هادي خانيكي در 21سالگي «اعتماد» از رسانه ، ضرورت گفتوگو، ارتباطات شبكهاي
دوام و اميد به زندگي امروز و آينده ميگويد
به جاي «وسطبازي» بايد در ميانه ايستاد
«اعتماد» سعي كرده گرانجاني، سختجاني و پايداري كند و در شرايط سخت اقتصادي، سياسي و قضايي سعي كرده راهي از ميانه براي بقاي خود پيدا كند
مهدي بيكاوغلي
ارتباط رسانه با تحليلگران و اساتيد حوزههاي مختلف يكي از ضرورتهايي است كه به رسانهها اعتبار ميدهد و به مخاطب دادههاي مناسب. هادي خانيكي يكي از اساتيد برجسته حوزه ارتباطات است كه همواره ارتباط نزديكي با مخاطبان «اعتماد» از بلنداي صفحات مختلف و ستون «به روزنامه ايام» برقرار كرده است. در 21 سالگي «اعتماد» گپ و گفت دوستانهاي را با هادي خانيكي ترتيب داديم تا ديدگاهش را درباره «اعتماد»، ضعفها و قوتهايش جويا شويم. استاد مانند هميشه دعوت ما را با لبخند پاسخ گفتند و ما و مخاطبان ما را به ضيافت كلمه، گفتوگو و اميد بردند.
«اعتماد» در سال81 و دولت اصلاحات متولد شد؛ دورهاي كه شما به عنوان مشاور رسانهاي دولت يد محمد خاتمي فعاليت ميكرديد. اساسا چرا تولد يك روزنامه مهم است؟
21 سالگي روزنامه اعتماد كه در تعبير جمعيتشناسانهاش ورود به گرانيگاه جواني است را به دستاندركاران روزنامه اعتماد، روزنامهنگاران، خبرنگاران، نويسندگان، مديران و سياستگذاران اين روزنامه تبريك ميگويم. به هر حال روزنامه اعتماد را بايد به عنوان يكي از رسانههاي برآمده از دوران اصلاحات و چشماندازي كه در فضاي ارتباطي با نام «بهار رسانهها» و «بهار روزنامهها» از آن تعبير ميشود مورد مطالعه قرار داد. تولد «اعتماد» و بسياري ديگر از رسانهها در آن ايام در فضايي پر از اميد شكل گرفت و جوانان روزنامهنگار را به خود جلب كرد تا از طريق كنشهاي اميدوارانه مردم را نمايندگي كنند. بر اساس اطلاعاتي كه در خاطرم هست، اين روزنامه 2بار با توقيف مواجه شده است، مانند جواني كه 2بار دچار سكته شده است. اساسا توقف و تعطيلي يك روزنامه مانند سكته كردن يك انسان است و توقف دايم فعاليتهاي روزنامه هم مانند مرگ يك انسان است. اساسا در فرآيند توسعه هر جامعهاي از جمله علايم حيات و هوشياري، وجود مطبوعات زنده، پويا و رو به آينده است. به هر حال اينكه روزنامه اعتماد توانسته طي اين همه سال و بهرغم همه ناملايمات دوام بياورد و زنده بماند و به پيش برود، دلگرمكننده است.
چالشهاي پيش روي فعاليتهاي روزنامهها در ايران شامل چه مواردي است؟ چرا كار روزنامهنگاري در ايران دشوار است؟
فعاليتهاي روزنامهنگاري و تداوم اين فعاليتها براساس شرايط امروز كشور به 3دليل مشخص كار بسيار دشواري محسوب ميشود. دليل اول تحولي است كه در فضاي اجتماعي داخلي و جهاني ايجاد شده است. در واقع رسانههاي نوشتاري با رسانههاي قدرتمندي در فضاي مجازي و فناوريهاي جديد ارتباطي و اطلاعرساني مواجه شدهاند و حفظ حيات در يك چنين شرايطي بسيار دشوار است.
دليل دوم فقدان يا ضعف سياستهاي حمايتي از سوي نهادهاي حاكميتي و رسمي است. اين روند به خصوص درباره رسانههاي مستقل و منتقد با دشواريهاي بيشتري همراه است. اين نوع رسانهها، اغلب در معرض آسيبهاي مختلف اقتصادي، سياسي، امنيتي و قضايي قرار ميگيرند. دليل سوم هم آن است كه اساسا كار روزنامهنگاري بر شانه روزنامهنگاران و كنشگران رسانهاي به ويژه جوانان قرار ميگيرد. اين روند معمولا همراه با عدم امنيت شغلي، اقتصادي و شرايط انفعالي است و بر دشواريهاي كار ميافزايد؛ چشمانداز روشن و حمايتهاي شغلي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي و... لازمه فعاليتهاي روزنامهنگاري به خصوص روزنامهنگاري در فضايي كه كمتر امكان گفتوگو وجود دارد (يا گفتوگو با ترتيباتي خاص همراه ميباشد) است. در شرايطي كه فرهنگ نقد و نقدپذيري و نقدكنندگي آسيبپذير است و در شرايطي كه هراس نسبت به آينده وجود دارد، كار روزنامهنگاري هم بسيار دشوار است. امروز روزنامه اعتماد در جمع رسانههاي مستقل يا منتقد ديگر در معرض چنين تهديداتي قرار دارد. اما به نظر من ميتوان نمره قابل قبولي به روزنامه اعتماد در اين شرايط داد.
چرا به «اعتماد» نمره قبولي ميدهيد. چه فعل و انفعالي به وقوع پيوسته كه «اعتماد» نمره قبولي ميگيرد؟
به چند دليل اگر خيلي خلاصه بخواهم بگويم، ميتوان به «اعتماد» نمره قابل قبولي دارد: اول اينكه روزنامه اعتماد سعي كرده در جايگاه انتقادي منصفانهاي بايستد. به عبارت ديگر به دو سر طيف اجتماعي كه يك طرف آن افراطيگري در اعمال سياستهاي رسمي و يك طرف ديگر آن افراطيگري در پيشبرد سياستهاي اعتراضي و انتقادي است، «اعتماد» سعي كرده در موضع ميانه بايستد؛ موضوع ميانه به معناي نهاد واسط بودن است، نه به تعبيري اين معنا كه «وسط بازي» كند. به نظر من روزنامه اعتماد در اين وضعيت، عملكرد قابل قبولي را ثبت كرده است. دوم اينكه «اعتماد» توانسته است مناسبات ارتباطي خود را با بدنه گفتوگو و كارشناسي كشور و جامعه بيشتر كند و منظومهاي از افرادي كه تجربه بيشتري دارند، حرفي دارند و نظري دارند به كار بگيرد. سوم اينكه خودش را متناسب با تغييرات رسانهاي كه موقعيت رسانههاي نوشتاري را تغيير دادهاند، انطباق داده است. به عبارت ديگر در شرايط اينچنين كه ديگر افكار عمومي براي كسب خبر به مطبوعات متكي نيستند، «اعتماد» توانسته توجه افكار عمومي را با تحليل و انديشه به خود جلب كند. درست است كه روزنامهها در خصوص نقش خبري جايگاه سابق را ندارند، اما نقش انديشهاي و تحليلي رسانهها در اين شرايط افزايش پيدا ميكند كه «اعتماد» به اين نقشهاي تازه هم وقوف دارد و به آن توجه كرده است. چهارمين مورد هم اينكه، «اعتماد» توانسته است پا به پاي تحولات نوين، تغييراتي داشته باشد. مثلا به جنبههاي مجازي و آنلاين رسانه هم توجه كرده است. راهاندازي شبكه و ساختار اعتمادآنلاين كار مهمي است كه «اعتماد» را به دوران جديد رسانهاي پيوند ميدهد. پنجمين مورد هم اينكه «اعتماد» سعي كرده گرانجاني، سختجاني و پايداري كند و در همه شرايط سخت اقتصادي، سياسي و قضايي كه با آن مواجه است، سعي كرده راهي از ميانه راهي براي بقاي خود پيدا كند. همه اين گزارهها ظرفيتهايي است كه ميتوان اميد داشت كه «اعتماد» را از نوجواني و جواني به سمت ميانسالي و كهنسالي برساند. چرا كه يكي از الزامات توسعه در ايران، دوام و پايداري نهادهاي مدني است كه در اين ميان نقش مطبوعات و رسانهها هم برجسته است.