چو فردا شود، فكر فردا كنيم؟!
نيوشا طبيبي
بنابر اعلام مركز آمار، جمعيت ايران از ۸۵ ميليون نفر عبور كرده است. خبر بسيار خوبي است. جمعيت جوان، نيروي محركه و از عوامل اصلي و پايههاي روند توسعه هر كشوري است. نسبت جمعيت به وسعت خاك كشورمان هم نشان ميدهد كه ما تراكم جمعيتي نسبتا كمي داريم. البته بخش بزرگي از سرزمين مادري شامل بيابانهاي غيرقابل سكونت و لميزرع و كوهستانهاي صعبالعبور است، با اين حال نسبت جمعيت به خاك قابل سكونت باز هم چندان فشرده و متراكم نيست. اما مديران محترمي كه در پي فرهنگسازي براي فرزندآوري و تدبير براي تقديم جوايزي به فعالان اين عرصه هستند، فكري به حال آينده اين كودكاني كه به دنيا ميآيند و در بيست سال پيش رو - زماني كه بسيار زود فرا خواهد رسيد و در كار توسعه به چشم برهم زدني ميماند- كردهاند؟ ايجاد شغل و امكان تحصيل و توسعه زيرساختهاي آموزشي متناسب با رشد جمعيت پيشكش، آيا براي تامين آب و غذا و مسكن و هواي پاكيزه و مناسب تنفس آدميزاد، يعني چهار عامل غيرقابل حذف زندگي، فكري يا برنامهاي يا طرحي يا حتي تصوري وجود دارد؟ يا احتمالا به رسم قديم، دلگرميمان به «هر آنكه دندان دهد نان دهد» است؟ بيترديد خداوند رزاق، براي هر جنبندهاي در عالم روزي مقدر فرموده، ولي بدون سعي و تلاش و كار و حركت و برنامهريزي و عمل دقيق نميتوان به مقصود رسيد. در عالم سياست و مديريت كلان كشور كه بايد چشماندازهاي بيست ساله و سي ساله را ديد و از قبل براي چالشهاي احتمالي آن برنامهريزي كرد. البته كه فراوان دفاتر و موسسات «آينده پژوهي» تاسيس شدهاند و افرادي در اين دفاتر نشسته و لابد به پژوهش در آينده مشغول هستند، اما كار مملكت البته فراتر از اين دفاتر و سازمانهاي بودجه بگيري است كه غالبا خروجي مشخصي هم به دست نميدهند و آيندهپژوهيشان بيش از آنكه مبتني بر واقعيتهاي پيش رو باشد به تنظيم و تصوير و انتشار آينده مطلوب روسا و سفارشدهندگان منجر ميشود.جمعيتي كه در راه هستند، غذا ميخواهند. ما با بدترين تورم قيمت مواد غذايي در چند دهه گذشته روبرو هستيم. بحران آب و بحران الگوي مصرف، امنيت غذايي ما را به مخاطره انداختهاند. اصرار بر خودكفايي كشت گندم، حاصلي جز قطع واردات براي مدتي بسيار كوتاه و البته خالي شدن سفرههاي آب زيرزميني دشتهاي ايران نداشته است. خودكفايي گندم در كشوري مثل ما، تير خلاص زدن به اندك زمينهاي قابل كشت بود. به راستي كارشناسان و مديران چه برنامهاي براي تامين فقط «نان» ساده اين جمعيت رو به رشد دارند؟ آيا ميتوانيم مطمئن باشيم كه نان ارزان و قابل دسترس براي همگان خواهد بود. نان يعني حداقل قوت ممكن. يعني كساني بتوانند با حداقل خوراك، ساده و ارزان فقط شكمشان را سير كنند و به حيات ادامه بدهند. البته كه كسي نميتواند هر روز به خوردن يك يا چند قرص نان بسنده كند. اما با فرض اينكه ما قرار است كه فقط نان خالي بخوريم، آيا برنامه امنيت غذايي ملي وجود دارد كه به شهروندان تضمين بدهد در ايران آينده، فرزندانشان حداقل نان در دسترس و ارزان قيمت براي سير كردن شكمشان دارند يا نه؟ آيا ما توان واردات روزافزون مواد غذايي را براي چند دهه پيش رو حفظ خواهيم كرد؟ با همين شيوه مخرب آبياري و كشاورزي تا چند سال آينده ميتوانيم به كشاورزي براي تامين نيازهاي غذايي مردم يا صادرات براي به دست آوردن ارز ادامه دهيم؟ آيا برنامهريزي براي توسعه كشاورزي مبتني بر حفظ محيط زيست، بهكارگيري دانشهاي بومي براي تامين منابع آب بدون نابود كردن سفرههاي زير زمين وجود دارد؟ در كنار همه اينها، دولت كه در چندين دوره گذشته و بهرغم برپايي نهضتهاي خانهسازي با اسامي مختلف، از تامين مسكن با كيفيت و با قيمتي متعادل عاجز بوده، برنامهاي براي نسلهاي در راه دارد؟ اين افزايش جمعيتها ميتواند تبديل به چالشي عظيم براي كشور شود - اگر براي آن برنامهاي نداشته باشند. البته روند افزايش جمعيت، نه با فرهنگسازي و نه با اجبار بالا نميگيرد. تجربه روماني در برقراري كنترلهاي دقيق و رديابيهاي منظم باروري زنان، نه تنها نمونه موفقيتآميزي نبود بلكه چندين دهه كشور را با بحرانهاي سياسي و اقتصادي و البته اخلاقي رو به رو كرد. افزايش جمعيت با رونقگيري اقتصاد، تسهيل كسبوكار، افزايش سطح درآمد و رفاه عمومي نسبتي مستقيم دارد. جامعهاي كه قادر به تامين خوراك و لوازم اوليه و هزينههاي زندگي براي فرزندانش باشد، تمايل بيشتري نسبت به فرزندآوري دارد.