دشمنان وحدت ملي و تماميت ارضي
نيوشا طبيبي
هويتزدايي از ملتها و رهنمون كردن آنها به سوي يك هويت جهاني بيش از آنكه اهدافي سياسي داشته باشد، موضوع گسترش بازار مصرف است. امروز شركتهاي عظيم جهاني - كه نام بعضي از آنها به گوشمان هم نخورده - بسيار بيشتر از دولتها صاحب نفوذ و قدرت هستند. بسياري از آنها با صرف هزينه و اعمال نفوذ در دولتهاي بزرگ مانند امريكا، افسار سياست خارجي را در راستاي تامين منافع شركتشان به دست ميگيرند. امروز خطر اين شركتها هزار برابر دولتهاست. دولتها داراي هويت و ساختار سياسي هستند و قابليت مذاكره و چانهزني بر سر منافع را دارند، اما گروههاي اقتصادي بزرگ صورت و ساختار سياسي ندارند، وابستگي مليتي هم ندارند و فقط به دنبال كسب منافع خود هستند. روند نفوذ شركتها در سياستگذاريهاي كلان ايالات متحده، سابقهاي طولاني دارد. بهطور مثال چندين دهه است كه اتحاديه اسلحه امريكا، مانع تصويب طرح تحديد توليد فروش و به كارگيري اسلحه است. اين مانعتراشي به بهانه نقض آزاديهاي سياسي و فردي و جلوگيري از سلطه دولت بر شوون زندگي شهروندان اعمال ميشود و نتيجه آن كشتار سالانه هزاران فرد بيگناه، به ويژه در كشتارهاي گاه به گاه مدارس است. بعد از هر حادثه بحث بر سر تحديد اسلحه و اعمال قوانين سختگيرانهتر و فدرال - فرا ايالتي - بالا ميگيرد و دست آخر هم اتحاديه اسلحه و حاميانش در دو حزب اصلي - به ويژه جمهوريخواه - پيروز ميدان هستند و در بر همان پاشنه ميچرخد .
صنايع بزرگتر و صاحبان سرمايههاي عظيم و بنگاههاي مالي صاحب نفوذ ی بسيار بيشتر از اتحاديه اسلحه هستند و به راحتي روي سياستهاي كلان و سياست خارجي تاثير ميگذارند. بنگاههاي مالي با سرمايههاي چند هزار ميليارد دلاري كه معمولا نام و نشان پر سر و صدايي هم ندارند يا غولهاي صنعتي چون يونيليور Unilever يا پپسيكو Pepsico يا نامهاي ديگري كه ممكن است اصلا شناخته شده نباشند و با تمهيداتي بهطور مداوم در حال گسترش بازار فروش محصولات خود هستند.
يكسانسازي و گسترش بازار مصرف پيامد هويتزدايي ملي است. صحبت كردن از ملتهاي ايراني به جاي اقوام ايراني، دامن زدن به تصور موهومي به نام قوم فارس و برانگيختن نفرت اقوام ديگر به سوي اين قوم موهوم و ناپيدا، پختن سوداي نافرجام تجزيه سرزمين تاريخي ايران و شكستن اتحاد چند هزار ساله اقوام ايراني و نابود كردن فرهنگ ملي ما، تسخير بازار بزرگ مصرف براي ابرسرمايهداران است. صدالبته كه هزار منفعت ديگر هم براي ريز كشورهاي جعلي و تازه تاسيس اطراف ما براي دامن زدن به اختلافات قومي متصور است.
اما نكته حيرتانگيز آن است كه مديران فرهنگي، به جاي تدوين نقشه راه، ميدان دادن به فرهيختگان ميهندوست و هنرمندان اصيل ايراني، فريفته شعارهايي به ظاهر انقلابي و در باطن ضد ميهني ميشوند. پراكندن استادان هنرهاي مختلف به ويژه موسيقي اصيل اقوام ايراني و موسيقي ملي ايران، واگذاري صدا و سيما به پخش بيارزشترين محصولات فرهنگي ممكن، راه را براي دشمنان تماميت ارضي و اتحاد ملي ايران ساخته و پرداخته و پاكيزه كرده است.
كدام برنامه توليدي صدا و سيما را ديده يا شنيدهايد كه بدون اصرار و غلو و پيروي از سبك و سياق نخنماي تبليغات حكومتي به موضوع وحدت فرهنگي و تاريخي ايرانيان بپردازد، موفق شود موضوع اقوام ايراني را ذيل مفهوم ملت ايران توضيح دهد، شواهد تاريخي و فرهنگي متعددي بياورد كه نشان بدهد ما اگرچه به زبانها و لهجههاي مختلف حرف ميزنيم، موسيقي و پوشاك و خوراك متفاوتي با هم داريم ولي هويت ايراني در تمام عناصر فرهنگي قوميمان جاري و به شدت قوي است؟
تقريبا هرگز در اين مقوله صحبتي نميشود. اگر برنامهاي درباره اقوام ايراني ساخته شود، گويي ميخواهند از عجايب مردم دياري ناشناخته صحبت كنند. ذهنيت مركزگراي حاكم بر توليدات فرهنگي، چنين وضعي به وجود آورده. در حالي كه همه ما ايرانيها، از اقوام مختلف هستيم و با يكديگر وصلت كردهايم و خانواده بزرگ ايران را در طول قرنها تشكيل دادهايم، اما در زبان رسمي رسانهاي اين چيزها فانتزيهايي براي پر كردن آنتن و نشان دادن عجايب و جذابيتهاي توريستي مناطق ايران هستند. روي همين بيتدبيري - اگر سوء نيتي در آن نباشد - دشمنان ايران فراوان سرمايهگذاري ميكنند.