نگاه ايراني در قرن آسيايي
ايران و هند، مسير ناهموار مفاهمه نخبگاني
سيدمحمدصادق اماميان*
كميته روابط خارجي سناي امريكا در سال 1985 قرن 21 را قرن آسيا خواند (1) و سه سال بعد از آن دنگ شيائوپينگ، رهبر چين در ديدار با نخستوزير هند با استفاده مكرر از اين واژه ضرورت همكاريهاي چين و هند را يادآوري ميكرد. همزمان صف بلند تقاضاي پذيرش ايرانيان در سفارتخانههاي غربي، مقدمهسازي تحصيلات تكميلي در دانشگاههاي شمال امريكا و اروپا، دورنماي ماندن و اقامت (و البته برگشت براي عده كمتري) و روياي زيستن بر مدار سبكزندگي غربي، همگي نشانههايي از عدم باور به امكان قريبالوقوع دنيايي «غيرغرب- محور» براي جامعه نخبگان ايراني بودند. به خاطر دارم كه اولينبار در سال ۲۰۱۴ در دو جلسه با فاصله زماني كم در دو انديشكده لندني چتهمهاوس و مركز مطالعات سياستگذاري و در بحبوحه دنياي پسابهارعربي و ظهور داعش، اولويت بيچون و چراي چين را در سياست خارجي امريكا از زبان دو مقام سابق امنيتي- نظامي ايالات متحده - جوزف ناي و ديويد پترايوس- شنيدم، براي اولينبار ضرورت بازنگري در فهم سنتي غرب- محور از تحولات دنياي جديد را با تمام وجود احساس كردم.
نشانههاي صحت آن آيندهنگاري اما خيلي زود در قالب آمار و شواهد غيرقابل انكار در سرخط اخبار جهاني جا خوش كرد. رتبه نهم چين و دهم هند در اقتصاد جهاني (سال 1985)، در ابتداي دهه سوم قرن 21 به جايگاههاي دوم و ششم ارتقا يافت. در مسابقه فناوريهاي راهبردي نظير ارتباطات و اينترنت، شركتهاي چيني مانند هوآوي و زدتياي، رقباي غربي را از برج عاج ادعاي تجارت آزاد و رقابت جهاني به پايين كشيده و آنها را اصطلاحا به جرزني و زدن زيرميزبازي وادار كردند. جنگ تعرفهها البته پيشتر و قبل از مرحله ممنوعيت و تحريم آغاز شده بود و واكنشي فاش به از دست دادن بازارهاي جهاني و داخلي خود بود.
با اين وجود آنچه غرب را بهرغم پيشرفتهاي اقتصادي و فناوري كشورهاي آسيايي، همچنان در جايگاهي بلامنازع قرار ميداد، در قالب مفهوم «قدرت نرم» جوزف ناي و شامل مفاهيمي چون قدرت اقناع و تاثير بر افكار عمومي مفهومبندي شده بود. صداي تركبرداشتن اين قصر مجلل هم از انتخابات ۲۰۱۶ امريكا به گوش رسيد. تسلط بلامنازع سياسي- امنيتي آنان بر دادههاي و متعاقب آن تاثيرگذاريشان بر سرنوشت سياسي- اجتماعي ساير جوامع، انگار اينبار در مسيري وارونه گرفتار آمده بود و انگشت اتهامشان براي اثرگذاري بر نتايج انتخاباتشان، به سوي چين و روسيه نشانه رفته بود. صراحت ويژه ترامپ در درگيري مستقيم با پلتفرم اجتماعي چيني تيكتاك اما روي بيسابقهاي ازاين «تغييرموازنهنرم» را نمايان كرد؛ مسيري كه حتي با رفتن او و آمدن رقيب دموكراتش همچنان دورنمايي صعودي از تقابل و تضاد را نمايان ميكند.
پرده متاخر اين درگيري تمدني اما از پس عواقب جنگ درون- تمدني روسيه و اوكراين نمايان شده است. بيتوجهي هند به تحريمهاي امريكا و شروع رسمي فرآيند «دلارزدايي» از تبادلات تجاري برخي كشورهاي محور جنوب بهوضوح ميتواند طليعه تهديدي بنيادين، براي ميراث هژمونيك ايالات متحده پس از جنگهاي جهاني باشد. پسلرزههاي خروج چين از لاك محافظهكاري و شروع نقشآفريني بينالمللي با دستاورد حيرتآور و شوكهكننده توافق ايران و عربستان، بهصراحت در ابراز نگرانيهاي طرف غربي قابل مشاهده است. توافقي كه هالهاي از ابهام را نه تنها بر دورنماي امكانپذيري پروژه براندازي نظام سياسي در ايران، بلكه بر طرحهاي بلندپروازانهاي نظير عاديسازي روابط كشورهاي اسلامي با اسراييل در قالب طرح «صلح ابراهيمي» و ايده «خاورميانه جديد» انداخته است.
با اينوجود، اين يادداشت به هيچ عنوان دنبالهرو ادعاهاي رويايي پايان غرب، افول امريكا و سقوط دلار نيست يا اقلا آنها را هنوز نوعي از تحليل روياپردازانه و پيشبيني بدون شواهد ميبيند. در مقابل اما واقعيت ظهور دنياي چندقطبي را با محوريت قطب آسيايي بسيار محتمل و نزديك ميبيند. دنيايي كه در آن امريكا بالاجبار بايد با واقعيت در حال ظهور وجود قدرتهاي نيمهمستقل و غيروابسته كنار بيايد.
هند و محوريت ايندوپاسيفيك
كانون توجهات سياستي در اين معادله در حال تغيير همواره روي چين متمركز بوده است. اين يادداشت اما كانون تحليل و توصيه خود را بر هند و منطقه پيراموني آن متمركز كرده است. فارغ از رقابت تاريخي هند و چين و جنگ روايتها در چارچوببندي منطقه همكاري تحت قالب ايندوپاسيفيك هندي در مقابل آسياپاسيفيك چيني، توسعه قدرت نرم هند در منازعه جهاني فرهنگي، استقلال نسبي سياست خارجي در حفظ تعادل بين روسيه و امريكا، قدرت تمدني بهواسطه موفقيت نسبي در حفظ نمادهاي سنتي و ارزشهاي فرهنگي خود، و الگوسازي سياسي-اخلاقي بهواسطه يدككشيدن عنوان «بزرگترين دموكراسي جهان» در كنار رشد اقتصادي قابل توجه، دورنمايي قابل اعتنا و احترام را براي اين كشور قابل تصور مينماياند. علاوه بر جايگاه انفرادي اين كشور، نقش محوري آن در منطقهاي با قريب 65 درصد جمعيت جهان و 63 درصد اقتصاد جهاني با ريشههاي مستحكم تمدني و فرهنگي، اهميت سياسي و بينالمللي هند را دوچندان نموده است.
نخبگان ايران و هند، پراكندگان مجموع
هند در جامعه نخبگاني ايران اما دهههاست كه جدي گرفته نشده است. فارغالتحصيلان و اساتيد دانشگاههاي برتر، صنايع فرهنگي و رسانهاي، احزاب و موثرين سياسي، و نهايتا انديشكدهها و مراكز مشاوره سياستي نوظهور كشور هيچگاه سوداي بدهبستان واقعي با هند را نداشتهاند. طنزتلخ ماجرا ايناست كه همه اين غربت نخبگاني در بستر قرابتي تاريخي- تمدني و خويشاوندي فرهنگي و سنتي اتفاق افتاده است.
اهالي تجارت و شركتهاي دانشبنيان اما بهواسطه ضرورتهاي تحريمي ناگزير از چرخش موقتي - غالبا از روي اكراه- بهسمت شرق و از جمله هند بودهاند. سياست خارجه رسمي كشور هم هرچند به هيچوجه جايگزين تعاملات نخبگاني نيست، به تبع دودهه اولويت مذاكرات هستهاي و كشاكش بيم و اميد برجام، تمركز متناسبي را به موضوع هند اختصاص نداده است. عدم تسهيل زيرساختهاي فني تعامل مانند نظام مبادله مستقيم دوجانبه بانكي و توافقات رواديدي از جمله اين وظايف مقدماتي اما زمينمانده دولتي است.
ميز مشترك انديشگاهي، محور بسته سياستي ديپلماسي نخبگاني هند و ايران
تفاوت يك متن سياستي از توصيفات و تطويلات مرسوم اهالي علوم انساني، توصيههاي سياستي ناظر به عمليات آناست. اولين سياست پيشنهادي اين متن در دستوركار قرارگرفتن «توسعه تعاملات نهادي» موسسات نخبگاني ايران و هند است. پيشنهاد مشخص اين مجموعه، تمركز مركز تعاملات معاونت علمي و فناوري بر شكل دادن روابط برگزيدگاني از انديشكدهها و موسسات بخش خصوصي ايراني با طرفين هندي، مشروط بر تحقق اهداف سياستي مشخص در بازه زماني معين است. رمز عدم تكرار تجربه شكستخورده ارتباطات رسمي دواير دولتي (از جمله دانشگاههاي كشور) همراه با تكرار ملالآور «ديپلماسي هديه و تفاهمنامه»، تمركز اين ارتباطات بر شركتها و موسسات غيردولتي و حمايتهاي مشروط به نتايج ملموس خواهد بود.
تحقق چنين نتايجي صدالبته، تنها بر بستري از «شناخت عميق» پيچيدگيها و ظرفيتهاي نهادهاي هندي و «اراده و ترجيح واقعي» موسسات ايراني جهت تمركز و سرمايهگذاري بلندمدت در شكلگيري رابطه راهبردي استوار است. ارتباطات نمايشگاهي و انتظارات سودمحور و كوتاهمدت، ياراي انفتاح گره كور دورافتادگي راهبردي دو كشور را ندارند. نقش انديشكدهها در واسطهگري يك ارتباط عميق شناختي، خلأ اصلي چند دهه گذشته بوده است. اين نهادها با شناخت ساختار و معادلات واقعي قدرت و برقراري ارتباط با مراكز و عناصر موثر و گاه پشت صحنه، در كنار چارچوببندي راهبردي تعاملات در تفاهم مشترك با متنفذين كشور هدف، ميتوانند «روايتي سازگار و قابل فهم مشترك» از پازل پروژههاي بهظاهر پراكنده نهادها و شركتهاي ايراني و هندي ارايه دهند. فهم مشترك نخبگاني از ابرروايت ژئوپوليتيك و ژئواكونوميك در كنار تشكيل ائتلافات دوجانبه سياسي- نخبگاني، حلقه مفقوده ايجاد اراده واقعي در ايران و هند براي روابط چندلايه و راهبردي بوده است.
تعريف ابرپروژههاي راهبردي به عنوان اهداف قابل سنجش و نمادين، با گشودن پروندههاي طولاني با ابعاد اقتصادي و سياسي سنگين، اصليترين سياست پايدارساز روابط راهبردي است. ابرپروژههايي كه وراي منافع اقتصادي خود، معنابخش و تجسم چارچوب راهبردي ژئوپوليتيك و ژئواكونوميك روابط دو/چندجانبه خواهند بود. از منظر طرف هندي، شاهبيت روابط ايران و هند در دو ابرپروژه «كريدور شمال- جنوب» و «بندر چابهار» خلاصه ميشود. اين در حالي استكه نهادهاي نخبگاني ايران كمترين ارتباط و احتمالا شناخت را از اين ابرپروژههاي راهبردي دارند. صدالبته غيبت انديشكدههاي ايراني از ميزهاي بررسي، نقد و حتي تصويب اينگونه پروژهها، انتظار ورود مشتاقانه و مروجانه پسيني را بلاموضوع ميكند. درهرحال، اين نوشتار تشكيل حلقه دوجانبه نقدوبررسي انديشگاهي اين ابرپروژهها را توصيهاي ضروري و فوري ميداند.
چنين حلقهاي ميتواند با عبور از موانع هميشگي توسعه روابط مانند اختلاف دو كشور در موضوع مسلمانان و كشمير، و با تمركز بر اشتراكات فرهنگي و سنتي چون خانواده- محوري، دغدغههاي اخلاقي دو كشور از جمله نگرانيهاي مشترك از تسلط سبك زندگي غربي، توسعه ارزشها و نمادهاي ضدفرهنگي نظير همجنسگرايي و همگرايي سياستي در باب لزوم حاكميت ملي ديجيتال و تحديد يكهتازي پلتفرمهاي غربي در بازارهاي بومي، مسيرهاي جديدي را براي همكاري فرهنگي- سياسي و همگرايي بينالمللي باز كند.
آخرين توصيه راهبردي يادداشت حاضر، تمركز و سرمايهگذاري بخش مشاوره سياستي كشور بر فهم ماهيت، رصد نزديك تحولات و ارايه بسته سياستي متناسب استفاده از فرصتها و مصونماندن از تهديدات «رقابت چين و هند» براي منافع ملي كشور است. رقابتي كه در خلأ ناشي از غيبت امريكا در پشت ديوارهاي تحريمهاي يكجانيه، ميتواند فضاي تنفسي قابل توجهي چه در حوزه سرمايهگذاري و چه در عرصه سياسي براي ايران فراهم آورد. در مقابل عدم شناخت ماهيت، عمق، حساسيتها و پوياييهاي آن سبب هزينه دوسويه و مضاعف كشور خواهد شد.
در مجموع، يادداشت فعلي در ادامه آسيبشناسي نگارنده از «عزلت متعمدانه بينالمللي انديشكدههاي ايراني» و مبتني بر ايده ضرورت استفاده از ابزار ديپلماسي مكمل انديشكدهاي براي درونيسازي، تعميق و نهادينهكردن تعاملات بينالمللي راهبردي جمهوري اسلامي ايران در لايه نخبگان و نهادهاي نخبگاني كشور، پيشنهاد تمركز راهبردي بر توسعه ديپلماسي نخبگاني با قدرت در حال ظهور هند با محوريت تشكيل «ميز مشترك انديشكدههاي هند و ايران» را مورد تاكيد قرار ميدهد.
* عضو هيات علمي دانشگاه اميركبير
همبنيانگذار انديشكده حكمراني شريف
1-Security and Development Assistance: Hearings before the Committee, Volume 4
By United States. Congress. Senate. Committee on Foreign Relations
https://www.orfonline.org/expert-speak/the-indo-pacific-economics-inextricable-chinese-linkages-and-indian-challenges/