«1401» سالي عجيب در تاريخ سياسي ايران
رسما اعلام كرد: «من به ملت ايران اعلام ميكنم، دولت جنگ را به پايان رسانده و اگر بخواهند همين امروز ما ميتوانيم تحريم را تمام كنيم نه فردا همين امروز، برويم همين اكنون اختيارات بدهيم به آقاي دكتر عراقچي بروند وين، طي چند روز مذاكره بشود، اعلام شود و تحريمها هم برداشته شود.» با توجه به حسن تدبير نامبرده بعيد است كه بدون ادله صحيح و گزارشات متقن كه دال بر امكان احصاي توافق برجام است چنين گفتههاي مهمي را رسما به صورت علني مطرح كنند. لكن اگر اين صحبتها را گواهي مبني بر اينكه بالغ بر 2 سال پيش ميتوانستيم از اين ميزان فشارهاي سنگين كمرشكن و طاقتفرسا به واسطه اين معاهده بكاهيم قلمداد كنيم، ضروري است به اين مهم بينديشيم كه چه شد سه سال از عمر جمهور ايران با پذيرش اين حجم از فشار و ابربحرانهاي معيشتي گذشت. مقصر اصلي اين مهم چه كساني هستند؟ بعد از تحويل پاستور از دولت دوازدهم به دولت سيزدهم و استقرار انديشه ديپلماتيك دولت ابراهيم رییسی و ياران هر روز فشارهاي ديپلماتيك بيشتر شد و هيچ كارشناس و فرد مطلعي نميتواند اين مورد را رد كند كه پس از استقرار مدعيان ديپلماسي نوين كه با قدرت و صلابت در كارزار ديپلماسي شمشير ميزنند! روزانه از سوي غرب و در راس آن امريكا در فشار قرار نگرفتهايم. البته پرداختن به ماجراي پياده شدن وزير خارجه وقت از خودرو تشريفات و استقبال گرم همتاي روسي روبهروي چشم خبرنگاران پديدهاي عجيبتر و نوينتر تلقي ميشود اما چون اين اتفاق تاسفبرانگيز مربوط به سال 1402 است با توجه به عنوان، به حدود و ثغور آن نميپردازيم.
برههاي نه چندان دور وزير خارجهاي چون دكتر ظريف بر سر ميز مذاكرات مينشست، مستقيما بدون لكنت و با صلابت با تصميمگيران اصلي معركه مذاكره ميكرد و مستقيما روي ذهن و نوع هدفگذاري آنها تاثير ميگذاشت و به اتفاق ياران و استراتژيستهاي لايق خود در وزارت امور خارجه دولتهاي يازدهم و دوازدهم به صورتي دقيق طراحي راهبرد ميكردند و يكي از شاهكارهاي عصر آنان در زمان حكومت ترامپ، محكوم بودن امريكا و محكومله بودن ايران بود، اما چندي پس از پايان خدمت نامبردگان چه اتفاقاتي رخ داد؟
در مذاكره واسطه گذاشتيم آنهم واسطهاي فوقالعاده قابل اعتماد كه دست بر قضا كشورش با كشور ما از منظر دكترين امنيتي و رقابت استراتژيك تعارض منافع تاريخي دارد. متعاقب اين نوع مذاكره، كمدي جالب كه ميتوانست مبدل به درامي غير قابل بازگشت باشد (فشار مبني بر خروج از معاهده برجام توسط ايران) در حال روي دادن بود كه عاقلان و كارگزاران اصلاحطلب و معتدل با ورود جاننثارانه خويش از آن جلوگيري نموده و نقشه دشمن خارجي و انصار داخليشان را نقش بر آب كردند. در آن ايام روزي نبود كه مذاكرهكننده ارشد روسي اعلام ميكرد نزديكيم، اكنون ميرسيم، 2 دقيقه ديگر و دست بر قضا از آن زمان سالها گذشته و بايد به آقايان گفت چرا بايد مذاكرات خود را به ديگران بسپاريم.
صرفنظر از اتلاف وقت و عدم درك درست از مخابره مذاكرات از سوي طرفين در آن مدل مذاكره (غير مستقيم) كه ميتواند دقيق نباشد، جهت فهم بهتر به صورت عيني، «روابط شخصي انساني» را در نظر بگيريم. عموم ما در زندگي شخصي خويش با واسطه كردن يك فرد كه ميتواند دوست يا آشنا باشد و سهوا يا عمدا وضعيت بين دو نفر را بدتر كردهاند را ديدهايم. با وجود بيشترين اختلافات و مشكلات بين دو نفر يا دو خاندان نيز ميتوان مستقيما مذاكره كرد و به نتيجه مطلوب نسبي كه همان مذاكرات «بُرد- بُرد» كه دكتر ظريف بدان قائل و مصر بودند، رسيد. سياست خارجي كه چونان پدركشتگي شخصي نيست كه در صورت رودررو شدن دو نفر درگيري رخ دهد و به يكديگر آسيب وارد سازند. در سياست خارجي، ديپلمات اصول ديپلماتيك و كنسولي دارد و با رعايت پروتكلهاي اساسي و استاندارد موظف به دفاع از حقوق ملت و كشور خود است. چونان يك وكيل زبردست در جلسه دادرسي دادگاه قضايي. عليايحال اگر بخواهيم نتيجهگيري در باب نقش تحريمها كه در پي كاستيهاي سياست خارجي كشور در دو سال گذشته همچنان پابرجا بوده را بر عرصه كشور بررسي و در يك پاراگراف به صورت عاميانه و مختصر توضيح دهيم اين مطالب ميتواند جان كلام نگارنده باشد. تحريمهاي كمرشكن جاري شده در زمان سكانداري ترامپ، جامعه مدني ايران را تضعيف و افراطگرايان را تقويت كرد. وقتي كه مردم در اعاشه روزانه خود زير خط فقر دست و پا بزنند تنها نقطه تمركزشان به دست آوردن لقمهاي نان براي بقاي خود و خانواده خواهد بود، نه تغييرات دموكراتيك سياسي و مشاركت در آن. امالفساد تحريم در نوك پيكان موجبات تضعيف و نهايتا حذف طبقه متوسط را فراهم ساخته و نداي مردمسالاري را در نطفه خفه ميسازد و مخالفان تكثرگرايي را مستحكمتر و چابكتر ميسازد و نتيجتا يك راه پيش روي نخبگان ميگذارد. فرار مغزها و استقرار نظام معتمدسالاري (خويشاوندسالاري) به جاي شايستهسالاري. با عنايت به مطالب فوق مثال عيني براي توضيح عقبگرد ناشي از «تحريم» اين است كه ركورد تاريخي بسته بودن اقتصاد ايران به واسطه سهم اندك از تجارت جهاني به ۰.۲۴ درصد در سال ۲۰۲۲ ميلادي (۱۴۰۱ شمسي) رسيد. اين رقم پايينترين ميزان در تاريخ ايران است. در صورتي كه سهم تركيه از تجارت جهاني به ۱.۲ درصد رسيد. سهم كنوني ايران از تجارت جهاني كمتر از يكپنجم ظرفيت و قابليتهاي اين كشور است. ايران به واسطه امالفساد تحريم از فرصتهاي كسب درآمد خدمات گردشگري و حملونقل نيز محروم مانده است. تحريمها و بسته بودن اقتصاد ايران فرصت غارت اموال عمومي توسط كاسبان تحريم و بنگاههاي خصوصي - دولتي، دولتي و خصوصي رانتي و غيركارآمد را با شوكهاي قيمت ارز و كالاها فراهم كرده است. ديگر چه زماني به اين نتيجه برسيم كه تحريم يعني عدم توسعه؟ تحريم يعني از بين بردن پايگاه قدرتمند جامعه مدني كه بقاي هر نوع حكومتي بسته به آن است؟ بيشك «تحريم» ذبحكننده قرارداد اجتماعي، رفاه و عدالت جمعي است و تنها يك راه پيش روي حاكمان مانده، «احياي برجام» كه لغو تحريمها را رقم ميزند و پيوستن به گروه ويژه اقدام مالي (FATF) آنهم در سريعترين زمان ممكن.