ادامه از صفحه اول
فرصت از دست رفته
1- تعريف مردانه از سياست: عرصه سياست در ايران و برخي نقاط ديگر جهان، دنيايي مردانه تعريف شده است و حتي برخي زنان نيز حضور در سياست را نميپسندند و اين موضوع را امري مذموم تلقي ميكنند. پيداست كه در جامعهاي كه تعريف غالب در آن، مردانه بودن سياست است، حضور زنان جدي گرفته نميشود و واگذاري بخشي از امور در مراتب بالا را به زنان نميدهند.
2- حضور كم تعداد: اينكه متاسفانه تعداد زنان حاضر در مجلس بسيار كم است. در يازده مجلسي كه تاكنون جمهوري اسلامي به خود ديده است، فكر نميكنم كه در هيچ مجلسي تعداد زنان از 20 نفر بيشتر شده باشد. حداكثر كرسيهايي كه زنان در مجالس در اختيار داشتند، به مجلس دهم بازميگردد كه ۱۷ نفر بوديم. بنا بر اين با چنين تعدادي مشخص است، نميتوان انتظار داشت كه بتوان براي حضور زنان امتيازي از فراكسيونها و گروههاي سياسي حاضر در مجلس گرفت.
3- قدرت چانهزني پايين: لابي و قدرت چانهزني يكي از راههاي حضور در صحنه سياست است. اما به سبب همان مورد اول، زنان متاسفانه امكان فراگيري چنين قدرتي در دنياي سياست ندارند و همواره به حاشيه رانده ميشوند. وقتي صحبت از حضور زنان در مناصب مهم سياسي ميشود، برخي زنان را فاقد تجربه لازم ميدانند؛ اما اين نكته به چشم ميآيد كه مردان منصبدار چگونه كسب تجربه كردهاند!
به عبارت ديگر ميتوان مورد اول را ريشه دو مورد ديگر دانست. وقتي در جامعه ما، برخي زنان معتقدند كه «زن را چه به سياست» نميتوان انتظار داشت كه در آن جامعه نگاه مردسالارانه در سياست حاكم نباشد.
اما در موضوع مجلس، متاسفانه هيچ ارادهاي براي تبعيض مثبت درباره حضور زنان از سوي روسا و موثرين در مجلس ديده نميشود كه تنها به مجلس يازدهم محدود نبوده و شامل حال ساير ادوار نيز ميشود البته غير از مجلس ششم. در اين شرايط حتي بعضا حضور زنان در انتخابات هيات رييسه، پشتوانه و حمايت فراكسيونهاي عضو در آن را هم داشتهاند، اما مشخص نيست كه هنگام انجام انتخابات چه اتفاقي رخ ميدهد كه زنان ناديده گرفته ميشوند.
در مجموع شايد بهترين راه براي باز شدن پاي زنان به جايگاه هيات رييسه مجلس، افزايش حضور آنان در صحن مجلس باشد؛ به عبارت ديگر، گروهها، حزبها و تشكلهاي سياسي از هر طيفي، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، هنگامي كه قصد دارند فهرست افراد مورد نظر براي انتخابات را ارايه دهند، خود را ملزم كنند كه بهطور مثال 30 درصد از فهرستها را به زنان متخصص و كاربلد كه كم هم نيستند، اختصاص دهند. با افزايش حضور زنان در شمار نمايندگان، قاعدتا زنان با تشكيل فراكسيون قدرتمند زنان، ميتوانند اثرگذاري زيادي در طرحها و لوايح داشته باشند و همينطور در صندليهاي هيات رييسه جاي خود را پيدا كنند. اين اقدام يك خوبي ديگر نيز دارد و آنكه فضاي سياست از حالت مردانه و به خصوص سياسيبازي و سياسيكاريهاي مرسوم بيرون ميآيد و فضاي سياست هوايي تازه پيدا ميكند.
هنوز ميتوان و بايد...!
اكنون تحت همان فشاري قرار داريم كه بايد بنا بر سنت ما ايرانيان افكاري بديع و راهگشا به اذهانمان متبادر شود. به لحاظ ژئوپليتيكي ايران را «لولاي منطقه» ناميدهاند، زيرا كشورمان به مثابه دالاني بزرگ بين بزرگترين درياچه طويل جهان در شمال و خليج فارس و درياي عمان (مكران) در جنوب است بنابراين در نخستين گام براي آنكه نفسي بگيريم و خفقان اقتصادي را نه با اسكناسزايي بيپشتوانه پشت سر بگذرانيم به نظرم به عنوان دانشآموخته تجارت و بازرگاني بايد به ترانزيت انديشيده بلافاصله ديپلماسي مرتبط و بسترساز را در پيش گرفته و با توجه به بسترهاي موجود با انتقال نفت و گاز خود به شبه قاره و همچنين چين و ترانزيت گاز تركمنستان به تركيه و از آنجا به اروپا درآمدي بيش از آنچه از فروش نيم بند و زير قيمت نفت به دست ميآوريم براي اقتصادمان درآمدي مطمئن بسازيم. اما ترانزيت انرژي تنها فرصتمان نيست، ايران ميتواند در حوزه ديجيتال و اتصال غرب به شرق و حلقه اتصال اينترنت بر بستر فيبر نوري با هزينهاي بسيار كمتر نسبت به انتقال اطلاعات بر بستر دريا، حرفي براي گفتن داشته باشد. اقتصاد ما اكنون همچون بيماري است كه براي عمل زيبايي يا جراحي خال گوشتي به كلينيك مراجعه نكرده، بلكه موجودي در حال احتضار است كه بايد فيالفور به اتاق عمل منتقل و حياتش تداوم يابد تا گام به گام بيمار رو به موت را به زندگي بازگردانده سپس شايد تا زمان نه چندان دور به چهرهآرايي و دوربازو و زيبايي اندامش نيز مبادرت كنيم، اما اكنون بايد اين حقيقت تلخ را بپذيريم كه اقتصادمان حكم بيمار اورژانسي را دارد و با نپذيرفتن اين واقعيت فقط از بهبودي فاصله گرفته و از شانس بيمار ميكاهيم.
نقشه راه دستگاه ديپلماسي
جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك واقعيت تاريخي و جغرافيايي بايد با جامعه جهاني تعامل داشته باشد، اما اصول و ارزشهاي انقلاب و محورهايي كه انقلاب اسلامي و امام خميني(ره) ترسيم كردند بايد مورد احترام در هر تعاملي با كشورهاي خارجي قرار بگيرد.
دستگاه ديپلماسي هم به عنوان متولي سياست خارجي بايد رهنمودها، اظهارات و بيانات رهبر معظم انقلاب را به دقت مورد توجه قرار دهد. ديپلماتهاي ما به درنظر گرفتن اين رهنمودها بايد بتوانند در جايي كه لازم است انعطاف نشان بدهند و جايي كه ضروري است بر اصول و ارزشهاي جمهوري اسلامي ايران پافشاري و ايستادگي كنند.