ضرورت چارهانديشي درباره ناكاميهاي اقتصادي و اجتماعي
مجيد ابهري
خودكشي يعني قطع عمدي و اختياري رشته زندگي. با توجه به انواع خودكشي بايد از نظر رفتارشناسي و رواني به اين پديده نگاه محققانه انداخت. چرا يك نفر خودكشي ميكند؟ شرايط روحي و رواني او چگونه است كه دست به اين اقدام ميزند؟ خودكشي خودخواهانه يا دگرخواهانه؛ يعني فرد به خاطر مسائل محيطي، فشارهاي زندگي، فشارهاي مالي و اقتصادي دست به خودكشي ميزند و زندگي براي اين فرد آنچنان با مشكل روبرو شده كه فرد در سنين مختلف دست به اين كار ميزند. فرقي هم ندارد كه يك نفر در چه سني باشد. هرچه سن فرد بالاتر رود فشار زندگي در او بيشتر شده و دلايل خودكشي بر او عديده ميشود. خودكشي در سنين پايين بيشتر به خاطر مسائل عاطفي، شكستهاي عشقي يا اختلافات خانوادگي روي ميدهد اما در سنين بالا مثل آنچه چند روز پيش رخ داد ميتوان گفت؛ ناكاميهاي زندگي و مشكلات اقتصادي فرد را وادار به خودكشي ميكند. هرچند از نظر باورهاي ديني ما خودكشي عملي غيرعادي است. يعني فرد با اختيار خود رشته زندگي خود را قطع ميكند و هرچقدر كه فشار زندگي بر فرد بيشتر باشد خودكشي او عجيبتر و تاسفانگيزتر ميشود. خودكشي ميتواند دلايل مختلفي از جمله مشكلات عاطفي، شكستهاي مادي و مالي، شكستهاي عشقي، ناكاميهاي سياسي، اجتماعي و... داشته باشد. در حالي كه يك فرد هر چقدر از مسائل اخلاقي و عقيدتي فاصله پيدا كند به خودكشي نزديكتر ميشود چرا كه انسان وقتي از منبع الهي و عقايد ارزشي فاصله ميگيرد به خودكشي نزديكتر ميشود. انسان هرچه از باورهاي عقيدتي دور ميشود به عقايد غير اخلاقي نزديكتر ميشود. بنابراين خودكشي ميتواند بر اساس دلايل اخلاقي، عقيدتي، مادي و... باشد و همچنين شكستهاي مالي و عاطفي هم ميتوانند از دلايل عمده خودكشي باشند. آمار خودكشي در دو سال اخير افزايش چشمگيري يافته است. هرچقدر آمار خودكشي بالا رود به همان اندازه اخلاق اجتماعي و فرهنگي در جامعه رو به سقوط ميرود. بنابراين خودكشيهاي خودخواسته به شكلي كه جامعه به طرف بيهنجاري و ناهنجاري كشيده شود باعث افزايش خودكشي ميشود. خودكشيهايي كه در سنين پايين رخ ميدهد بيشتر به خاطر ضعف باورهاي عقيدتي، تربيتهاي فرهنگي و خانوادگي است. در چهل سال گذشته كه اين جانب در بخش آسيبشناسي اجتماعي به ويژه خودكشي مطالعه و پژوهشهاي ميداني داشتم به اين نتيجه رسيدهام كه فاصله عاطفي بين اعضاي خانواده باعث دور شدن افراد از ارزشهاي اخلاقي شده و آمار خودكشي را بالا ميبرد. شكستها و ناكاميهاي اقتصادي و سياسي نيز از دلايل عمده خودكشي است. متاسفانه مربيان اجتماعي و فرهنگي ما كمتر به اين فكر ميافتند كه با خودكشي مقابله كنند. هرچه اعتقادات و باورهاي معنوي ضعيفتر شود آمار خودكشي بالاتر و بالاتر ميرود. چنانچه در جوامع باورمند كمتر خودكشي اتفاق ميافتد. در درجه اول والدين و بعد مربيان بايد به فكر اين باشند كه اخلاق در جامعه را پررنگ كرده و اجازه ندهند پوچگرايي مخصوصا با گسترش فضاي مجازي در جامعه رونق بگيرد .