گزارش «اعتماد» از مرگ ناگوار دانشآموز 9 ساله مشهدي
پيكر بيجان دختري ميان نردههاي پنجره كلاس
يكي از اعضاي شوراي روستاي جنبه دراز: سهلانگاري مدير مدرسه و آموزش و پرورش اين حادثه را رقم زد
بهاره شبانكارئيان
پس از دو ساعت پرس و جو از همكلاسيهايش به تنها جايي كه فكرشان رسيد مدرسه فرزندشان بود، اما وقتي وارد مدرسه شدند با صحنه دلخراشي روبهرو شدند كه قلب شان را از جا كند. دخترشان در حالي كه سرش ميان حفاظهاي پنجره كلاس درس گير كرده، جان داده بود.
چند روز پيش؛ پنجشنبه ۱۷ فروردين برخي خبرگزاريها اينگونه اعلام كردند: «دانشآموزي ۹ ساله در روستاي جنبه دراز واقع در مشهد وقتي كلاس درسش تمام ميشود با همكلاسيهاي ديگرش از كلاس خارج و چون لوازم التحريرش را در كلاس جا گذاشته بود مجدد به كلاس برميگردد. به همين دليل هم در كلاس جا ميماند و مدير مدرسه در سالن را قفل ميكند و از مدرسه خارج ميشود. دانشآموز هم براي اينكه بتواند از مدرسه خارج شود از حفاظ پنجره كلاس آويزان ميشود ولي سرش ميان نردهها گير ميكند و همين موضوع باعث خفه شدن اين دانشآموز ميشود.»
با انتشار اين خبر «اعتماد» درصدد برآمد تا براي دسترسي به جزييات بيشتر، موضوع را پيگيري كند، چراكه بر اساس اخبار منتشر شده؛ «مدير مدرسه داخل كلاسها را وارسي نكرده است.»
«مجيد بيكي»، بخشدار احمدآباد شهرستان مشهد از مرگ وحشتناك يك دانشآموز ۹ ساله خبر داد و گفت: «يك دانشآموز ۹ ساله پس از پايان كلاس در مدرسه سه كلاسه روستاي جنبه دراز جا ميماند و مدير مدرسه، در مدرسه را قفل ميكند و ميرود. والدين و بستگان دانشآموز حوالي ساعت ۲ ظهر براي يافتن كودك به مدرسه مراجعه و مشاهده ميكنند كه كودكشان از ناحيه گردن از حفاظ پنجره كلاس آويزان شده است، ظاهرا اين دانشآموز پس از آنكه با در بسته مدرسه مواجه ميشود، جهت كمك خواستن يا خروج از پنجره كلاس سرش ميان ميلههاي حفاظ گير ميكند و خفه ميشود. دانشآموز به وسيله بستگان به مركز جامع سلامت شهري ملكآباد منتقل ميشود، اما بر اساس اعلام پزشك كشيك و كادر اورژانس، دانشآموز هنگام رسيدن به مركز بهداشت فاقد علايم حياتي بوده است. عمليات احياي دانشآموز توسط پرسنل اورژانس و كادر مركز بهداشت به مدت ۵۰ دقيقه انجام ميشود اما احياي كودك محقق نميشود و فوت اعلام ميشود. پس از حادثه بازپرس و قاضي مربوطه در محل حادثه حضور پيدا كرده و تحقيقات قضايي درباره علت دقيق اين حادثه ناگوار آغاز ميشود، صحنه حادثه بازسازي شده و افراد دخيل در اين خصوص از جمله مدير مدرسه به عنوان مسوول اصلي آموزشگاه و مدير آموزش و پرورش بخش، براي ارايه توضيحات خواسته شدهاند. بر اساس مشاهدات و اظهارنظر بستگان متوفي و افراد حاضر در محل خفگي دانشآموز بر اثر فشار ميلههاي حفاظ پنجره بوده است، اما براي روشن شدن علت قطعي فوت پيكر به پزشكي قانوني منتقل شده تا دلايل قطعي فوت از سوي پزشكي قانوني اعلام شود.»
همچنين «محمد عليشاهي»، رييس اورژانس پيشبيمارستاني و مديريت حوادث دانشگاه علوم پزشكي مشهد درباره اين خبر گفت: «پس از وقوع اين حادثه، دختر ۹ ساله توسط خانواده به درمانگاه ملكآباد برده ميشود و كادر پزشكي اين درمانگاه بلافاصله عمليات احيا را شروع ميكنند و سپس كادر پزشكي درمانگاه براي كمك با اورژانس مشهد تماس ميگيرند كه همكاران اورژانس به درمانگاه مراجعه ميكنند. با توجه به اينكه اين دختر بچه فاقد علايم حياتي بوده است اورژانس همراه با پزشك و تيم درمانگاه به مدت ۵۰ دقيقه به احياي بيمار ميپردازند اما تلاشهاي كادر درمان جواب نداده و متاسفانه فوت دختر بچه تاييد ميشود.»
«حسين محمدزاده»، رييس اداره اطلاعرساني و روابط عمومي آموزش و پرورش خراسان رضوي نيز در واكنش به اين خبر گفت: «ظهر چهارشنبه ۱۶ فروردين پس از اتمام وقت قانوني مدرسه تمامي دانشآموزان مدرسه را ترك كردند و مدير بعد از تخليه كامل مدرسه در را قفل و از محل خارج شده است. آنطور كه مدير مدرسه اظهار كرده اين دانشآموز از وسايلش چيزي را در مدرسه جا گذاشته كه مجدد به محل باز ميگردد. او بيان كرده كه احتمالا دانشآموز در اين بازه زماني به دليل نامشخص از باز بودن در استفاده كرده و وارد كلاس شده است. مدير پس از برداشتن وسايلش در را قفل و مدرسه را ترك كرده است. دانشآموز كه خودش را در مدرسه تنها ديده احساس ترس كرده و تلاش كرده از طريق پنجره كلاس خودش را نجات دهد كه متاسفانه سرش ميان ميلههاي حفاظ گير ميكند و خفه ميشود. والدين و بستگان دانشآموز پس از گذشت حدود دو ساعت كه از او خبري نشده نگران ميشوند و به مدرسه مراجعه ميكنند و با سر آويزان دختر ۹ سالهشان ميان نردههاي پنجره كلاس روبهرو ميشوند.»
متهم كردن مدير مدرسه به سهلانگاري
عموي «زهرا» دانشآموز ۹ ساله مشهدي در مورد اين حادثه تلخ به «اعتماد» ميگويد: «برادرم دو فرزند دارد. زهرا فرزند دوم خانواده بود. كلاس سوم بود، نه كلاس اول، چون در برخي خبرها منتشر شده كه زهرا كلاس اول دبستان بود. چهارشنبه شانزدهم فروردين وقتي پدر و مادر زهرا متوجه ميشوند دخترشان به خانه نيامده تمام روستا را ميگردند. اول هم به در خانه همكلاسيهاي او ميروند و وقتي ميبينند هيچكس از زهرا خبر ندارد به مدرسهاش ميروند. آنجا بدن زهرا را آويزان ميان حفاظهاي پنجره كلاس درس ميبينند. سر بچه ميان حفاظ گير كرده و خفه شده بود.» (گريه ميكند. بعد از چند ثانيه به سوالات ديگر پاسخ ميدهد)
در خبرها منتشر شده؛ وقتي همه از مدرسه خارج ميشوند او هم خارج ميشود و بعد از اينكه متوجه ميشود لوازمالتحريرش را در كلاس جا گذاشته به كلاس درس برميگردد. براي همين مدير مدرسه فكر ميكند تمام بچهها از مدرسه خارج شدند. زهرا هم براي اينكه خود را از مدرسه خارج كند يك صندلي زير پايش ميگذارد و تلاش ميكند خود را از ميان حفاظ پنجره به حياط مدرسه برساند. همين ميشود كه سرش ميان حفاظ گير ميكند و خفه ميشود. خب با توجه به اينكه آن لحظه هيچكس در مدرسه حضور نداشته، اين جزييات را چه كسي عنوان كرده است؟
سوال ما هم همين است. اين جزييات شايد منتشر شده تا از مسووليت مدير و معلم مدرسه كم شود. اين صحبتها را ما از يكي از اعضاي شوراي روستا شنيديم، اما آنچه خواهرزادهام درباره آن روز ميگويد؛ اين است: «بچهها همه از مدرسه خارج شده بودند، ولي زهرا در كلاس مانده بود تا تكاليفش را از روي تخته سياه بنويسد. به زهرا گفتم؛ بلند شو تا به خانه برويم و او گفت؛ چند خط ديگر مانده. بنويسم، ميآيم.» خواهرزادهام از مدرسه خارج ميشود تا به خانه برود. جلوي در مدرسه ميبيند كه دو معلمشان (با هم خواهر هستند) ايستادهاند و منتظر ماشين هستند تا بروند. حالا نميدانم اينها عجله داشتند يا چي كه كلاسهاي درس را چك نكردند. اين اتفاق فقط سهلانگاري بود.
چطور مدير مدرسه قبل از خارج شدن، كلاسها را وارسي نكرده است؟
ادعاي مدير اين است كه قبل از خارج شدن از مدرسه كلاسها را چك كرده و از قول دانشآموزان ديگر گفته كه همه بچهها ديدند زهرا از مدرسه خارج شده و دوباره به سمت كلاس برگشته. اصلا چنين چيزي نيست. در يك كلاس پانزده، بيست متري عذر ميخواهم مرحومه كتاب و دفتر كه نبود در كشو مانده باشد و كسي متوجه نشود. پس اگر مدير كلاسها را چك ميكرد چنين اتفاقي رخ نميداد.
مدرسه فراش نداشت؟
نه، قرار بود اين دانشآموزان براي مدت يك هفته در اين مدرسه حضور پيدا كنند، چون خيري كه اين مدرسه را افتتاح كرده بود، دوست داشت حضور دانشآموزان در اين مدرسه را ببيند. اين مدرسه تازه تاسيس شده است.
در مورد روز حادثه مادر و پدر اين دختر چه ميگويند؟
زهرا پانزده تا همكلاسي داشت. خانه اين پانزده همكلاسي را پدر و مادرش سر زدند تا از زهرا خبر بگيرند اما هيچ كدام از او خبري نداشتند. آخر سر به فكرشان رسيد كه به مدرسه بروند. همين كه وارد مدرسه ميشوند، ميبينند بچهشان لاي حفاظ پنجره آويزان است. (گريه ميكند و نميتواند حرف بزند. بعد از چند لحظه مجدد صحبت ميكند) بچه عقلش نرسيده بود. براي همين اول بدنش را از لاي نردهها رد ميكند و سپس سرش را. سرش هم گير ميكند و با پاهايي آويزان ميان نردههاي پنجره خفه ميشود.
خانوادهاش وقتي با اين صحنه روبهرو شدند چه كار كردند؟
با سنگ و ميله نردهها را باز كردند تا توانستند جسد زهرا را بيرون بکشند. بعد با من تماس گرفتند. من هم خودم را به خانه بهداشت ملكآباد رساندم ولي كار از كار گذشته بود. زهرا همان موقع كه لاي حفاظ پنجره گير كرده، جانش را از دست داده بود.
خانواده زهرا شكايت نكردند؟
فعلا كه شكايت نكردند، اما پيگير قضيه هستيم.
مقصر اصلي آموزش و پرورش است
يكي از اعضاي شوراي اين روستا (جنبه دراز) كه نخواست نامش در اين گزارش قيد شود در واكنش به اين حادثه به «اعتماد» ميگويد: «مدرسه شهيد عبداللهي تازه تاسيس شده است. سه كلاس دارد با ظرفيت 50 دانشآموز. مدرسه فراش ندارد. هفتهاي دو بار فراش ميآيد آن هم بعد از ساعت اداري مدرسه را نظافت ميكند و ميرود. روز حادثه هيچ كس در مدرسه نبوده و اين بچه در كلاس جا ميماند و اين اتفاق ميافتد. مدير مدرسه ادعا كرده كه كلاسها را قبل از خروجش چك كرده، اما چه جوري چك كرده كه اين بچه را نديده! اين وظيفه مدير است كه قبل از خارج شدن از مدرسه كلاسها را چك كند، شيرها را چك كند كه مبادا آب چكه كند، برق را چك كند... پس چرا مدير حقوق ميگيرد؟ براي همين كارها، اما مدير در اين كارها كوتاهي كرده و بچه از ترس اينكه تنها در مدرسه مانده، خواسته خودش را هر جور شده از پنجره به حياط مدرسه برساند.»
اين عضو شورا در مورد اين مدرسه ميگويد: «زيربناي اين مدرسه فقط 100 متر است. حفاظهاي اين مدرسه و خيلي موارد ديگر آن استاندارد نيست. اين چه حفاظي است كه بچه ميتواند از آن عبور كند؟ به نظر من مقصر اول اين حادثه آموزش و پرورش است، چون بايد مدرسه را كامل تحويل ميداد. يك مدرسه قديمي هم در همين روستا داريم كه اوايل انقلاب ساخته شد. زماني كه امكانات كمتري هم نسبت به الان بوده، اما مدرسه كاملا استاندارد است. پلههايي كه براي ورودي اين مدرسه تازه تاسيس زدند ارتفاعش زيادتر از حد معمول است. بهطوري كه بچهها بايد پايشان را بلند كنند تا از پلهها بالا بروند. يعني در يخبندان و سرما امكان دارد اين بچهها پايشان ليز بخورد و به زمين بخورند. كنار حياط همين مدرسه يك پرتگاه است با ارتفاع حدودا دو متر. خب بچهها اگر هنگام بازي حواسشان نباشد و در اين پرتگاه بيفتند، كارشان تمام است. در كل اين مدرسه هيچ امكاناتي ندارد. ببينيد اگر حفاظهاي مدرسه استاندارد بودند اين بچه دو روز هم در كلاس ميماند هيچ اتفاقي برايش نميافتاد. من نميگويم مدير مقصر نيست او هم بايد كلاسها را چك ميكرده، اما مقصر اصلي آموزش و پرورش است كه بايد مدرسه را با امكانات كامل تحويل مدير و معلم ميداده، چون مدرسه براي بچههاست. آدم بزرگ كه نميخواسته در اين مدرسه درس بخواند. يك مشت بچه هستند و وقتي مثل اين ماجرا دانشآموز احساس ترس ميكند، ميخواهد خودش را از اين طريق نجات بدهد. خير بنده خدايي دو ميليارد تومان هزينه اين مدرسه كرده، خب آموزش و پرورش اين هزينه را چه كار كرده است؟ كاش از نزديك ميآمديد و اين مدرسه تازه تاسيس را بازديد ميكرديد.»