاي مشاركتي به گونههاي تازهتري انجام شود. تمام اين مسائل تغييراتي است كه بايد به آن فكر كرد و برايش برنامهريزي دقيق و مسنجم داشت. اما در مجموع بايد به مرور زمان و گام به گام سراغ آن برويم و ايجادش كنيم.
تغييرات آموزشي را به ويژه در چند سال اخير مجموعا چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اتفاقي كه در آموزش افتاد، اتفاقِ مثبتي است و ميتوان به بهترين شكل از آن بهره گرفت. تغييرات در اين فضا در مقاطع مختلف فرصتهاي مختلفي هم ايجاد كرد. به عنوان مثال در دبستان آموزش به روش بازي انجام ميشد كه در مدارس هم استفاده زيادي از اين روش ميكردند و بر آن تاكيد داشتند. همچنين كارهاي دستورزي مورد استقبال قرار ميگرفت. اما فضاي ديجيتال هم اين شيوه را در دبستان ايجاد كرد. درباره سامانه LMS (نظام مديريت يادگيري) ميدانم كه با روشهايي ميشود بازيهاي تعاملي را با ابزارهاي كه وجود دارد، ساخت. روشهاي متنوع و جذابي وجود دارد كه فقط كافي است يك سناريو يا طراحيهاي هنري هم به آن اضافه شود. خيلي از كارهايي كه در آموزش فيزيكي وقتگير بودهاند و شايد ميشد در يك كلاس يكبار آن را اجرا كرد و يادگيري صرفا يكبار انجام شود، در وضعيت جديد، با توليد انواع محتواها، ميتوان آن بازيها را به وفور در اختيار بچهها گذاشت. با سناريوهاي جديد فعاليتها و بازيهاي متفاوت شكل ميگيرد كه تعاملي است و دانشآموز خودش بيش از پيش با آن درگير ميشود. حتي دانشآموزي كه سواد خواندن و نوشتن ندارد، ميشود به كمك همين ابزارها به او سوادآموزي ياد داد و يادگيرياش مديريت شود. در واقع تا حد قابل اطميناني ميتوانم بگويم كه نسل جديد چندان نيازي ندارد كه همه امكانات و استفاده از ابزارها را بياموزند. معتقدم آنها خودشان در اين نوع تكنولوژي بسيار جلوتر از نسل گذشتهاند و راحتتر با آن ارتباط برقرار ميكنند. در مجموع اين امكان، امكان مفيدي است. البته به نظرم در مقطع دبستان استفاده از اين روش قدري متفاوت باشد، اما باز هم قابل استفاده است. روشها در اول دبستان بسيار كاربردي و كمككننده است. در مقاطع بالاتر هم مثلِ مقطع متوسطه اول كه دانشآموزان از لحاظ علمي بايد عميقتر شوند و مثلا در درس علوم، آزمايشهايي انجام دهند، جملگي ابزارها و امكانات مددرسان است. منابع غنياي وجود دارد كه دانشآموزان بتوانند آموزش موضوعهاي متفاوت را در قالب ويديوهاي متفاوت كه در دنيا وجود دارد، ببينند. معلمان به سادگي ميتوانند به آنها دسترسي يابند و آنها را به شكل آماده در اختيار بچهها قرار دهند. حتي آزمايشگاههاي مجازي وجود دارد كه بچهها ميتوانند آن آزمايش را انجام دهند و ماده را كم يا زياد و كنشها و واكنشها را ببينند و راحتتر آن را درك كنند. در واقع با اين شيوه ميتوان بدون هيچ آسيب يا حتي هزينهاي پيش رفت و نتيجه گرفت. حتي نرمافزارهايي كه در رياضيات است، ميتواند براي آموزش رسم نمودار به سادگي استفاده شود. آنچه در آموزش رسم نمودار هميشه براي ما دشوار به نظر ميرسيد، چگونگي رسم نمودار بود. زماني كه اشكال سه بعدي ميخواهد در آموزش حضوري تدريس شود، كار آساني در پيش نداريم. حتي هر قدر هم كه رسم دقيق باشد، دانشآموزان نميتوانند آن را ببينند. اما در حال حاضر شما توسط نرمافزارها و ويديو ميتوانيد ابعاد رسم را تغيير دهيد و اين تغييرات را هم دانشآموزان بهطور دقيقتر ميبينند؛ حتي دانشآموز امكان اين را دارد كه خودش اين كار را انجام دهد و درك كند كه اين تغييرات چگونه رخ ميدهد. همه اين اتفاقات در اين حوزه انجام ميشود. ER يا ارزش افزوده يكي از فضاهاي جديدي است كه دنياي متفاوتي را ايجاد ميكند. بحث كتابهاي تعاملي، نرمافزارهاي مختلف و حتي در اختيار دادن كلاسها و تدريس معلم به عنوان يك ويديو براي بچهها فراهم است. دانشآموز ميتواند ويديو را 10 بار ببيند و موضوع درس را بهطور مجموع درك كند و فيلم را عقب و جلو ببرد و چندين بار واكاوي كند يا فايل صوتي را دوباره گوش كند تا دقيقا و عميقا آن را درك كند. همچنين ارتباط يا تعامل بين دانشآموز و معلم، مانند ارسال و دريافت فايلها، تمرين و تكاليف در اين فضا و بستر انجام و باعث ميشود ديگر نظارتها، نظارتهاي فردي باشد. ميتوان دريافت كه دانشآموز از كجا آغاز كرده و دارد به كجا ميرسد. بهطور مثال براي يك دانشآموز خاص، باهوش و استعداد خاص در زمينههاي مختلف، چه نوع محتوايي در اختيارش بگذاريم. در آموزشهاي گذشته مسير براي همه يكسان بود. اما اكنون براي دانشآموزان با هر مهارت خاص و تواناييهاي مختلف مسيرهاي متفاوتي را ايجاد كردهاند كه همه به اهدافشان برسند. اما در عين حال از روشي كه خودشان بهتر ميتوانند انجام دهند، آن را براي خودشان تشخيص ميدهند.
البته آموزش حضوري و غيرحضوري هر يك به تنهايي داراي مزايايي هستند، اما در عين حال قطعا هر دو شيوه هم ايرادهايي داشته و دارند. اين در حالي است كه به نظر ميرسد تركيب اين دو آموزش ميتواند دوران جديدي در آموزش و پرورش به وجود آورد.
اگر دستاندركاران مدرسهاي خودشان را با وضعيت جديد تطبيق ندهند، به گمانم به مرور زمان از گردونه آموزش حذف خواهند شد و ديگر مشتري آموزشي هم نخواهند داشت. در اين حوزه و برهه، بايد مدارس در اين تغيير و دگرگوني پيشرو و فعال و ساعي باشند و خودشان را براي دوران جديد در زمينههاي مختلف كاملا مجهز و آماده كنند.
آموزش در اين دوره ديگر يك آموزش عمومي نيست كه هر كس به تناسب و فراخور هوشاش آن را بياموزد. اگر دانشآموزي از آموزش جا ماند، در اين دوران ديگر نميتوانيم به سادگي از اين موضوع بگذريم و بگوييم خب ديگر جا ماند! در حال حاضر بايد براي همه نيازهاي مختلف شيوهها و مهارتهاي متفاوت يادگيري، راهحلهاي مختلف و متفاوت داشته باشيم. بايد بتوانيم همه آنها را پوشش دهيم تا آن آموزش دقيق و بهتر انجام گيرد و طيف بيشتري از بچهها به اهداف آموزشيشان برسند.