تقابل دوگانه فرهنگ
رضا دبيرينژاد
يكي از ويژگيهاي فرهنگ آن است كه جاري بودن است و در اين جاري بودن تاثير ميپذيرد و همانند امري سيال شكل ميپذيرد از اين رو نميتوان فرهنگ را منجمد ساخت و توقع پايداري شكلي از آن را داشت چنان كه با نگاهي به تاريخ فرهنگي هم ميبينيم كه متاثر از تغيير نسلها، رسانهها و فناوريها در نتيجه نوع نگرش افراد و گروههاي جامعه تغيير يافته و فرهنگ هم دچار كثرت و حتي تغييرهاي شكلي درون يك گروه و طبقه شده است. ايستايي در مقابل تغييرات فرهنگي سبب تقابلهاي فرهنگي و تضادهاي اجتماعي ميشود.
چالشهاي اجتماعي امروز جامعه ما نيز نشاندهنده همين تقابل فرهنگي است كه ناشي از يك دوگانگي فرهنگي مسلط شده بر جامعه است. امروزه با يك فرهنگ رسمي روبرو هستيم كه بنا بر ويژگيهاي اين نوع فرهنگها تمايل به يكسانسازي و شبيهسازي همه افراد در قالب اين نوع از زيست اجتماعي را دارد. در تمام ادوار گذشته چون همه مسيرهاي آگاهي، اطلاعيابي و حتي معيشت از مسيرهاي رسمي اتفاق ميافتد در نتيجه افراد نيازمند حفظ من اجتماعي خود بودند و در نتيجه نه تنها از فرهنگ رسمي تبعيت ميكردند بلكه آن را پذيرفته بودند. اما حالا با يك فرهنگ دروني روبرو هستيم كه خارج از فرهنگ رسمي شكل گرفته، رشد كرده و فربه شده است. اين فرهنگ دروني با من شخصي افراد سروكار دارد كه به دليل تغييرات ارتباطي و افزايش آگاهيهاي عمومي و حتي تغيير نظام تربيتي و حمايتي درون خانوادهها اشكال ديگري از سبك زندگي را مشاهده كرده، پذيرفته و حتي شكل داده است. به هر ميزان كه از نسلهاي ميانسال فاصله ميگيريم و به نسلهاي جوانتر نزديك ميشويم تغيير سبك زندگي از فرهنگ رسمي تا فرهنگ دروني در آنها نمود بيشتري دارد و حتي نسلهاي بزرگتر به خاطر نقش حمايتي يا در نتيجه ارتباط و تعامل با اين نسل اين فرهنگ دروني را پذيرفتهاند. فرهنگ دروني كه پيش از اين در درون خانهها و خانوادهها و محلهاي خصوصي جاري بود حالا آنقدر فربه شده و گسترش يافته كه به يك پذيرش عمومي تبديل شده است و از درون به بيرون سر ريز كرده است اما فرهنگ رسمي كه امكان همسانسازي با تغييرات را نداشته در مقابل اين فرهنگ دروني ايستاده است و اينجاست كه عرصه عمومي به عرصه منازعات فرهنگ رسمي و دروني تبديل شده است. اين در حالي است كه ذات فرهنگ بر كثرت، تغيير و پويايي استوار است. آنچه امروز سبب اين تقابل شده عدم امكان گفتوگوي حوزه دروني و بيروني افراد جامعه است، به گونهاي كه فرهنگ رسمي ميخواهد من اجتماعي را به سبك خود شكل دهد و اين در حالي است كه من دروني افراد با اين شمايل از من اجتماعي فاصله گرفته است. اين تقابل پيش از اين در دنياي دروني به وجود آمده و امروز سرريز جامعه شده است چنانكه فرهنگ دروني امروز نياز طي دهههاي بعد سرريز جامعه فردا خواهد شد.