بنفشه سامگيس / وزير بهداشت سه چهره دارد؛ چهرهاي متعصب هنگامي كه پاي هزينههاي درمان از جيب مردم در ميان است و سيدحسن قاضيزادههاشمي در جلسات هيات دولت، كابينه را بايد به لزوم توجه به هزينههاي درماني مردم مجاب كند. چهره دوم، سايهاي از گذشتهاي نه چندان دور و آميزهاي از فعاليتهاي سياسي و جهادي و تحصيلي است. چهره سوم كه طي اين دو سال و نيم وزارت شايد كمتر ديده شده، بازتاب اندوهي است كه در مواجهه وزير بهداشت با فراموش شدهترين مردم اين كشورمتولد ميشود. غروب جمعه، وزير بهداشت پس از ساعاتي كه در بازديد از سراي احسان – خانهاي در جنوبيترين و فراموش شدهترين نقطه كلانشهر تهران كه هزينههاي آن توسط نيكوكاران گمنام تامين ميشود – و ديدار با 500 بيمار رواني مزمن سپري شد، ملتهب از اندوه بود. مردان و زناني كه به علت بيماري ناتوانكنندهشان، به اين خانه دور افتاده رانده شده بودند تا وجودشان، زيبايي بصري شهري را خدشهدار نكند، مردان و زناني كه خانواده هم از تحمل تلاطم روانشان ناتوان شده بود، مردان و زناني كه در همان بيحواسي، منتهاي خواستهشان چند نخ سيگار بيشتر بود و بازيگران يك سريال تلويزيوني، چه ساده و براي دقايقي كوتاه، آنها را از آشوب ذهني كه اسيرشان كرده بود، به يك بهشت صورتي رنگ خالي از بوي كافور راهنمايي ميكردند. قاضيزاده هاشمي، غروب آدينه را با اين بيماران گذراند و بازتاب اين ديدار منتج شد به چند تفاهم و چند جمله در حمايت از بيماران رواني و تقدير از نيكوكاراني كه از اين بيماران نگهداري ميكردند و گفتوگويي با «اعتماد» درباره مفرهايي براي تسكين هرچه بيشتر درد ناديدني فراموششدگان جامعه:
قانوني كه در دهه 40 تصويب شد بر احداث مركزي براي نگهداري مجرمان رواني تاكيد ميكرد. در برنامه سوم توسعه هم مصوب شد كه 10 درصد تختهاي عمومي بايد به بيماران رواني اختصاص پيدا كند. طي سالهاي گذشته هيچ يك از اين قوانين اجرا نشد. شما بگوييد كه نقص كجاست و اين قوانين چگونه بايد اجرا شود؟
نقص، عدم اجراي قانون است. همين طور كه شما گفتيد قانون هست، بايد اجرا شود، مجلس بايد براي آن اعتبار بگذارد، دولت هم بايد قانون را اجرا كند، وزارت دادگستري هم بايد براي مجرمان مبتلا به بيماريهاي رواني بيمارستان احداث كند. اين مشكل بسيار مهمي است كه همكاران ما در سراسر كشور با آن مواجهند. يعني قاضي محترم حكم صادر ميكند براي انتقال اين افراد و كاري هم ندارد كه آيا جا و امكانات داريم يا نداريم. اگر رييس بيمارستان، حكم قاضي را اجرا نكند خودش را حبس ميكنند و به عقيده ما واقعا منصفانه هم نيست. چرا اين اتفاق افتاده؟ چون اعتبار لازم براي دستگاه قضايي و وزارت دادگستري براي احداث بيمارستان و بخشهاي مورد نياز تامين نشده است. اين كار را بايد مجلس در بودجه سالانه انجام دهد. اگر دولت انجام نداده، مجلس بايد انجام دهد. قصد من اين نيست كه بگويم كداميك بايد انجام ميداده و انجام نداده. هر دو مقصرند. اختصاص 10درصد تختها به بيماران مبتلا به بيماري رواني هم براي رفع تكليف بود. بيمارستان محل نگهداري اين بيماران، استاندارد و فضا و محيط پيرامون و حتي فضاي سبز و امكانات توانبخشي كاملا متفاوت با بيمارستانهاي معمول ما دارد. ما امروز متاسفيم كه حتي براي بيماران معمولي هم جا نداريم. بسياري از بيمارستانهاي ما با ضريب 90 يا 95 درصدي اشغال تخت مواجهند. شرايط اينگونه نيست كه تخت خالي داريم و به اين بيماران اختصاص نميدهيم. اين قوانين نيازمند بودجه است و براي تامين رفاه اجتماعي در اين حوزه بايد هزينه كنيم. چه كسي بايد هزينه كند؟ بايد از منابع عمومي بيايد. مردم تا كجا بايد كمك كنند؟ مردم، جايي حضور پيدا ميكنند كه حكومت هم حضور دارد. يك قدم از مردم، 10 قدم از ما. بايد در برنامه ششم يا بودجه سال آينده حتما اعتبارات مورد نياز ديده شود. وزارت دادگستري هم بايد براي ايجاد بيمارستان اقدام كند و بيش از اين به ما فشار نياورد. ما هم بتوانيم مراكز روانپزشكي و رواندرماني را در سراسر كشور داير كنيم. از نظر نيروي تخصصي هيچ كمبودي نداريم. در سطح كشور فوق تخصص و متخصص و تعداد بسيار زيادي روانشناس داريم. بسياري از داروها را خودمان توليد ميكنيم اما مشكلمان فضاي نگهداري بيماران است. اولويت دوم، وجود نظام حمايتي براي توانبخشي اين بيماران است. در چنين شرايطي، بيمهها غايبند و غيبت سازمان تامين اجتماعي يا سازمان رفاه اجتماعي هم در اين حوزهها محسوس است.
شما از ضعف بيمهها در حمايت از بيماران رواني مزمن انتقاد كرديد و اشارهاي به وظايف ساير نهادها براي حمايت و توانبخشي بيماران رواني داشتيد. به عنوان وزير و متولي سلامت چه اقدامي ميتوانيد انجام دهيد كه خدمات حمايتي در تمام دولتها پايدار بماند و با تغيير دولتها ما شاهد بلاتكليفي اين بيماران نباشيم؟
مهمتر از بيماران مبتلا به بيماري رواني، منابع كل موضوع سلامت بايد پايدار شود. حتي اگر منابع طرح تحول سلامت هم پايدار نشود، در آينده و با آمد و شد دولتها آسيب خواهد خورد. اين مهمترين دغدغه ما است، هم براي طرح تحول سلامت و هم براي بيماران صعب العلاج و از جمله بيماران مبتلا به بيماري رواني. اما در مورد بيماران مبتلا به بيماري رواني به ذهنم رسيد كه لايحه جداگانهاي بدهيم و انشاءالله اين كار را با كمك فعالان حمايت از اين بيماران انجام ميدهيم.
لايحه با چه مضموني؟
براي حمايت از بيماران مبتلا به بيماران رواني، ايجاد آسايشگاه، تاسيس بيمارستان و تخت و حمايت بيمهاي. هدف من انتقاد به بيمهها نبود. انتقاد من از ساز و كار است. اگر به بيمه بودجه بدهند و بگويند اين بودجه صرفا براي مبتلايان به بيماري رواني هزينه شود، بيمه حق ندارد آن را در محل ديگري هزينه كند. امروز سرجمع اعتبارات بيمهها هم براي حمايت از مبتلايان بيماريهاي رواني كفايت نميكند.
وزارت بهداشت در اين سالها وظايفي داشته. از جمله اينكه طبق آيين نامه هيات وزيران، وظيفه ساماندهي بيماران رواني بايد به سازمان بهزيستي منتقل ميشد. اما آيا در اين نقل و انتقال، تمام سازوكارها هم در اختيار سازمان بهزيستي قرار گرفته؟ آيا نيروي انساني و بودجه هم به سمت بهزيستي هدايت شده؟ به نظر ميرسد خللهايي در اين سالها وجود داشته و وزارت بهداشت هم به وظايف خودش در اين زمينه عمل نكرده.
متاسفانه 14 سال قبل نمايندگان مجلس تصميم گرفتند بهزيستي را از وزارت بهداشت جدا كنند. بهزيستي به وزارت رفاه رفت و كار و تعاون و تامين اجتماعي هم به اين وزارتخانه اضافه شد. در حالي كه دوره حاد و مزمن اين بيماران كاملا به يكديگر نزديك است، اين بيماران در اين سالها بين وزارت بهداشت و تامين اجتماعي و بهزيستي در يك وزارتخانه ديگر دست به دست شدند كه اين كار از اصل اشتباه بود. همين وضعيت در مورد سالمندان هم هست. شوراي سالمندان در بهزيستي است كه هيچ ارتباطي با بدنه آموزش عالي علوم پزشكي كشور و مراكز توانبخشي ما ندارد. شايد وزراي پيشين به اصل اين تصميم اعتراض داشتند اما حتي اگر اين وظايف بر عهده وزارت بهداشت بود، سازمان مديريت بايد براي خدمات مورد نياز تامين اعتبار ميكرد. ما امروز آمادهايم و هيچ تعصبي راجع به آنچه در اختيارمان هست نداريم جز آنكه كار مردم بهتر راه بيفتد. اگر مراكز نگهداري بيماران مزمن در اختيار ما است، در صورت كسب اطمينان از اينكه بهزيستي، بهتر از ما به اين بيماران خدمترساني ميكند، با كمال افتخار اين مراكز را بهزيستي ميدهيم و در اين مورد هيچ تعصبي نداريم. اما مشكل با اين اقدام حل نميشود. حل مشكل منوط به اين است كه دولت و مجلس به اين بيماران و نگهداري آنها نگاه خاص داشته باشند. من در بيمارستان امينآباد بيماري را ديدم كه از 40 سال قبل در آن مركز نگهداري ميشود. چه كسي ميخواهد هزينه اين بيمار را پرداخت كند؟ فرقي نميكند. فرض كنيد كه كل امينآباد را هم در اختيار بهزيستي بگذارند. هزينهها را چگونه تامين ميكند؟ بايد منابع اين خدمات تامين شود.
تخصصتان حضور در كنار بيماران رواني را ايجاب نميكند، بار اول بود كه ميآمديد؟
من در حدي به اين حوزه علاقه دارم كه دو فرزندم را براي تخصص روانپزشكي فرستادم. البته خودشان هم تمايل داشتند. كلاس پنجم يا ششم دبستان كه بودم، معلمي داشتيم به نام آقاي بازرگاني كه معلم ادبيات ما بود. فاصله مدرسه ما تا مسجد آيتالله خامنهاي شايد حدود 200 متر بود. آقاي بازرگاني هم از علاقهمندان به ايشان بود و بعدازظهرهاي جمعه، ما را به بخش روانپزشكي يا مسلولان يا معلولان ميبرد و كارما، تميز كردن و رسيدگي به اين بيماران بود. بعد هم وقت را طوري تنظيم ميكرد كه در پايان كار، دعاي سمات و دعاهاي آخر سوره آلعمران را با صوت خوشي قرائت ميكرد. هنوز زنده است و من هروقت فرصت كنم... به هر حال. يك معلم از دوره دبستان ما را با اين فضا آشنا كرد و تا امروز در ذهن من مانده است.
تفاهمهاي وزير بهداشت با مسوولان سراي احسان
ترتيبي خواهيم داد تا چهار رييس دانشگاه از جمله دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ضمن بازديد از اين مجموعه تفاهمنامهاي براي اعزام نيروي روانپزشكي طرحي داشته باشند. براي رفع كمبود نيروي انساني در اين آسايشگاه نيز ميتوان از طريق ستاد كل نيروهاي مسلح براي به كارگيري مشمولين پرستار و گروههاي پيراپزشكي حمايتهايي را انجام داد. با دفتر طرح نيروي انساني هماهنگيهايي انجام خواهيم داد تا در صورت نياز به روانپزشكان طرحي، اين نيروها بتوانند در اين آسايشگاه به ارايه خدمات بپردازند. در آينده نزديك يك دستگاه آمبولانس به اين آسايشگاه اختصاص ميدهيم و در زمينه دارويي نيز با رييس سازمان غذا و دارو اين مساله را مطرح ميكنم تا نهايت همكاريها انجام شود. ميتوانيم به مراكز درماني استان تهران اعلام كنيم كه اگر فردي از بيماران سراي احسان نياز به درمان داشته باشد، بدون دريافت هزينه، اقدامات درماني لازم را انجام دهند.