زماني كه سپهر رواني و وجدان جمعي جامعه، پاسبانان خودشان را از دست ميدهند، تكرار سرقتها هم بيشتر خواهد شد
«اصغر مهاجري» جامعهشناس در مورد افزايش سرقت در جامعه به «اعتماد» ميگويد: «سرقت يك واژه نسبي است و نميتوان در مورد آن اظهارنظر قطعي كرد. برخي از جوامع واژه سرقت را «پاتك زدن» معني ميكنند. مصداق اين جمله در بيتي از اشعار سعدي كه ميگويد؛ «اي سير تو را نان جوين خوش ننمايد/معشوق من است آنكه به نزديك تو زشت است» معني ميشود. يعني اگر يك فرهنگي در جامعهاي زشت به نظر ميآيد ممكن است در جامعه ديگر زشت نباشد و برچسب ديگري بگيرد. بنابراين با تفسير ذهني افراد، بار معنايي فرهنگ و واژه متفاوت است، ولي اگر بخواهيم علل آن را در جامعه خودمان بررسي كنيم بايد بگويم؛ اظهارنظر صريح و واضح در مورد سرقت ممكن است ناكافي باشد. به همين دليل بسياري از مسوولان ما هم به دليل برخي قضاوتهاي عجولانه يك بعدي كه بدون شناخت و بدون پژوهش صورت ميگيرد، تصميمهايي ميگيرند يا دستورالعملهايي صادر ميكنند يا حتي قانونهايي را اجرا ميكنند كه نهتنها سرقتها را كمتر نميكند بلكه آن را هم افزايش ميدهد و موجب پيامدهاي منفي ديگري ميشود. زماني كه دوربين، نگاه يا منظره ديد را بر روي افزايش سرقتها وسيع ميكنيم، مشخص ميشود چند حوزه اين روند را افزايش ميدهد. حوزه اول، حوزه ساختارها است. به عنوان نمونه زماني كه ساختار قشربندي كشور با فاصله طبقاتي مواجه است، اجازه ميدهد ميزان يا انواع سرقت افزايش پيدا كند. مثلا طرف شروع به سرقت ميكند و اين را ستاندن حق خودش عنوان ميكند. فكر ميكند طبقه بالا كه با انباشت ثروت مواجه است، حق او را خورده. در نتيجه نابرابريهاي اجتماعي در افزايش سرقت بسيار موثر هستند. يكي ديگر از عواملي كه در افزايش سرقتها تاثير بسزايي دارد كوچك شدن قشر متوسط جامعه است. زماني كه طبقه متوسط كوچك ميشود، سوپاپ اطمينان جامعه هم كمتر ميشود. ميزان سرقت در طبقه متوسط كمتر است چون طبقه متوسط حافظ ارزشها است و حتي سرقت ديگران را هم كنترل ميكند، ولي در حال حاضر شاهد اين هستيم كه هر روز طبقه متوسط كوچكتر و كوچكتر ميشود.»
او در ادامه ميگويد: «متهم رديف دوم كه باعث افزايش سرقت ميشود، مشكلات اقتصادي است. اقتصاد كشور ما دچار بيتعادلي و بيهنجاري است. يعني وقتي در يك جامعه افراد سعي ميكنند كه به مسكن، ماشين و… برسند و در آخر هم نميرسند، انواع سرقتها بروز پيدا ميكند. اين سرقتها ميتواند از يقه سفيدان تا يقه آبيها را شامل شود. عوامل فرهنگي هم ميتواند در افزايش سرقت نقش داشته باشد. يعني به لحاظ ذهني وقتي سرقت را توجيه و تكرار ميكنند، قبح آن هر روز ريخته ميشود يا مدلها و الگوهايي كه موجود هست، باعث ميشود فرد سرقتهاي خشن انجام دهد. گزارشهاي اصحاب رسانه بود كه طرف در يكي از استانها به خاطر ۵۰ ميليون تومان سرقت مسلحانه انجام داده و پنج نفر را كشته بود. خب چنين مواردي نشان ميدهد قبح قضيه ريخته شده است و فرد بر اساس تكرار سرقت، وارد فرآيند تشديد شده سرقت ميشود كه حتي ميتواند مسلحانه باشد. يك ضربالمثل فولكلور هم در این زمينه وجود دارد كه تخم مرغ دزد، شتردزد ميشود. زماني كه سپهر رواني و وجدان جمعي جامعه، پاسبانان خودشان را از دست ميدهند و سپهر رواني نامطبوع ميشود، تكرار سرقتها هم بيشتر خواهد شد. ما در وضعيت فعلي چه در ساختارهاي كلان و چه در ساختارهاي خرد شرايط ارتكاب سرقت را شاهد هستيم. البته من مساله سرقت را وسيع ميبينم. اكثريت جامعه با توجيهاتي اين اقدام را انجام ميدهند. متهم رديف سوم فقر است. فقر موجب افزايش سرقتها ميشود. متهم رديف چهارم، قانون است. قانونگذاران ما در مورد مساله سرقت قانون مشخص و واضحي ندارند. متهم بعدي رسانهها هستند. تا به حال هيچ مقاله جامعي در مورد زمينههاي افزايش سرقت ارايه نشده است. مسوولان هم كمتر سعي ميكنند در مورد آن با رسانهها صحبت كنند. بيشترين موضوعي هم كه باعث ميشود فرد دست به سرقت بزند، همجواري است. يعني فرد دوستاني دارد كه آنها سارق هستند. اين مساله نيز تاثير مستقيمي بر روي افزايش سرقتها ميگذارد.»