چالش زايمان تقويمي و آن سوي ناپيداي بحران!
فاطمه كريمخان
حرف امروز و ديروز نيست، 1/1/1401 هم بود، 8/8/1388 هم بود، هزاران روز و ماه و سال ديگر هم اين وسط بوده است و حالا در يك بزنگاه ديگر هستيم، 2/2/1402. يكبار ديگر وزارت بهداشت شروع به كشيدن خط و نشان كرده است، مردم، بيمارستانها و زايشگاهها را تهديد ميكند. به مردم در رسانهها ميگويند كه تنظيم زمان زايمان موجب مشكلات غيرقابل جبران براي مادر و فرزند ميشود، به بيمارستانها و زايشگاهها ميگويند اگر زايمان تقويمي انجام شود، با آنها برخورد ميكنند. حتي به پزشكان هم تذكر ميدهند كه از برنامهريزي زايمان خودداري كنند. با در نظر گرفتن مجموعه اقداماتي كه وزارت بهداشت سالانه عليه زايمان تقويمي انجام ميدهد، روشن ميشد كه واكنش وزارت بهداشت به موضوع زايمان تقويمي، از جايي وسط داستان شروع ميشود. بر اساس گزارشهاي بيمارستاني قضاوت ميكنند كه مردم قصد دارند زايمانهايشان را برنامهريزي كنند تا تاريخ تولد بچههايشان رند شود. بر اين اساس سراغ بيمارستانها و پزشكان ميروند كه آنها را با تهديد از دست زدن به تنظيم زمان زايمان باز دارند. در رسانهها هم به مردم ميگويند اين كار خطرناك است، اما به اين مساله اهميت نميدهند كه مردمي كه قصد تنظيم زمان زايمان را دارند نه به اخبار و گفتههاي اين و آن در رسانهها، بلكه به ميلي مبهم در مورد تولد تقويمي و بعد از آن به توصيههاي پزشكان زنان و زايماني كه قرار است زايمان زير نظر آنها انجام شود توجه ميكنند، نه هيچ كس ديگري. شايد علت اينكه وزارت بهداشت سالهاست در متوقف كردن زايمانهاي تقويمي درجا زده، دقيقا همين باشد كه آقايان كتاب را از ميانه باز كردهاند، در نتيجه راهحلي كه ارايه ميكنند، شامل نيمي از مساله است، وقتي مجهولها سر جايشان بمانند، تعجبي ندارد كه از الان نگران زايمان تقويمي در 3/3/1403، 4/4/1404و از اين دست باشيم. آنچه وزارت بهداشت و ساير سخنگويان اين حوزه در مورد زايمان تقويمي ناديده ميگيرند همان «ميل مبهم به تاريخ رند» است، در رسانههاي رسمي تلاش ميشود برنامهريزي كردن زايمان را اقدامي احمقانه و نشاندهنده سرمايه فرهنگي پايين بنامند تا از اين طريق از جذابيتهاي آن كم كنند، اين رويه اگر پاسخ داده بود بعد از دهها سال تحقير زايمان تقويمي و برنامهريزي شده بايد نشاني از پشيماني در كساني كه دست به برنامهريزي زايمان ميزنند يا اقلا نشانهاي از كاهش اين برنامهريزي در ميان خانوادهها ديده ميشد. به نظر ميآيد عدم دركي كه نسبت به «ميل مبهم به تاريخ رند» وجود دارد، دليل ناتواني در حل مساله است. ميل به زايمان تقويمي، نه تنها در خرافاتي در مورد رمز اعداد ريشه دارد، بلكه از ناخودآگاه فردي و جمعي در مورد «اسطوره تولد قهرمان» هم ناشي ميشود. اسطورههاي تولد قهرمان كه اتو رانك روانكاو اتريشي در كتابي به همان نام آنها را جمع كرده است، به اين مساله اشاره دارد كه در تمام طول تاريخ «قهرمان» از بدو تولد و حتي پيش از آن «قهرمان»، خاص، يگانه و متمايز بوده است. اين خاص بودگي وجوه مختلفي را شامل ميشود كه يكي از آنها زمان و ساعت تولد است. اگر همين يك انگاره در خودآگاه و ناخودآگاه جمعي ما وجود داشت هم ميتوانست به تنهايي توضيحدهنده اين مساله باشد كه چرا مردم ميل دارند زايمانهاي برنامهريزي شده و تقويمي داشته باشند، اما دلايل بسيار متعدد ديگري هم در اين مورد مطرح است. بالطبع همه بچههايي كه در تاريخهاي رند به دنيا ميآيند اسكندر نميشوند، والدين هم از اين مساله به خوبي خبر دارند، پس چرا اصرار به زايمان تقويمي تمام نميشود؟ شايد توضيحات ديك هبدايج، محقق فرهنگ عمومي در اين مورد قانعكنندهتر از توضيحات اتو رانك و ايده اسطوره تولد قهرمان باشد. هبدايج در تحقيقات خود به اين مساله ميپردازد كه افراد در مواجهه با فرهنگ مسلطي كه تلاش ميكند آنها را يكرنگ و همسان كند چگونه واكنش نشان ميدهند. تلاش بدون توقف براي كسب هويت مستقل، يك واكنش دفاعي نسبت به انكار فرديت است. وقتي فرهنگ مسلط به دنبال يكدستسازي است و امكانات قابل ملاحظهاي براي تخطي از اين يكدستسازي و كسب فرديت وجود ندارد يا تلقي اين است كه امكانات قابل ملاحظهاي براي كسب فرديت وجود نخواهد داشت هر چيزي ميتواند دستمايهاي براي جدا كردن «خود» از همگان و پيدا كردن عنصر تمايزبخش قرار بگيرد. اين تلاش ميتواند تا برنامهريزي براي خاص و متفاوت كردن «تاريخ تولد» هم پيش برود. شما ممكن است نتوانيد در مورد لباس خودتان تصميم بگيريد، ممكن است نتوانيد رشته تحصيلي كه شما را از ديگران جدا ميكند، انتخاب كنيد يا در ساختن مسير آيندهتان مستقل از باورهاي رايج عمومي حركت كنيد، اما اگر تاريخ تولد خاصي داشته باشيد چي؟ اين تاريخ تولد هميشه با شما ميماند و هميشه بيشتر از يكسري عدد تصادفي جلب نظر ميكند. آيا اين شروع خوبي براي اميدواري به متفاوت بودن و متفاوت شدن از جمع نيست؟ به نظر ميرسد كه بخش مهمي از مردم جامعه تصميم گرفتهاند كه اين اعداد تاريخ تولد، چنين خاصيتي دارند و وزارت بهداشت و توصيههاي ارشادي و القايي و انواع و اقسام تهديداتش هم نميتواند جلوي اين باور را سد كند. عجيب است كه اين مساله ساده كه ايجاد تغيير در متغيرهاي اجتماعي الزاما به نتايج مورد نظر ختم نميشود، براي بسياري هنوز جا نيفتاده است. توهم امكان برنامهريزي عمومي براي همگان، تلاش بيشائبه براي يكدستسازي از بالا، انكار و سركوب تفاوت و فرديت، تنها به مقاومت در دوران نوجواني و تغيير اسم در دوران جواني، استفاده از دو اسم يكي روي كارتهاي شناسايي و ديگر روي دفترهاي مشق و تلفن ختم نميشود. تنها هزينه تلاش براي يكسانسازي، فرار از زير بار سلطه فرهنگي به هر قيمت و هر وسيلهاي است و بسياري از اين وسيلهها و هزينهها ميتواند خسارتهاي جاني و رشدي به همراه داشته باشد كه با صدور بخشنامههاي سالي يكبار هم برطرف نميشود. آيا وزارت بهداشت ميتواند چالش تولد تقويمي را برطرف كند؟ اين مساله كه تا به حال از صدور ابلاغ و دستور كاري بر نيامده بايد روشن كند كه در مساله تولدهاي تقويمي هم مثل تقريبا همه مسائل ديگر فرهنگ عمومي با بگير و ببند نميتوان كاري از پيش برد. شايد وقت آن رسيده باشد كه تولدهاي تقويمي هم به جاي اينكه مسالهاي «پزشكانه» در نظر گرفته شوند، مساله جدي اجتماعي و فرهنگي تلقي شوند و از متخصصان ميانرشتهاي براي تفسير و پيدا كردن راهحلي براي آن دعوتي به عمل بيايد.