مناقشه دو بند بر گلوي هيرمند!
بلكه در طول اين چهار دهه و اندي اخير تمام دولتها بر سر اين موضوع مهم و چالشبرانگيز رايزني كرده و حتي منجر به بروز حساسيتهايي نيز شده اما هيچگاه سابقه نداشته كه سطح مناقشات تا به اين حد تنزل يابد و به اينجا كشانده شود و از مقامات دولتي عبور كرده و دو ملت را نيز اينگونه درگير خود سازد. حدود دو سال پيش اشرف غني در مراسم افتتاح سد كمالان همين خواسته را كه اكنون طالبان با ادبيات خاص خود آن را تكرار كردند يعني حقابه در مقابل «تيل» يا همان حقابه در قبال فرآوردههاي نفتي، طرح كرد گرچه خواسته آن زمان غني نيز واكنشهاي بحثبرانگيزي در اين سوي همسايگان مرزي ولاياتش يعني سيستانوبلوچستان در پي داشت اما هيچگاه منجر به چنين مناقشات و حساسيتهايي نشد و بلافاصله با ورود بهموقع وزارت خارجه كنترل و مديريت شد. بايد در نظر داشت كه حقابه هيرمند يك مساله مهم و حياتي ديپلماتيك بين دو كشور است كه براي تحقق آن ميبايست نه تنها از رفتارهاي احساسي و نوع نگرشهاي غيرتخصصي و ديپلماسي گريز مصون بماند بلكه تمام خواستهها و مطالبات طرفين براي فرجاميابي آن با عقلانيت و منطق منطبق باشد و از مجاري جاري بر عرف روابط بينالملل بگذرد تا بلكه ره به جايي ببرد. در غير اين صورت در صورت تداوم چنين لفاظيها و اين سطح از تنش و جدالها بين مقامات دو كشور و تنزل يافتن ديپلماسي به نزاع بيحاصل كلامي نه تنها منجر به بالا گرفتن حساسيتهاي بيشتر مردمي خواهد شد بلكه دود آن نيز به چشم همين مردم تنشهلب و در تمناي آب سيستان و بلوچستان خواهد رفت. مردمي كه اكنون با فرا رسيدن فصل تابستان، آغاز وزش بادهاي صد و بيست روزه و نيز تشديد يافتن مشكل بيآبي و همينطور هجوم ريزگردها بيش از هر زمان ديگر از نفس افتادهاند تا جايي كه ديگر عرصه زيست طبيعي بر ايشان تنگ شده و مسيرهاي منتهي به زندگي نه مطلوب بلكه عادي مسدود. طالبان كه جاي خود دارند حتي در همان دولت اشرف غني، حداقل به موازين حقوق بينالملل و روابط خارجي و زبان ديپلماسي آگاهي كامل داشت و پايبندي و نيز بر روابط حسنه دو كشور تاكيد، متاسفانه سياستهاي به ظاهر نرم او مقامات ما را به اشتباه انداخت و خود بندي شد بر گلوي هيرمند. چراكه غفلت دولت ايران نسبت به روند احداث سد كمالخان تا جايي پيش رفت كه حتي سرريز آب اين سد با ايجاد كانالهاي انحرافي روي هيرمند بسته شد و به شورهزارهاي دورن خاك افغانستان هدايت گرديد! بايد اذعان داشت كه ما خود اكنون انگشت بيآبي و تشنهكامي اين روزهاي سيستانوبلوچستان را چنين در چشممان فرو بردهايم چرا كه در مدت احداث دو بند كمالخان و كجكي در دولت اشرف غني تمام مصالح اين سدها از جمله سيمان آن از همين سيستان و بلوچستان تامين شده؛ پس همان زمان به جاي با سهولت دراختيار قرار دادن مصالح «سيمان» فشارهاي نظارتي را براي جلوگيري از هرگونه انحراف در ساختوساز سد و الزام پايبندي به حقوق بينالملل محيطزيست و مطابق با كنوانسيونهاي بينالمللي محيطزيست مظاعف مينموديم. حال كه حكومت امارت اسلامي افغانستان مدعي خشكسالي و كمبود آب در كشور است و از ورود حقابه هيرمند امتناع ميورزند بايد توجه داشت كه طبق همين معاهده ۱۳۵۱ «هر گاه خشكسالي بروز پيدا كند طرفين براي رسيدن آب بر دلتاي هيرمند به صورت فوري به مشورت پرداخته و طرح عاجل و لازمهاي را به منظور رفع مشكلات وارده يا تخفيف آن تهيه نمايند و به دولتين پيشنهاد كنند.» معاهدهاي كه در سال ۱۳۵۱ بين دولت شاهنشاهي ايران و دولت افغانستان مشتمل بر يك مقدمه، دوازده ماده و دو پروتكل در كابل به امضا رسيد همان زمان نيز بر غيرشفاف و ابهامآميز بودن متن و بندهاي نهايي مندرج در قرارداد توسط برخي از نمايندگان مجلس سناي آن زمان مورد توجه قرار گرفت كه اينك همين عدم شفافيتها خود بندي شده بر گلوي هيرمند.